پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

مقاصد الالحان

موجود
500,000 تومان
برگشت به مجموعه: کتاب نایاب

مقاصد الحان نوشته حافظ مراغی
توضیحات

کتاب فوق نوشنه عبدالقادر مراغه ای معروف به حافظ وفات در سال 838 , هجری شهرت و اسم وی به گفته خودش که در آغاز و پایان کتاب مقاصد الحان ذکر گردیده است، عبدالقادر بن غیبی الحافظ مراغی است. تاریخ تولد او دقیقاً مشخص نیست. فارمر آن را نیمه سده هشتم هجری تصور کرده چنین نوشته است:« عبدالقادر در سال های قبل از 782 ه یکی از ندیمان و هنرمندان دربار سلطان حسین جلایر (از سال 776 تا 784 هجری حکومت کرد) بوده است.» فارمر در جای دیگر به نقل از کتابخانه بادلیان چنین نوشته است:« عبدالقادر در سال 783 هجری که در دربار سلطان حسین جلایر بود با رضوانشاه موسیقی دان بزرگ آن زمان شرط بست و صدهزار درینار برد.» سپس می افزاید که :« مورخان این قضیه را در زمان سلطان احمد جانشین حسین ذکر کرده اند، در حالی که این امر صحت ندارد. سلطان احمد در سال 784 هجری به تخت نشسته است.» عبدالقادر در مراغه ( که در آن عصر از شهرهای بزرگ و آباد آذربایجان بشمار می رفت) زاده شد و پرورش یافت. از میزان آموزش او اطلاعی در دست نیست، ولی آموزشش را جدی و عمیق شمرده اند. علوم متداول عصر خود را می دانسته، در خانواده ای از تبار موسیقی دانان بدنیا آمده و موسیقی را از پدرش فراگرفته است. در کتاب «مقاصد الالحان» از پدر خود با احترام یاد کرده و چنین نوشته است: «پدرم (غیبی) که در انواع علوم بویژه در موسیقی دست داشت در تربیت من کوشید.» عبدالقادر فقط دوران جوانی و نوجوانی خود را در مراغه گذراند، آغاز جوانی در تبریز نزد سلطان حسین جلایری بوده است. دوران زندگی عبدالقادر مصادف با عصری پرآشوب از تاریخ ایران بود، چنانکه جنگ و ستیزهای آل جلایر در آغاز و یورشهای امیر تیمور و حوادث پیچیده و نابسامان پس از تیمور در اواخر زندگی او پیش آمد. بگفته فارمر :عبدالقادر تا سال 800 هجری در سمرقند بود و در دربار تیمور از قرب و منزلت بسیاری برخوردار بود. شرف الدین علی یزدی بیان داشته که عبدالقادر در مایه رونق مجالس جشن و عیش امیر تیمور بوده است. شرف الدین دو مجلس عروسی را که در زمان تیمور و به امر او در مرغزار (کان گل) نزدیک سمرقند تشکیل شد وصف می کند و اشعاری را که عبدالقادر در یکی از آن دو مجلس با عود و چنگ خوانده بود نیز آورده. تیمور لنگ هنگام فتح ایران چنان شیفته عبدالقادر شد که او را با خود به سمرقند برد ولی عبدالقادر به علت دلتنگی به وطن بازگشت. در سال 802 هجری در دائرة المعارف اسلام از عبدالقادر چنین خبر هست که « در تبریز و در دستگاه میرانشاه پسر امیر تیمور بوده است. احتمال می رود عبدالقادر به عشق دیدار یار خود موقع را مغتنم شمرده و در فاصله سالهای 800 تا 802 به تبریز رفته باشد. در آن موقع تیمور آذربایجان و قسمتی از قلمرو خود را که شامل سرزمین های آسیای صغیر و ری و گیلان و دربند بود و به میرانشاه تفویض کرده بوده و میرانشاه در تبریز می نشست.» عبدالقادر مدتی در دستگاه میرانشاه پسر تیمور بود و در تبریز اقامت گزید. پس از مدتی تمام اطرافیان میرانشاه به این جرم که در انصراف او از مملکت داری و گرایشش به خوشگذرانی موثر بوده اند از سوی تیمور به مرگ محکوم شدند که عبدالقادر و قطب الدین نایی و حبیب عودی از آن جمله بودند. از این سه نفر تنها عبدالقادر فرار کرد و زنده ماند. خواندمیر این رویداد را چنین نوشته است: « وقتی عبدالقادر را آوردند بکشند سوره ای از قرآن را با آواز دلپذیر و صدای بلند خواند و امیر تیمور را بقدر تحت تأثیر قرارداد که از