در کتاب علم نافع در قرآن و احادیث یکی از دغدغه های انسان از اول حیات تا به امروز دستیابی به دانش بوده است، اما جهت دادن به این دانش ها و اینکه به دنبال چه دانشی باشند و چگونه می توانند علم نافع و مفید را از علوم غیر نافع تشخیص دهند، دغدغه ای مهم تر بوده است. با توجه به جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم که ضرورت ایران اسلامی است؛ سوالات بشری پاسخ های جدیدی را طلب می کند و این اثر تا حدی می تواند پاسخی به این گونه پرسش ها و چراغی برای پویندگان علم باشد. در فصل اول مولف به تعریف علم و دانش از دیدگاه دانشمندان و فیلسوفان مسلمان و غیر مسلمان می پردازد و در فصل دوم به جایگاه والای علم در اندیشه اسلامی اشاره و تمجیدهای بی نظیری را که قرآن و احادیث از علم و عالم کرده است را متذکر می شود. در فصل سوم به انواع طبقه بندی مختلف علوم نزد دانشمندان مسلمان که نوعی علم شناسی است؛ می پردازد و در فصل چهارم، احادیث ائمه اطهار (ع) را درباره علم نافع مرور می کند و تعاریف و توضیحات و تقسیمات آنان را از علم نافع و غیر نافع بیان می کند و اشاره دارد که علم در نزد اهل بیت فقط علم نافع است و علم غیرنافع خطرناک و مضر است. در فصل پنجم مراد نویسنده از نافع بودن توضیح داده شده است و در فصل ششم ملاک های نافع بودن مشخص شده است و در فصل هفتم با ذکر مثال و داستان هایی به مواردی از علم نافع اشاره و گفته شد که دروس رسمی و علوم غیر رسمی کشور ما و سایر کشورها مملو از مصادیق علم غیر نافع است و محتاج پاکسازی می باشد. در فصل هشتم نیز نویسنده "علوم ضار" مانند جادوگری را به خواننده معرفی می کند و معتقد است که علومی که شروط علم نافع را نداشته باشد و قیودی مانند غفلت زدایی، تکبر، دنیاطلبی و ویرانگری داشته باشد علم ضار و مضر خواهد بود. در فصل نهم مولف به معرفی برخی از مصادیق علم نافع می پردازد یعنی علومی که در آیات و روایات به آن تشویق شده است ماننند علوم پزشکی، بهداشت، انسان شناسی، کالبد شناسی، کیهان شناسی، اقتصاد و ... در فصل بعدی آثار و نتایج علم نافع بررسی می شود که در دو جنبه فردی و اجتماعی قابل مشاهده است. فصل یازدهم نیز به راه های کسب علم نافع اختصاص داده شده است و اشاره شده که همه راه ها اعم از تجربی، عقلی، نقلی و شهودی یا وحیانی می تواند انسان را به سوی علم نافع برساند. در فصل دوازدهم نیز رابطه علم نافع با جنبش نرم افزاری و نهضت تولید علم را بیان می کند و نویسنده به این نتیجه می رسد که در جامعه ایده آل اسلامی باید دانش هایی تولید کند که بتواند بین انگیزه، ایمان و عمل ارتباط برقرار کند. در فصل آخر نیز به طرح و پاسخ چهار شبهه اختصاص دارد که مهم ترین آن نافع نبودن علوم غیردینی است و در پاسخ گفته شد با توجه به ملاک و تعاریف علم نافع و توجه قرآن و سنت به علم، اگر علم منحصر به علوم دینی باشد، مستلزم دعوت نکردن قرآن به علم است، در صورتی که قرآن، بشر را دعوت به علوم دیگر هم می کند.