کتاب كارگران دریا اثر ویکتور هوگو
رمان کارگران دریا ترجمه اردشیر نیک پور
در رمان کارگران دریا كه به دوران پختگي نويسنده تعلق دارد، درونمايههاي اصلي دستاورد هنري او پرورده شده است. اين درونمايهها عبارتاند از تضادهاي نيرومندي كه علائق و موقعيتها پشتوانه آنها هستند، جوانمردي و كرامتي آرماني كه قهراً به از خودگذشتگي منجر ميشود، تناوب نور و ظلمت. ليكن، نويسنده با اين درونمايهها، كه پيش از آن نيز روي آنها كار شده بود، عناصري را يار ميسازد كه در آن زمان مورد علاقه و توجه بوده است، يعني پيروزيهاي ماشين و نتايج نبرد انسان با طبيعت. لوتيري، كشتيباني كهنهكار، صاحب يكي از نخستين كشتيهاي بخاري، به نام دوراند، است كه در خط كشتيراني سن مالو و گرنزه كار ميكند؛ صيادان و جاشوان به اين رقيب خطرناك با نظري ناخوش مينگرند. فلكزدهاي تصميم ميگيرد موجبات غرق دوراند را فراهم كند. به روي آب آوردن كشتي غرقشده ميسر است؛ ليكن، هيچكس حاضر نيست اين ماشين لعنتي را نجات دهد، و لوتيري در برابر اين حادثه شوم عاجز ميماند. با اين همه، وي ازدواج با برادرزادهاش، دختري فريبا به نام دروشت، را جايزه كسي اعلام ميكند كه ماشينهاي هنوز سالم را نجات دهد. صيادي ناشناخته پيش قدم ميشود، مردي خاموش به نام ژيليات، كه ديگر «كارگران دريا»، به جهت انزواجويي او، نظر خوشي به وي ندارند، عاشق دختر و در آرزوي وصال اوست. پس بايد با انواع مشكلات مقابله كند. وي، يكه و تنها در غاري دريايي، هزار بار حياتش را به خطر ميافكند؛ به ويژه هنگامي كه با هشت پاي غولآسايي گلاويز ميشود. سرانجام، سرسختي او بر همه موانع فايق ميآيد. در اين هنگام است كه پي ميبرد دروشت عاشق يك كشيش پروتستان جوان، به نام اينزر، است كه پيشترها يك بار روي تختهسنگي، كه با مد دريا در شرف رفتن زير امواج بود، به خواب ميرود و ژيليات از غرقشدن نجاتش ميدهد