کنت مونت کریستو

کتاب کنت مونت کریستو، نوشته الکساندر دوما، نویسنده خوش نام و سرشناس فرانسوی، از بهترین و به یادماندنی ترین کتاب ها در ادبیات کلاسیک است. این کتاب جذاب و پرماجرا، با بیان حوادث و رخدادهای بسیار، توفیق آن را داشته که هر خواننده ای را در اعصار مختلف به خود جذب کند و اکنون نیز جزء کتاب هاییست که خوانندگان بسیاری را پذیراست.
کتاب کونت مونت کریستو، قهرمان داستانش را دریانورد جوانی، هجده تا بیست ساله به نام ادموند دانتس معرفی می کند که عاشق مرسدس دختری از تبار کاتالان هاست، همچنین، فرنالد، پسرعموی مرسدس نیز به او دلبسته و مرسدس را از آن خود می بیند، اما در همان فصل های ابتدایی می بینیم که مرسدس او را بارها رد می کند و عشق خود را به ادموند دانتس تقدیم می کند، از این رو فرنالد از دانتس کینه به دل می گیرد. از طرفی عده ای دریانورد به آنکه به دانتس وعده کاپیتان شدن داده شده، حسد می ورزند و او را لایق این مقام نمی دانند و به همین دلیل دانگلار که یکی از آنهاست با فرنالد علیه دانتس نقشه می کشند و دست به دسیسه ای می زنند. در روز عروسی ادموند با مرسدس، به ادموند اتهام زده می شود و به جرم طرفداری از ناپلئون دستگیر می شود. در دادگاه نیز با شرکت کردن یک قاضی جوان و بسیار طماع و جاه طلب در دسیسه این دو رقیب دانتس معصوم، ادموند دانتس، چهارده سال را به اجبار و بدون هیچ گناهی در زندانی دور افتاده سپری می کند. با گذشت هر روز از عمر جوانی او در این زندان، جوانه های انتقام در وجود ادموند شعله می کشد و همواره در اندیشه آن، روزگار خود را می گذراند. او بعد از گذشت اندکی متوجه می شود که یکی از زندانی ها به نام آبه فاریا، که دانشمندی ایتالیاییست در آن جا در حال حفاری زندان در جهت فرار است و دیری نمی پاید که او نیز شروع به کندن می کند. قبل از آنکه روز موعد فرار آن ها سر برسد، آبه نقشه گنجی در جزیره مونت کریستو را به ادموند می دهد تا با هم بعد از فرارشان از آن متنفع شوند، اما آبه قبل از فرار می میرد. ادموند فرار موفقیت آمیز خود را محقق می کند و بسوی جزیره گنج می رود. در آنجا با کمک و همراهی ناخدایی که او را نجات می دهد به جزیره می روند و او همراه با گنج خود باز می گردد و سعی می کند آن ها که او را تا این حد آزار داده اند را مجازات کند و انتقام خود را از آنها بگیرد.
ادموند دانتس که در ابتدای داستان، جوانی معصوم و پاک و ساده و زیبا بود، بعد از سپری کردن سختی ها و عذاب های چهارده سال زندان، بعد از بازگشتش، با نام کنت مونت کریستو، کاملا انسان دیگری است و روحیات او، جای خود را تماماً با خصوصیات انتقامجو و سرسخت و بدبین کنت منت کریستو جایگزین می کنند. تاثیر این رمان بر خوانندگانش و جذابیتش برای آن ها چنان رخنه کرده که اکنون نیز با شنیدن و یا دیدن انتقامجویی نام کنت منت کریستو بر سر زبان ها جاری می شود.
بریده هایی از کنت منت کریستو:
هرگز فراموش نکنید که تا روزی که خداوند بخواهد آینده انسان را آشکار کند، همه شناخت انسان در دو کلمه خلاصه میشود، صبر و امید.

تنها کسی که بیشترین درجه بدبختی را شناخته باشد میتواند بیشترین درجه خوشبختی را نیز درک کند انسان باید در حال مرگ باشد تا بداند زنده بودن چقدر خوب است.