پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

کتاب تاریخ ایران

کتاب تاریخ ایران    این قفسه به تاریخ ایران از دیرباز تا معاصر می پردازد شما می توانید انواع کتاب تاریخ ایران را در این قفسه پیدا و دانلود نمایید

برای ورود به این قفسه روی عکس کلیک نمایید

......................................................................................................................................................  

دانلود کتاب تاریخ زندیه: جانشینان کریم خان زند اثر ابن عبدالکریم علیرضا شیرازی

 

 

 

در تاریخ سلطنت کریم خان زند ایمانی بان برده است امر سلطنت بلاد ایران مغشوش و هر پنج روز نوبت حکمرانی بنام یکی بلندآوازه بوده تا در سنه ۱۱۶۳ مهر منیر دولت کریم خان زند از افق پرته ملایر عراق ظاهر و در سنه ۱۱۱۳ در شیراز وفات یافت و از هنگام فوت کریم خان که مبدای طلوع آفتاب عالمتاب : دولت قاجاریه است نیز بعضی از ارباب تواريخ بضبط وقايع اموران دولت روز افزون ارتکاب ورزیده و در ذکر وقایع انقراض دولت زندیه احدی متعرض نشده بود یکی از دوستان صمیم در جاده صداقت مستقیم خواهش نمود که این غبار قدوم را دروان طریق حکایت طراری و مرحله پیمایان وادی عبارت پرداری  ابن عبد الكريم علی رضای شیرازی بذكر مجملی از وقایع اموریکه بعد از فوت کریم خان تا انقراض دولت زندیه مقتضای حکمت اولى وقدرت لم يزلى بظهور رسیده است مبادرت نماید هرچند بنابر عدم استعداد و قابلیت ماده دامن از قبول آن برچیده تا مدتی گریبان این مطلب در کشاکش گفتکو واصرار او  از حد اعتدال تجاوز نمود آخر الامر اصرارش بر انکار این خاکسار غالب و است.

رضای خاطر او را طالب و از الطاف عیب پوش مستمعان مستظهر گردیده بذكر ان جسارت ورزید در بیان خانه کار خانان علیین اشيان وكيفيت أن كريم خان زند بعد از انتظام مهام اذربایجان و عراق و دارالمرز وکیلانات مراجعت بشيراز  و بعضی از عظما وسرخیلان و اشرار ولایات مزبور را باتقان خود آورده بدریخ سیزده شهر صفر سنہ ۱۱۷۹ وارد این باده مینو مثال وب بادی و معموری مملکت مزبور اشتغال ودر اصل شهر وخارج قلعه شیراز جنت دراز بیوتات دلکشا و عمارات وسيع ومسجد وحمامات وتكيا وخانات رفيع البنا وبركهاى كوترصف القضا و بازار ة وبروج وحصار کیوان رفعت و خاکریز وخندی قلعه آن شهر در کمال ضبط و استحکام بمهندسی طبع بلند ان خديو ارجمند صورت اتمام پذیرفته در سنوات توقف شیراز کلید فتح ولایت کرمان و محل سیستان که در تصرف جماعت سیستانی وافغان بود.

و بعضی از بلاد دیگر که در اوقات غیاب انسلطان دادگر از باز زده بودند بعلاوه ام البلاد بتمره باعتمام صادق  اطاعت سر خان ونظر على خان وعلى محمد خان زند و غیره از خوانین و سرداران بتصرف اونهای آن دولت در آمد للحق در عهد ان خدیو معدلت کستر که از فرط عدل وانصاف مصدوقة اذا أراد الله برعيه خَيْرًا جَعَلَ لَهُمْ سُلطان كَرِيمًا. سمت ظهور یافته واز  فر طلعت مهرکستر طالع در پرورش پرتو بیروزی بر ساحت احوال عموم ممالان محروسه بالتخصيص اهل شیراز تافته در بسیط آن بلده طیبه بحدى بساط عدل و داد گسترد شعر  که شد بیمن عدالت مداین اوله که شد میمنت امن کعبه ژنی بجایی رسید که از اکثر بقاع ربع مسكون معمورتر و از اغلب بلاد مشهورة عالم امکان مشهورتر خلقش در کمال آرام در بستر امن و امان اسایش کزین و مکرر اوقات با شاهدان ما رخسار زهره جبین بتجرع اقداح راح ريحاني اتش عشرت و شادمانی در کانون سینه میافروختند زمانه کرد مهیا بساط عیش و نشاط .

