پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

شیطان سبز

موجود
500,000 تومان
برگشت به مجموعه: کتاب رمان

کتاب شیطان سبز اثر احمد احرار
توضیحات

کتاب شیطان سبز اثر احمد احرار

شیطان سبز، شیطان شهر سبز، که از آغاز نه با خوی شیطانی، بل با روی و موی انسانی دیده به جهان گشود، موجودی که می توانست غمخوار نوع خود باشد، سرود صلح و آشتی فرو خواند و بانگ حق و راستی بلند کند، با گذشت زمان از فساد و ناپاکی محیط و خیانت و دورویی آنان که در پیرامون وی بذر کین می افشاندند، شیطان خفته ی درونش بیدار شد و او را به راه خون آشامی سوق داد.

در شیطان سبز، تیمور را ابتدا به گونه ی یک انسان، با تمام ویژگی ها و صفت های خوب و بد می بینیم و با حوادثی که گذشت و از او تیمور لنگ را ساخت، آشنا می شویم. حوادثی که انسانی را به شیطانی تبدیل کرد.

قلب تیمور به هنگامی که قدرت به چنگ او افتاد، خالی از هر احساس خوب و آکنده از کین و دشمنی بود. از غم دیگران شادمان می شد و خون گرم کشتگان عطش سیراب ناشدنی او را فرو می نشاند.

تیمور تصمیم داشت تمام شهرها و کشورهایی را که در تصرف مغولان بود، مسخر نماید. سودای آن داشت که پس از فتح تمام کشورهایی که روزگاری به دست مغول افتاده بود، یاسای چنگیزی را دیگر بار با همان صلابت گذشته برقرار سازد و خود چنگیزی دیگر شود. کشورگشایی که فرمانروایی بر ویرانه ها و تن های بی سر خشنودترش می ساخت و خوی بهیمی وی را تشفی می داد.

کشتارهای بیرحمانه و ویرانگرای های بی پایانش تا بدان جا پیش رفت که وی را به هدف نزدیک کرد و بسیاری را بر آن داشت که او را با چنگیز برابر نهند. او در سختکوشی و سنگدلی همسنگ چنگیز بود، اما چنگیز در هیاهوی کشتار و ویرانگری، هر از گاهی، به ستمدیدگان زانوی عجز بر زمین زده، گوشه ی چشمی داشت، تیمور از آن هم بی بهره بود. در سرزمین هایی که به دست وی گشوده شد، نه قانون به جا ماند و نه نظم. حتی آن ربط و ضبط ستمگرانه ی زمان چنگیز ه دست فراموشی سپرده شد.

تیمور، مسلمان از مادر زاده شد و در دامان پارسایان و مسلمانان راستین پرورش یافت، ولی دینداری و اعتقاداتش مانند فطرت انسانی اش رنگ باخت و سرانجام فردی متعصب و خشک مغز بر جای ماند که هوای آن داشت تا توسل به اسلامی مسخ شده که شباهتی به پیام قرآن و پیامبر اسلام نداشت، قوم و تبار خویش را بر سر مسلمانان جهان بگمارد و مانند خلفای بنی عباس و پس از آن سلجوقیان، به مدد برانگیختن احساسات خام مذهبی و بهره گیری از جهل عوام به مقاصد شوم خویش دست یابد. از این رو، هنگامی که بر ایرانیان مسلمان چیره گشت، تعصب مذهبی از یک سو و بیگانگی کامل با فرهنگ و ادب ایرانی، فجایعی باور نکردنی به بار آورد.

تیمور در پی این سودا:

شهر خوارزم را چنان زیر و زبر کرد که مدت سه سال احدی در آن دیار سکونت نگزید.

اسفراین را با خاک یکسان نمود و از مردم آن سامان فقط جمعی معدود از مرگ گریختند.

در سبزوار دو هزار انسان زنده را چون خشت و سنگ روی هم گذاشت و روی آنها را گل اندود کرد. چونان که از اجساد آدمیان مناره ها بر پا شد. وی در این شهر محنت زده، ده هزار نفر را کشت.

پس از گشودن سیستان، حتی میخ های در و دیوار شهر را به یغما برد و از سرهای مردمان مناره ها برافراشت.

در بروجرد و خرم آباد، بسیاری از مردم را زنده از بالای پرتگاه ها سرنگون کرد.

در اصفهان، هفتاد هزار نفر را در یک روز کشت و از سرهای کشتگان مناره ها ساخت.

در دهلی، یکصد هزار اسیر بی پناه را از دم تیغ بیدریغ گذرانید.

سخنوران و دانشمندان بسیاری که از حمله ی مغول، جان به سلامت برده بودند، بخشی از گنجینه ی پُر بار آثار پیشینیان را از سوختن و نابود شدن نجات دادند تا چراغ نیمه جانی از دانش و ادب همچنان فروزان بماند. حتی این جان به در بُردگان از بیداد چنگیز، از چنگال خونریز تیمور در امان نماندند. با نابودی آنان بسیاری از آثار بازمانده نیز به باد فنا رفت.

فرجام کار از آغاز آشکار بود. با مرگ تیمور و فرونشستن توفان، امپراتوری او که از مایه ی فرهنگ تهی ده بود و از آسایش و آرامش در آن اثری یافت نمی شد، یکباره از هم گسیخت و منقرض شد.

هر صاحب نظری با خواندن شرح زندگانی تیمور از خود می پرسد، این بلای عالم سوز از کجا فرود آمد و کدام نفوذهای اهریمنی او را به خلق آن همه فجایع سوق داد. داوری در باره ی تیمور و صدور حکم محکومیت برای کسی که چنان مصیبت هایی بر جهان متمدن آن زمان وارد آورد، در گرو آگاهی از نیروهایی است که او و مانند او را به وجود می آورند.

تیمور و چنگیز در این جهان، نمونه های منحصر بفرد نبوده اند و نخواهند بود. عواملی که آنها را پدید آورد، مانند آنان را بسیار پرورده است و باز هم می پرورد.

بسیاری با شیطانی همراه و همگام می شوند و پایه های قدرت او را استوار می کنند و در حقیقت شریک و انباز شیطان به شمار می آیند. گروهی دیگر نادانسته با پای خود به قربانگاه می روند و خود را گرفتار وضعی می کنند که شیطان و اعوانش با قطع رشته ی زندگانی آنان ادامه ی حیات دهند.

شیطانی که در شهر سبز دیده به جهان گشود، در شب چهارشنبه هفتم شعبان به سال ۸۰۷ هجری قمری، پس از یک ماه بیماری چشم از جهان فروبست. او مُرد که شاید جهانیان دمی بیاسایند و با آسودگی به روی جهان دیده بگشایند و آن چه نادیدنی است، آن ببینند.

نظرات

برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.