در کتاب تاریخ آموزش و پرورش یا تعلیم و تربیت برخوردار مفهوم و کاربرد گسترده و پیچیده، و در نتیجه مبهمی است. در تعریف این مفهوم، نه تنها میان مردم عادی، بلکه میان صاحبنظران تعلیم و تربیت هم اختلافنظر وجود دارد. همچنین مفاهیمی مانند سوادآموزی، کارآموزی، بارآوردن، پروردن، تأدیب، اجتماعی کردن، و... نیز جزئی از «آموزش و پرورش» محسوب میشوند یا با آن همپوشی دارند. جان دیویی: آموزش و پرورش دوباره ساختن یا سازمان دادن تجربهاست، به منظور اینکه معنای تجربه گسترش پیدا کند و برای هدایت و کنترل تجربیات بعدی، فرد را بهتر قادر سازد. ژان ژاک روسو: آموزش و پرورش هنر یا فنی است که به صورت راهنمایی یا حمایت نیروهای طبیعی و استعدادهای فراگیر (متربی)، و با رعایت قوانین رشد طبیعی و با همکاری خود او برای زیستن تحقق میپذیرد نظریههای آموزش وجود چهار چیز را در فرایند آموزش ضروری فرض میکنند: ۱- معلم ۲- دانش آموز ۳- موضوع درسی ۴- گروه اجتماعی که معلم و دانش آموز به آن تعلق داشته و از طریق آن با هم مرتبط میشوند. نظریههای آموزشی مختلف را میتوان از طریق پاسخی که به سؤالات زیر میدهند از همدیگر تمیز داد: هدف آموزشی یک مدرسه چیست و اینکه از نظر روانی چگونه دانش آموزانش را به انجام کارهایی که هدف را تحقق میبخشد متمایل میسازد؟ موضوع درسی چیست، با چه روشهایی تعلیم میشود، مطالب با چه میزان راحتی آموخته میشوند و به چه راحتی بعداً فراموش میشوند؟ امتحانها، روشهای درس خواندن، و معیارهای مقایسه دانش آموزان با همدیگر چیست؟ مدارس مختلف بحرانهای مختلف دارند. برخوردهای درونی مدرسه مورد نظر چیست؟ ترسهایی که معلمین را تحت الشعاع قرار میدهد چیست و واکنش معلمین به این ترسها چیست؟ دانش آموزان در مدارس مختلف با ترسهایی مختلفی روبرو میشوند. تحت چه ترسهایی دانش آموزان به تلاش برای یادگیری مشغول هستند و پاسخ آنها به این ترسها چیست؟ با توجه به اینکه تقصیر شکستها را میتوان بر گردن نظریه خاص آموزشی استفاده شده نهاد، راه حلها نیازمند ایجاد تغییراتی در نظریه آموزشی میباشد. انتخاب یک نظریه آموزشی خاص نیازمند آگاهی کافی نسبت به شرایط خاص یک مدرسه بوده و حکم کلی نمیتوان داد...