سپهر کرد معبد مهاد امن و امان . شعر و مدت سیزده سال در شیراز بستر استراحت گسترده در سال چهارده مفاد كُل نفس ذائقه انموت ساقی اجل پیمانه حیاتش را  از باده تلخکام دور دورتك ليالي و ایام مالامال واستیلای مرت موت بر مزاجش بسرحد کمال نشأ شراب ممات علامات اتمام دور حیاترا بر مقربان و پرستاران نشان میداد از جمله عظما  واکابر ولایات کہ ان خدیو عدالت ایات باخود بشیر از آورده ان محمد خان ولد محمد حسن خان قاجار بود که از سلسله جلیله سلاطین عظام ونتيجة رفيعة خواتین کرام آثار دولت وفر اقبال از ناصیه احوالش ظاهر و خورشید روز افروز دولتش در اوج سعادت هنگام فرصترا ناظر چون بمصداى إِذَا أَرَادَ اللَّهُ شَيْئًا  هياً أسبابه بایست اسباب ان دولت دوران عدت مجتمع ومهيا کردد .

 

دانلود کتاب جنگ چالدران اثر نصرالله فلسفی

 

 

با مداد روز جمعه سوم ماه رجب سلمدان سلیم خان سرداران و بزرگان لشکر را بار داد و یکسانی که در روز جنگ دلیری و مردانگی نشان داده بودند ، خلعت و پاداش عطا کرد. اسیران قراباش را نیز بفرمان وی گردن زدند و کشتگان دوسپاه را بخاک سپردند. سپس به ای دیدار بهروزه خانم زن شاه اسماعیل ، که اسیر گشته بود، بیاور مخصوص وی رفت و با مهربانی و احترام از و دلجوئی کرد.

روز دیگر نیز غنائمی را که از آن جنگی بدست آمده بود ، بسرداران و سربازان بخشید و جزیرقهای ایران چیزی برای خود بر نداشت. پس از آن از دشت چالدران راه تبریز پیش گرفت و از شهر خوی ، انحنام الی برای سلطان مصر و سلطان سلیمان پسر و ولیعهد خویش و خان انار «مريم» (شبه جزيرة کریمه) و عبیدخان از بک فرستاد .

هروز پنجشنبه نهم رجب این دو آن از سرداران عثمانی بنام پیری پاشا چلبی و احمد پاشا دونه کین اوغلی را با حکیم الدین ادریس بدلیسی کرد و با صدر، از پنی چاری تبریز وانه کرد ، تا مقدمات ورود وی را فراهم سازند و اگر از سران و سواران قرابش کمی در آنجا ماده باشد، بکشند و اء والدان را تصرف کنند. روز دهم رجب در راه تبریز یکی از امیران قزلباش بنام حاج رستم با پنجاه وار باردوی سلطان سلیم آمد و اظهار اطاعت کرد. ولی سه روز بعد معلوم شد که او و همراهاش بدستور شاه اسماعیل آمده اند تا هنگام فرصت سلطان را بکشند. پس فرمان وی همگی را گردن زدند، و سه روز بعد خالد ینگ نام از سران قزلباش راهم که باشد و پنجاه نفر بارد و آمده بود ، کشتند . نويسند: حقيقة التواريخ می نویسد که شاه اسماعیل چون در چالمتران شکست یافت بر آن شد که دشمن را بحبله از میان بردارد.

