کتاب رودخانه رویا نوشته احمد عزیزی
شطحيات ...راستتش را بخواهيد تمام عشق را گشتم حتي يك قطره مجاز هم پيدا نكردم . عشق دو گانه نيست . تنها يك بوسه ازلي ست كه بر لبهاي همه ي معشوقان جهان ردوبدل مي شود . تمام لبهاي عالم ايستاده اند و آن بوسه را به يكديگر پاس مي دهند . چه كسي آبشار بوسه خداوند را خواهد زد معلوم نيست . عشق آدم را به ورزش صبحگاهي نيايش عادت ميدهد و باعث ميشود كه ما نيمه شبها برخيزيم و تا صبح بر جنازه ي جدايي گريه كنيم . عشق مارا شبيه معشوق مي كند . نبض قوي ترين عاشقان جهان ، ضعيف تر از قبلب نازك ترين پروانه زمين ميزند . الفباي عاشقان اشك و آه است در عشق بايد بها حروف سرخ سخن گفت ، عشق سلسله مراتب دارد مثلاٌ اينجانب سرباز صفر دوست داشتنم . سرسلسله عاشقان خداست .... ...اين عصر، عصر امپراطوري آدم است. اين عصر، عصر طغيان رودخانههاي ازلي است. اين عصر، عصر فرمانروائي گل سرخ، بر نبض جنگل است و من قسم ميخورم كه كليد طلائي خورشيد، درهاي كهنسال ظلمت را خواهد گشود و روزي همه ما در يك چمن مشترك، صبحانه خواهيم خورد و تمام بشريت بر بال پروانهاي، از اقيانوس الهي خواهد گذشت. من از امام زمان تقاضا دارم هر چه سريعتر نامه انسان را براي خداوند بخواند. من از امام زمان ميخواهم هرچه تندتر از جادههاي آسمان بيايد و گرد و غبار ملكوت را در جان بشريت بپاشد. من از امام زمان استدعا ميكنم دست درختان را بگيرد و تا جبروتيترين ارتفاع جهان بكشد. من از امام زمان تقاضا دارم هرچه زودتر شير سبزينه را بر پاشويهي تاريخ باز كند...