گناهش در گذشت و خندید و گفت:« ابدال زبیم، چنگ در مصحف زد.» عبدالقادر دوباره به خدمت سلطان احمد جلایر درآمد. فارمر چنین اظهار داشته است:« که عبدالقادر پس از مرگ تیمور 807 هجری مدتی در دربار خلیل که وارث امیر تیمور در سمرقند بوده است بسر برده و بعد به دربار شاهرخ (فرزند تیمور) روی آورده است.» در این که عبدالقادر در دستگاه شاهرخ بوده است تردید نیست فرهنگ معین به نقل از کارنامه بزرگان ایران چنین نوشته است:« وی در انواع فضائل و از جمله علم موسیقی و ادوار کامل بود، چنانکه گفته اند هیچیک از بنای زمان بپای او نمی رسید. در علوم قرائت و شعر و کتابت و خط زحمات بسیار کشیده به کمال رسید.» دولتشاه در تذکرة الشعرا نسخه خطی نگارده و نوشته است:« اما چهار هنرمند در پایتخت شاهرخ بوده اند که در ربع مسکون به روزگار خود نظیر نداشته اند: خواجه عبدالقادر مراغه ای ادوار و موسیقی و یوسف اذکانی (اهل اذکان پارس، در نسخه چاپی اندکانی) در خوانندگی و مطربی استاد قوام الدین در مهندسی و طراحی و معماری مولانا خلیل مصور که ثانی مانی بوده.» عبدالقادر در کتاب جامع الالحان خود را در سال 818 به سلطان شاهرخ که مردی ادب دوست و هنرپرور بود تقدیم نمود. او را آخرین موسیقی دان بزرگ و وارث موسیقی کلاسیک (سنتی) ایران بشمار آورده اند. وی از هنرمندان بزرگ زمان خود بود که در علم و عمل موسیقی مهارت داشت، به مبحث ریتم و وزن کاملاً آگاه و مبتکر موسیقی دو ریتمی به نام ضربین بود، و در آهنگسازی و تصنیف استاد و بسیار خوش آواز بود. بر شعر نیز چیرگی و در خوش نویسی و نقاشی و هنر تألیف نیز تبحر داشت و عود را بسیار خوب می نواخت، چنانکه او را آمیزه ای از موسیقی و شعر و خط و یا نمونه ای از آمیزه های قدیم دانسته اند و به او لقب گوینده و عودی داده بودند. عبدالقادر اهل آذربایجان بود و به زبان ترکی تسلط داشت، ولی آثار خود را به زبان پارسی می نوشت که یکی از امتیازات آثار او بشمار می رود، به این طریق خدمت شایانی به زبان و ادب پارسی کرده است. کتابهای او سرشار از داده هایی بسنده و دقیق در زمینه موسیقی نظری و علمی و سازها و آوازهای قدیم است و نیز زندگی نامه موسیقی دانان بزرگ از پژوهش های وی می باشد. عبدالقادر در کتاب مقاصد الالحان نام تصنیف ها و آهنگهای خود را قید می کند و برای آگاهی بیشتر خواننده را به کتاب کنز الالحان خود راهنمایی می کند. متأسفانه از این کتاب نسخه ای موجود نیست که بتوان آثار موسیقی او را که به خط ویژه خود نوشته و به جای نت امروزی بکار می رفته است مشاهده نمود. فارمر بر این باور است که :« بعضی از آهنگهای عبدالقادر هنوز به نام کیار یا قیار در بین ترکها متداول است.» و او را هم سنگ صفی الدین و مصنفی توانا می داند. عبدالقادر در معاصر حافظ شیرازی و مانند او حافظ قرآن بود. خودش در این باره نوشته است:« غرض آن حضرت (پدرش) از تعلیم بنده در این فن آن بود که قرآن را حفظ کرده بودم خواستند که معرفه نغمات کما ینبغی این بنده را حاصل شود تا چون به تلاوت قرآن کلام الله مشغول شوم به نغمات طیبه بدانم ترنم کنم. عبدالقادر در همه جا مقدمش گرامی و همنشین با بزرگترین شعرا و فضلا بود. خط ربطی داشت و روی موسیقی پژوهش های بسیار مهمی انجام داد و می کوشید برای موسیقی، خطی به وجود آورد. عبدالقادر خطاط و خوش نویس نیز بود و نسخه ای از کتاب مقاصد الالحان (نسخۀ اصلی) را بسیار زیبا نوشته است. این کتاب که اکنون در کتابخانه آستان قدس مشهد نگهداری می شود نمونه کار اوست که متن به خط نسخ و حواشی و تصحیحات آن به نستعلیق نوشته شده است. او شعر هم می سروده و نمونه اشعار پارسی و ترکی او را در مقاصد الالحان