ريشه کلمه مدنيت از يک سو با مفهوم شهروند (Citizen) و شهروندى (Citizenship) مرتبط است و از سوى ديگر با مفهوم تمدن (Civilization). اين دو وجه مدنيت با کلمه ديگرى نيز مرتبط است: Civitas کلمهاى يونانى است و يک معناى آن هنر حکومت کردن و معناى ديگر عضو و اهل خانه. وجه نخست، مدنيت را در ارتباط با عرصه سياست قرار مىدهد. چنين است که مىتوان از «مدنيت سياسى» سخن گفت. وجه دوم مدنيت به حوزه اجتماعيات ( ارتباط هاى ميان افراد، گروهها و... همچنان که فرهنگ و اخلاق اجتماعى) مربوط مىشود. اين وجه دوم را مىتوان با «مدنيت اجتماعى» مشخص کرد. پس از جماعتهاى اوليه، هر جامعه انسانى، در اساس به علت تکامل تقسيم کار اجتماعى به اقشار و طبقاتى تفکيک شد که اينان به علت جايگاه متفاوتشان در عرصه اقتصادى و نيز سلسله مراتب اجتماعى از منافع و مصالح متفاوت و متمايزى برخوردار شدند؛ منافع و مصالحى که در عرصه سياست نيز بازتابهاى خود را مىيافت. پس در هر جامعهاى مدنيت سياسى بيانگر وضعى است که در آن در عين پيگيرى منافع و مصالح متفاوت و مختلف هر گروه، قشر و طبقه، فعاليت سياسى از سوى اينان با شناسايى و حمايت از مصلحت عمومى (و ملى) پيش برده مىشود. به سخن ديگر در وضعيت مدنيت سياسى هر فرد يا نيروى سياسى مىکوشد تعريف و تبيينى از منافع و مصالح ويژه خود ارائه دهد که با منافع و مصالح افراد و نيروهاى هرچه بيشتر جامعه سازگارى بيابد و بتواند منافع و مصالح سياسى خاص خود را به گونهاى پيش ببرد که برآورنده مصلحت عمومى (و ملى) باشد....