پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

بگذار خارستان بسوزد

موجود
600,000 تومان
برگشت به مجموعه: کتاب رمان

کتاب بگذار خارستان بسوزد اثر یاشار کمال ترجمه دکتر ایرج نوبخت
توضیحات

کتاب بگذار خارستان بسوزد اثر یاشار کمال ترجمه دکتر ایرج نوبخت

 

 

ياشار کمال رمان نویس نامی ترک در سال ۱۹۲۲ م در آدنه به دنیا آمد. پدرش از اعقاب زمین داران معروف و مادر از تبار یاغیانی بود که علیه حکومت و زمین داران قیام کردند. زندگی یاشار در کنار چنین جفت جالبی پنج سال بیش نپایید. پدر در حادثه ای کشته شد و یاشار تنها در میان طوفان دشواریها رها شد. او طی سال ،آوارگی پیشههای بسیار را تجربه کرد که کارگری در کارخانه و کار توان فرسا در شالیزارها از آن جمله است.

سي یاشار کمال سرانجام در روزنامه جمهوریت چاپ استانبول شغلی به دست آورد و کار خود را با نوشتن گزارش و مقاله های کوتاه آغاز کرد و این آغاز راهی بود که میبایست تا اوج قله های شهرت و افتخار طی کند.

بین سالهای ١٩٥٢م و ١٩٥٥ به نوشتن داستانهای کوتاه پرداخت که د جو کورووا در حال سوختن» «لانههای پریان» و «پیت حلبی» ـ اخیرا در ایران منتشر شد - از آن جمله است. یاشار کمال در سال ۱۹۵۵م جلد اول زمان معروف «اینجه ممد» را نوشت. این کتاب در اندك مدت بد بیش از دوازده زبان ترجمه شد و شهرت جهانی یافت که پیتر یوستیف کارگردان معروف آمریکایی در حال تهیه فیلمی از آن است از رمانهای برجسته یاشار کمال که در ایران به فارسی برگردانیده شده است میتوان از زمین آهن است و آسمان من علف همیشه جوان تيرك چادر جلد اول و دوم اینجه ممد.. انسانه کوه آفری» و «قهر دریا را نام برد. باشار کمال اپنی ۹۷ ساله است و هنوز هم مینویسد.

از نکات بارز شخصیت او پر کاری حافظه شگفت آور و فروشنی بسیار است. حدود یکماه پیش تماسی داشتم بایاشار کمال که بی مناسبت نیست دو این فرصت به نکاتی از آن اشاره بکنم : آقای یاشار شما تا چند چهارم اینجه مند را نوشته اید، آیا در جلد دیگری باز سروکله اینجد مهد پیدا خواهد شد؟

نه دیگر قصد ادامه رمان را ندارم حدود پانصد رمان و داستان کوتاه چانی نشده دارم که اگر فرصتی باشد آنها را برای چانه بازنگری می کنم. در حال حاضر کار جدیدی در دست دارید؟ من همیشه کار دارم اگر در بیست و چهار ساعت دست کم عید صفحه مطلب تویسم بیمارم آیا با روزنامههای کشورتان همکاری دارید؟

فقط با روزنامه جمهوریت پیشنهادهای مصرانه و مکرر روزنامهها برای نوشتن مقاله در ازای دریافت باد میلیون لیر برای هر مطلب را رد می کنم. یکی از نکته هایی که در اینجه ممد و بیشتر رمانهای شما چشمگیر است. توصیفهای بسیار موشکافانه شما از طبیعت است که حتی بعضی از آنها مثلا وصف أنا وارزا الفراق آمیز به نظر می رسد.

وقتی باستانی که میخواهم بنویسم با محلی با منطقه ای ارتباط پیدا می کند بدانجا میروم مامها در گوشه و کنارش میگردم همه چیز را از نزدیک میبینم و آنگاه مینویسم منطقه آنتوارزا واقعا همانطور هست که شرح داده ام. در ارتباط با نوشته هایتان با حکومت کشورتان مشکلی ندارید؟ اگر حمل برخودستایی نشود به حدی از شهرت رسیده ام که ناگزیرند تحطم یکنند. و بالاخره باشار کمال در پاسخ این پرسش که آیا انگیزه شما در نوشتن رمان اینجه ممد چه بوده است و اصولا در گذشته ترکیه کسی با این نام یا با این شخصیت وجود داشته است یا نه؟ پاسخ می دهد و اینجه مهد شرح حال شخص بخصو نیست وقتی بچه بودم می شنیدم که مردم روستاها حتی راهزنان از اینجه معد نامی سخن می گویند که به باور آنان در کوهستانها بود. اما جایگاه و مکان مشخصی نداشت... بهتر بگویم اصولا وجود خارجی نداشت. شایدهم تجسم آرزوهای مردم محروم کشورش و بیانگر امید آنان به ظهور بلک ناجی است د از این و آن شنیده بودم که روزی مردی خواهد آمد و حق ضعنا را از زورمندان خواهد گرفت. دیگر کسی حق کسی را به ناحق نخواهد گرفت. چهره افسردهای نخواهد ماند و دنیا به باغی از گل بدل خواهد شد. خوب چرا کمان شخص اینبه مند نباشد.... (فصل دهم همین کتاب). ت این کتاب جلد سوم اینجه مند است.