و جامع الالحان و برخی از کتابها ذکر گردیده است. چند صفحه آخر نسخه مقاصد الالحان آستان قدس مشهد پر از اشعار پارسی و ترکی عبدالقادر است و یاداشتها نشان می دهند که برخی از آنها را برای آهنگهای موسیقی ساخته است. در قدیم در مجالس شعر را با موسیقی می خواندند. او در کتاب مقاصد الالحان تحت عنوان تأثیر شعر و موسیقی چنین نوشته است:« از من آهنگی برای ماه رمضان خواستند قبول کردم و خواجه رضوانشاه تبریزی گفت محال است. پس از دریافت تأییدیه شیخ الاسلام تصمیم گرفتم برای هر روز از ماه رمضان آهنگ خاص بسازم شعر عربی را جلال الدین عبیدی و شعر پارسی را خواجه سلمان ساوجی می گفت و در سی روز عرضه مجموع را اعاده کردم بلا زاید و نقصان چون در چهار شکل تربیع است نوابت را پنج قطعه ساختم. قطعه خامس را مستزاد نامیدم. در قطعه شرط چنان کردم هر چه از منابع در چهار قطعه چنان کردم هر چه از منابع در چهار قطعه بیشتر بوده باشد. در مستزاد مندرج باشد. خواجه رضوانشاه صد هزار دینار زر و دختر خود را به نکاع شرعی به خانۀ من فرستاد.» عبدالقادر در سال 826 هجری از سمرقند به آسیای صغیر رفت و کتاب مقاصدالالحان خود را به یکی از شاهان عثمانی به نام سلطان مراد دوم تقدیم نمود. سالهای آخر عمر در هرات بود و سال 838هجری در اثر طاعون در گذشت. عبدالقادر مراغه ای در دو رشته موسیقی: 1- موسیقی این جهانی، 2-موسیقی ربانی کار می کرد و حاصل کارش بسیار وسیع بود. او برای سی شب ماه مبارک رمضان که سی نوبت مرتب ربانی تصنیف کرده بود همه بدون تکرار بود و با اشعاری که شاعران ساخته بودند سروده می شد و مورد شگفتی قرار گرفت. او این سی آهنگ را در کنزالالحان نوشته است. پیروان و نسل های پس از مراغه ای این شیوه را دنبال نکردند و عملاً بجایی رسیدند که آواز در دوره صفوی سقوط کرد. عبدالقادر مراغه ای بر این باور بود که آهنگسازان ایران باستان موسیقی را در چهار بخش می ساخته اند. فارمر مهمترین اثر پارسی، عبدالقادر را کتاب جامع الالحان معرفی کرده و دو نسخه از این کتاب با ارزش را یکی در بادلیان و دیگری در نور عثمانیه نشان می دهد. دو نسخه دیگر از کتاب نور عثمانیه به نام شاهرخ و نسخه مورخ 107 در پاریس موجود است. عبدالقادر در پایان کتاب مُهر خود را زده است. کتاب شامل دیباچه و دوازده بخش و پیگفتار (پایانی) است و دیباچه و پیگفتار و هر یک از بخش ها دارای چند فصل است. «کنز الالحان» یکی دیگر از آثار اوست که نسخه ای از آن در دست نیست. او در پایان این کتاب نغمه های موسیقی را که خود ساخته با خط ویژه ای نوشته است. «شرح الادوار» نام کتاب دیگری است که به او نسبت داده شده است. به قرار معلوم این کتاب آخرین نوشته اوست که در کتابخانه نوری عثمانیه نسخه ای از آن وجود دارد. این کتاب شرحی است که درباره کتاب الادوار صفی الدین اُرمَوی که در آن زمان بسیار پر آوازه بوده است نوشته شده است. هنر در خاندان عبدالقادر تا حدودی موروثی بوده است بطوریکه دو فرزند عبدالقادر به نام های نورالدین عبدالرحمن و فرزند کوچکش عبدالعزیز هر دو در موسیقی سررشته داشتند و فرزند بزرگش موسیقی را از پدر آموخت. حسن محشون می نویسد:« عبدالقادر پس از آنکه در 816 ه در جامع الالحان تجدید نظر کرده آن را به عبدالرحمن بخشیده است.» فارمر می نویسد:« عبدالعزیز در دربار عثمانی بوده و رساله ای در موسیقی به نام نقارة الادوار به نام سلطان محمد ثابی، هفتمین فرزند از سلاطین عثمانی (855 تا 886 ه ) نوشته است.» عبدالعزیز فرزندی به نام محمد مراغی داشت که کتاب مقاصد الادوار را به او نسبت داده اند.

 

نظرات

برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.