کتاب ایران در دوران دکتر مصدق اثر سپهر ذبیح
نویسنده فعال سپهر ذبیح (۱۹۲۵ - ۲۰۰۹ میلادی) نویسنده و تاریخنگار ایرانی است که چندین کتاب و مقاله درباره تاریخ ایران معاصر و جنبش چپ در ایران به زبان انگلیسی، به رشته تحریر درآوردهاست. او در دهه ۱۳۲۰ هجری خورشیدی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران فارغ التحصیل گردید و پس از تاسیس سفارت هند در ایران، به عنوان مترجم فارسی در آن سفارت استخدام شد. ذبیح همزمان خبرنگار روزنامه انگلیسی تایمز در ایران بود. او سپس در روزنامه باختر امروز به مدیریت حسین فاطمی وزیر امور خارجه دولت محمد مصدق، به فعالیت پرداخت. سپهر ذبیح روابط نزدیکی با فاطمی و سران جبهه ملی داشت و در عین حال تماس خود را با دربار شاه نیز حفظ میکرد. او پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به آمریکا نقل مکان نمود و برای اخذ دکترای علوم سیاسی، در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی به تحصیل پرداخت. پس از پایان تحصیلاتش در سال ۱۹۶۳، در کالج سنت مری کالیفرنیا به تدریس تاریخ ایران مشغول شد و سپس ریاست دپارتمان علوم سیاسی همان کالج را به دست گرفت. ذبیح برای بیش از ۴۰ سال استاد ممتاز علوم سیاسی در کالج سنت مری بودهاست. او همچنین دانشپژوه مدعو (مهمان) موسسه هوور استنفورد در سال ۱۹۸۳ و مرکز مطالعات خاورمیانه هاروارد در سال ۱۹۸۶، بودهاست ...زماني كه دكتر مصدق لايحة اختيارات را در اواسط مرداد به مجلس برد هر چند مجلس هم با آن موافقت كرد اما كمكم زمزمههاي مخالفت شنيده شد. البته مخالفت جدي آيتالله كاشاني زماني بود كه دكتر مصدق درخواست تمديد اختيارات براي مدت يكسال ديگر كرد. مسئله به اين صورت بود كه مخالفين و تعدادي از نمايندگان مجلس پيش آقاي كاشاني ميآمدند و اظهار نارضايتي ميكردند. آيتالله كاشاني مخالفتي با تصويب اين لايحه در نوبت اول نداشت چون وضعيت بحراني كشور را خوب درك ميكرد ولي تمديد آن را براي يكسال ديگر تحمل نميكرد. البته بايد پذيرفت كه دكتر مصدق وقتي كه اختيارات را از مجلس گرفت توانست قوانيني را تصويب كند كه هر اصلاح طلبي آن را آرزو ميكرد يعني نميخواست كه از اين قدرت بهنفع خود سوء استفاده كند و بارها تأكيد ميكرد كه من مستبد نيستم. او روحيهاي داشت كه ميگفت مجلس در شرايطي است كه مانع تصويب اين قوانين است. اين يكي از موارد اختلافي بود كه ميان آقاي كاشاني و دكتر مصدق به وجود آمد. اختلاف ديگر بر سرموضوع انتصابات دكتر مصدق بود. آقاي كاشاني ميگفت: شما هميشه ميگفتيد كه تا قبل از من تمام نخست وزيران آلت سفارت انگليس بودند حالا چطور شما خودتان سهامالسلطان بيات را كه با شما نسبت فاميلي دارد در رأس هيئت مديره شركت نفت قرار دادي. با انتصاب سرلشگر محمد دفتري به عنوان رئيس گارد مسلح هم مخالفت كرد چون زماني كه ميخواستند آقاي كاشاني را تبعيد كنند او به عنوان فرماندة دژبان، ايشان را با رفتاري توهين آميز دستگير كرد و آقاي كاشاني هم از او خيلي دلخور بود. درمورد انتصاب رضا فلاح در شركت نفت هم مخالفت كردند چون معتقد بودند او نشان زانوبند حمايت از ملكة انگليس گرفته و شايسته نيست به عنوان مشاور نزديك در امور نفتي تعيين شود. در شركت نفت افرادي همچون مهندس پرخيده و حسن نوذري نظر مساعدي نسبت به فلاح نداشتند و او را انگلوفيل ميشناختند. اين مخالفتها كمكم علني شد و...