در حال حاضر توجه داشتن به انسانشناسی و نقش آن در تشکیل دادن آرای سیاسی متفکران و فیلسوفان قسمت بسیار مهمی از پژوهشهای حوزۀ اندیشۀ سیاسی را به خود اختصاص داده است. یکی از برجستهترین متفکران حوزوی که آرای سیاسیاش فضای سیاسی کشور را متأثر کرده، آیتالله محمدتقی مصباح یزدی است. سؤال اصلی، که پژوهش حاضر قصد دارد به آن بپردازد، این است که انسانشناسی مصباح یزدی چه تأثیری بر نظم سیاسی مطلوب از نگاه وی داشته است؟ طبق فرضیۀ مقاله، مصباح یزدی در چهارچوب فلسفۀ اسلامی و مشخصاً فلسفۀ متعالیه به ارائۀ انسانشناسی دینی فلسفی مبادرت ورزیده و سپس بر اساس نوع نگاه خود دربارۀ انسان و عقل، به ضرورت وحی و نبوت و از دریچۀ آن به رابطۀ دین و سیاست پرداخته است. برای بررسی این فرضیه از روش هرمنوتیک فلسفی هانس گئورگ گادامر، یعنی توجه به نقش پیشفهمها و پیشفرضها در فهم متن، استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که نقص انسان و عدم کفایت عقلی او برای تأمین سعادتش در نظر آیتالله مصباح یزدی، راه را برای حکومت ولایی در اندیشۀ ایشان باز نموده است.