کتاب تازه هوایی برای چاشت نوشته رضا علوی
کتابی با ظاهری ساده و کوچک مشتمل بر متنی معرفی گونه با عنوان«پیشامتن»نوشته شاعر نوپرداز دیرینه مفتون امینی که از چهرههای معروف«شعر نو و نیمایی»معاصر ایران است. او علوی را«استاد معنوی»معرفی میکند و میگوید:...«اینجا همه چیز بهتر شده است.» امینی او را مهمانی معرفی میکند که«در دعوت عام شبستان شعر خود با خود ارمغان طرفهای آورده است ...او شراب خم سی ساله را آورده...»اصلا چرا به گفته مفتون امینی که کلام زیبا و نجیب شاعر به بهترین و واضحترین شکل ممکن خود را معرفی میکند. کتاب 36 قطعه شعر کوتاه و بلند دارد که با به کارگیری حد اقل کلمات،وسیعترین و عمیقترین مفاهیم را به خواننده منتقل کرده است.کلمات در بیان روزمرهها و در فرهنگ لغات علی حدهای دارند؛ولی در شعر سید رضا علوی کلمات شخصیتهایی مستقل یافتهاند و از کاربرد خود به نحوی شگفتانگیز و به گونهای دیگر ظاهر شدهاند. محمد حقوقی شاعر و شعرپژوه معاصر درباره این کتاب میگوید:....«با یک نگاه به کتاب شما برای امثال من آشکار میشود که صاحب این شعرها شاعری است مجرب و کارکرده،با شعری قابل توجه و تامل که باید با خواندن(آن)از اشتیاق و التذاذ خود گفت،نه از انتخاب و انتقاد که خود«سنجه»ها و معیارهایی میطلبد که بیآنها چنانکه باید عیارسنجی کتاب ممکن نیست؛ بهخصوص که این مجموعه به اغلب احتمال تنها متضمن برخی از شعرهایی است که در طول سیسال متوالی از دهه پنجاه تا هشتاد نوشته شدهاند،با این وجه مشخص که اشعار دهه پنجاه با همان پختهگی و تازهگی است که در قطعات دههی هشتاد دیده میشود. اینکه روی دههی هشتاد تکیه میکنم برای این است که قطعات این سالها(قطعنظر از شعرهای شاملو،آتشی و...) اغلب بیرنگ و بو و بعضا تکرار مکررات دهه پویای چهل در تاریخ شعر امروز ماست....و البته با ابراز حسرت و چهبسا غبن از اینکه چرا نباید من به این شعرها در همان زمان سرایش آنها برمیخورم و توفیق تعریف آنها را مییافتم... ...تازه هوایی برای چاشت ; کتاب دوم سید رضا علوی است.شاعری که در دههی چهل با چاپ شعرهایش در صفحات ادبی مجلاتی چون«فردوسی»، بازار رشت ویژه هنر و ادبیات و چند جنگ و فصلنامه ادبی خود را شناساند.خوشبختانه به تهران نیامد و آلوده تبعات و گرفتاریهای زندگی در این شهر نشد. به نظر میرسد رضا علوی همهی شعرهای قدیم و معاصر تقریبا آنچه را که در زمینه شعر و ادبیات منظوم گفته و نوشته شده خوانده است و شاید تعبیر مناسبی نباشد؛اما باید بگویم به نظر میرسد که در این سی و چند سال او دیوانهوار مطالعه کرده و از کنار هیچ کتاب و جنگ و مجلهای که به گونهای نوعی به شعر مرتبط بوده نگذشته است.نتیجه اینکه پس از چند دهه،سال گذشته در کمال شگفتی مجموعه شعری منتشر کرد به نام«یک رباعی تا صبح»و تعجب اهل شعر و کتاب را برانگیخت و شاید با این پرسش پنهان کجا بودی این همه سال؟شعرهایت را چه میکردی در این زمان طولانی؟