دال نوشته محمود گلابدره ای
توضیحات
سرگذشت مهاجران ايراني وجود داشته در سوئد بعد از انقلاب, نادر نرم نرمك سر دنده را در كف دست سردش مي گرداند و مي راند . نگاهش به جاده بود . دلش اما در جاي ديگري بود . دلش درياي متلاطمي بود كه در سينه ي كوچكش ماهي وار دم مي زد و دل دل مي زد و هي سرش را به سرو سينه اش مي زد و هي ديوانه وار بال بال مي زد . مي زاريد و مي انگاريد كه به كجا مي بري مرا ؟ توي دهانه ي تنگ دهان تونل درخت هاي كاج كشيده شده از دو طرف جاده ، تا عمق جاده ، در جاده ، در جا .
نظرات
برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.