درباره کتاب کالیگولا نمایشنامه مشهور آلبر کامو باید گفت که اسم این نمایشنامه برگرفته از اسم و زندگی کالیگولا با نام کامل گایوس جولیوس سزار کالیگولا اگوستوس ژرمانیکوس سومین امپراتور روم می باشد که در سالهای سی و هفت الی چهل و یک میلادی حکمرانی میکرد. کالیگولا که به معنی چکمه کوتاه است لقبی بود که ارتشیانش برای او انتخاب کردهبودند که به دلیل چکمههای نسبتاً کوتاهی بود که او در زمان جنگ میپوشید. کالیگولا در بین رومیان بهعنوان یک ولیعهد دوست داشتنی وفرمانده نترس لشکر روم شناخته میشد و پادشاهی همراه عدالت و داد او بر این محبوبیت افزود، ایشان حتی مالیاتها را حذف نمود. اما این دوران تنها شش ماه به طول کشید، کالیگولا دیوانه شد و جنونش در قالبعشق به خواهرش با نام دروسیلا بود که با او ازدواج کرد.که بعد از مرگ دروسیلا دیوانگی او به اوج رسید.
برای مطالعه بیشتر به ادامه مطلب مراجعه و برای خرید کتاب کالیگولا اینجا کلیک نمایید
وی جنایتهای بسیاری را در دوران حکومتش انجام داد، و چنانچه تاریخ نویسان رومی نقل میکنند، تجاوز وی به همسران درباریان و خویشاوندان و کشتن آدمها سرگرمیهای مورد علاقه او بودند. در نهایت نیز دو تن از افسران و نگهبانان وی به نامهای کاسیوس و سابینوس که کایوس به زن یکی از آنها تجاوز کرده بود، او را کشتند. آلبر کامو در نمایشنامهخود با عنوان کالیگولا سعی دارد تا فردی را به تصویر بکشد که پوچ انگاری باعث شده تا به نظر دیگران هیچ قید و شرطی برایش مهم نباشد، او کشتن انسانها را یک شاخه از هنر میداند در هر جای نمایشنامه که کالیگولا به سمت کشتن فردی پیش میرود، مقدمات این کار را بصورت هنرمندانهای از قبل تنظیم مینماید. اما گایوس نمایشنامه کامو در پشت رفتارهای جنون آمیز خود به دنبال هدف والایی است. آزادی چیزی است که کالیگولا به دنبال آن است، آزادی و برابری همه انسانها و زمانی که میفهمد که این هدف دست نیافتنی است (همانند دست نیافتنی بودن ماه) تنها راه آزادی را در مردن میداند، چه برای خودش و چه برای اطرافیانش. او جنایات زیادی را انجام میدهد، اما هیچ جنگی در دوران حکومتش اتفاق نمیافتد، همچنین هیچ اقدامی را برای جلوگیری از توطئههای اطرافیانش انجام نمیدهد چون مرگ را آزادی خود میداند. کالیگولا دوست خود هلیکون را مأمور میکند تا ماه را برای او بیاورد. او از قبل میداند که این کار غیر ممکن است اما دلیل خود را از این کار اینگونه بیان میکند که: «من باید به آنها یک هدیه شاهانه بدهم، هدیه برابری همه انسانها. و وقتی همه در یک سطح قرار بگیرند، هنگامی که نا ممکن به زمین بیاید و ماه در دستان من قرار گیرد، شاید بعد از آن من به موجودی بهتر تبدیل شوم و جهان تازه شود، پس از آن است که دیگر آدمها نخواهند مرد و شاد خواهند بود.» اما مسیری که برای این کار انتخاب میکند اشتباه است بطوری که خودش اعتراف می کند که:«من راه اشتباه را انتخاب کردم، راهی که به هیچ جایی نمی رسید. آزادی من آزادی حقیقی نیست.» خواننده در پایان با این سؤال مواجه می شود که اگر راه کالیگولا برای آزادی درست نبوده، پس راه درست کدام است؟