 

 

خرید کتاب بگذار خارستان بسوزد اثر یاشار کمال ترجمه دکتر ایرج نوبخت

 

برای این جلد اسمی را که در سوئد با آن انتشار یافت بگذارید خارها را بسوزانند پسندیدم و با الدار تغییری نام «بگذار خارستان بوزده را برگزیده نظر نویسنده را درباره اینجه مند خواندیم اما در مقام خواننده اثره اینجاد در هر جلد از دوره چهار جلدی زمان شخصیتی جداگانه دارد. در جلد اول جوان روستایی است که برای ارباب ستمگری بیگاری کرده است و طعم تلخ ستم را چشیده و آگاهی نسبی از جامعه خود یافته است. به این باور رسیده است که ستم پدیدهای غیر طبیعی است و بردگی را در فطرت و خمیره انسان تها بماند ه دارم میگم این زمین مالیدر اون خدانشناسی که نیس. این مزرعه مال هما خاکو که اون کافر خلق نکرده دهاتیهای پنج آبادی مثل غلامیراش کار می کنن.

این زمینا مال همبود آنکه پدر این یزید پیداش شد و هزار بوزو كلك بدهم نوار کرد تا این زمینار و از دست دهانی ها درآورد.» ه مادرا تو زن با تجربه ای هستی به من بگو چکنم؟ عبدی رفت حمزه اومد حمزه بره یکی دیگه میاد... با اینهمه مبارزه اینج عبدی رفت حمزه آمد اگر حمزه را بکند آیا ظالم دیگری جای او را نخواهد گرفت؟ اما این امر نفتنها نشان نفی مبارزه و نشانه یاس و بدبینی و تسلیم در برابر شرایط نیست بلکه بن بست مثبت و ضروری ای است که هر مبارز تك رو در نهایت تجربه های واقع بینانه خود به آن میرسد. همچون شك آن سالك دلسوخته و عاشق که سر آغاز مرحله یقین است.

 

در «بگذار خارستان بسوزد نیز اینجد ممد شخصیتی دیگر گونتر از دو جلد دیگر دارد رهروی است با زادراهی از تجربه های گرانقدر و پولادی در کوره حوادث آبدیده شده چون هر مبارز مومن و معتقد بن بست فراراهش را در هم شکسته است بی آنکه در زیر آوار آن مدفون شود. راهش را گشوده است و به حقانیت مبارزه اعتقاد یافته تنها ارباب عبدی مرد جایش حمزه کله اومد حمزه کله مرد جایش... علی صفا مرد جایش... تنه درسته که توی دنیا ارباب خیلی زیاد هست، اما اگه اینجه ممد بمیره اینجه ممدهای زیادی ،میآن اربابها کمتر از اینجه ممدها هستن به اینجه ممد بمیره هزارتا ، ده هزارتا صدهزارتا اینجه ممد جای اون رو میگیره منم نباشم هیچ مهم نیست...» با توجه به اینکه یاشار کمال چهار جلد اینجه ممد را در فاصله زمانی طولانی (جلد اول ١٩٥٥م جلد چهارم (۱۹۸۷ نوشته است، شاید اینجه ممد نجم دیدگاههای اومانیستی یاشار کمال و بیانگر روند تکاملی دیدگاه او درباره مسائل سیاسی و اجتماعی باشد. نکته شایان توجه دیگر در این جلد توجه یاشار به عرفان است.

 

با تلمیح به بزرگانی چون شیخ بدرالدین سماونائی و توقفی نسبتا طولانی در خانقاه چل چشم خانقاهی که شاهان و دمیران در چند منزلی آن سلاح از خود دور می کنند و پیشانی نیاز بر آستانش میسایند هیچ ستمگر کج راه را در آن خانقاه راه نیست حتی هیزم اجاق آن خانقاه را اگر کر و ناراست باشد از در خانقاه به درون نمیبرند و معجزه اش شفای مجروحان دم مرگ است که به تیغ ستمگران گرفتار آمده اند. در این کتاب نیز شخصیت پردازی ها شگفت انگیز زیبا و کم نظیر است.

شخصیتهایی چون ارباب مرتضی ارباب ،محمود ملادوران افندی، آناجيق سلطان پیر خانقاء و... و باز یاشار کمال اشخاص داستان را از طریق گفتگو و تكيه كلام وشیوه خاص سخن گفتشان به خواننده معرفی میکند و بالطبع در برگردان فارسی نیز دیالوگها یکدست و يك روال نخواهد بود و این تعمد نویسنده است با همه کاستیهایی که متوجه مترجم است. ه سعد جلد پاک انگیزه شخصی دارد. شرایط جامعه و قوانین پیچیده حاکم بر جریانات را نمی شناسد.

با آنکه تجربیاتش عینی است اما برخوردش با مسائل اساسی آرمان گرایانه و مطمی است. قهرمانی است. که می انگارد یک تنه میتواند شرایط نامطلوب جامعه را دگرگون سازد. می اندیشد که میتواند با کشتن ارباب ظالم یک نظام فئودالی ظلم را در محدوده روستای خود ریشه کن مازد. عمد پس از کشتن ارباب عبدی خطاب به شه خوری می گوید: ه بردگی دیگه تموم شده تا روزی که بمیرم تفنگ به کول مواظبتو بعد از اونی که مردم.... در جلد دوم (شامین (آناوارزا) با اینجه مید دیگری روبرو هستیم. نکته برجسته در این جلد گردید و دو دلی اینجه ممد در حقانیت راهی است که در پیش گرفته :

نظرات

برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.