کتاب مشعل سنگین اثر شیلا مک کی راسل
سوزان بیتز، قهرمان و دلاور مشعل سنگین، دختر نازپرورده ای است. که در دنیا رؤیا و احلام بسر می برد و بر اثر تماشای چند فیلم هوس می کند، پرستار شود. در عالم خیال، وی خود را قهرمان فداکار آن فیلم ها تصور می کند و جان بیماران را از چنگال مرض و مرگ نجات می دهد. اما بعد از ورود به آموزشگاه پرستاری و طی دوره ی کارآموزی در بیمارستان وابسته به آن، پرده ی خیال از برابر دیدگانش پس می رود و تدریجاً با چهره ی عبوس زندگی، حقایق و جنبه های تلخ آن" درد، رنج، نومیدی و بیماری " آشنا می شود. کم کم می فهمد که مشعل پرستاری بیش از آنچه تصور می کرده، سنگین است. پرستاری، همت و از خودگذشتگی می خواهد، ایمان و شکیبایی و اعتماد به نفس، قوه نفوذ در دیگران، خوش خلقی و سازگاری، دلسوزی و همدردی لازم دارد. رنجی می خواهد که رنج خود و راحت دگران را بطلبد. می بیند که پرستار باید توانایی داشته باشد که با درد ورنج، و وحشت و یأس مبارزه کند و بر آن فایق آید؛ با حضور اطمینان بخش خود از وحشت کسانی که در آستانه ی مرگ هستند، بکاهد؛ برای کسان و نزدیکان بیمار مایه ی قوت قلب و تسکین خاطر باشد؛ و خلاصه همان گونه که سوگند یاد می کند، واقعاً وجود خویشتن را وقف خدمت و آسایش و سلامت کسانی که پرستاری آنها را به عهده گرفته است، بنماید. سوزان بیتز ضمن تحصیل پرستاری و کارآموزی به این نکته ی مهم پی می برد که اساساً باید علاج واقعه را قبل از وقوع کرد. بدین معنی که مسأله ی پیشگیری بیماری مهمتر از مراقبت و پرستاری بعدی است. و برای اجرای این منظور باید دستجات پرستاران تعلیم دیده و خبره به منازل رجوع نمایند و مردم، علی الخصوص مادران و مربیان را با اصول بهداشت و تندرستی آشنا نمایند، و علل و اسباب مرض را قبل از بروز از بین ببرند. شرح کار مداوم طاقت فرسا، ماجرای عشقی و وقایع جالب و سرگرم کننده و آموزنده ای که شیلا کی راسل از زبان سوزان بیتر آمیخته به شوخی و مطایبه در مشعل سنگین آورده است، کم و بیش در مورد هر دختر پرستار صدق می نماید و این داستان، آیینه ای است که امیدها و آرزوها، و مشق ها و مرارت های دختران بیشماری را که از فروزنده مشعل پرستاری، یا آن فرشته ی رحمت یعنی فلورانس نایتینگل پیروی می کنند، منعکس می کند.