پس جمعی از سران و افراد جا نسپار قراباش دستور داد که دسته دسته باردوی سلطان سلیم پناهنده شود و از در اطاعت در آینده و همینکه جمعشان بدو سه هزار رسید ناگهان شعی بر اردوی عثمانی شبیخون زاند و سلطان را بکشند . ولی چون حاج رستم باردوی عثمانی رسید یکی از امیران ترکمان سلطان را نهایی از قصد وی و همراهاش آگاه کرد سلطان دستور داد که ایشان را شکنجه و استنطاق کردند و چون حقیقت امر آشکار شد، جملگی را کشتند . روز پنجشنبه شانزدهم رجب، سامان سلیم خان بمحله سرخاب رسید. ازین محل داشهر تبریز تمام راه را با قالبهای گرانبها مفروش کرده و چندتن از علما و اعیان شهر با جمعی از مردم باستقبال آمده بودند .

سپاهیان عثمانی در کنار شهر فرود آمدند و سلطان سلیم امر کرد که سربازان دست از کشتار و غارت و تصرف دارای مردم باردارند. همچنین دستور داد مسجد جهانشاه و مسجد حسن پادشاه را که بفرمان شاه اسماعیل ویران شده بود تعمیر کنند و اوقاف این دو مسجد در تصرف هر کس باشد بگیرند و تصرف کننده را بکشند. روز بعد که جمعه هفدهم ماه رجب بود، سلطان سليم بمسجد حسن پادشاه ( در میدان صاحب آباد ) رفت و نماز گزارد و خطیب بقاعدة اهل سنت و جماعت خطبه خواند. ولی چون خطبه بنام پادشاه رسید، بجای آنکه نام سلطان سلیم را بر زبان آرد ، گفت : السلطان بن السلطان ابو المظاهر اسماعیل بهادرخان ... سرداران ترك شمشیرها کشیدند تا خطیب را بکشند، ولی سلطان سلیم نگذاشت و گفت که از بانش عادت کرده است و گناهی ندارد میں لطان سلیم دستور داد که تمام خزائن و اموال شاه اسماعیل و سران قزلباشا از شد و جنسی، صرف کنند و احمد بیگ قاپوچی باشی را مأمور اینکار کرد. پس از آن شهر تبریز را مرکز فرماندهی سپاه خود ساخت، زیرا مصمم بود که زمستان را در تبریز بگذراند و سراسر آذربایجان را مطیع سازد، و در آغاز بهار بعراق و اصفهان و فارس حمله برد.

دانلود کتاب ایران در زمان هخامنشیان اثر دکتر مرتضی احتشام

 

 

نکته دیگری که در خور توجه است این است که شاهنشاهی هخامنشی با گرد آوردن اقوام مختلف زیر لوای يك قانون ،(داد) فرهنگهایی از مدارج مختلف تکاملی را در هم آمیخت و چنانچه این وضع تا پنجاه سال دیگر ادامد می یافت بزرگترین کنفدراسیون ملل زیر رهبری شاهنشاهی ایران محکم و مستقر می ماند و انقراض آن را مشکل بل غیر ممکن می ساخت.

امستد در مقدمه کتابی که در بارۀ شاهنشاهی هخامنشی نوشته چنین میگوید: «منظور و هدف اصلی این کتاب نمایاندن فرهنگ یا بهتر بگویم فرهنگهاست؛ زیرا تاریخ هخامنشی چهره ای پر افسون از تمدنهایی را به ما نشان می دهد که در مراحل مختلف تکاملی بودند و آمیزش آنان در حال تکوین بود.

چون تشکیلات اداری اشکانیان و پس از آنان ساسانیان برشالوده ای مستقر شده است که هخامنشیها پیریزی کرده بودند لذا برای درک حکومت اشکانی و ساسانی ناچار میبایستی در تشکیلات و سازمان حکومت هخامنشی غور کرد زیرا چه از نظر سازمان اداری و چه از لحاظ استخوان بندی اجتماعی شاهنشاهی هخامنشی نمونه واقعی دو سلسله امپراتوری مذکور است.

این تشابه را به منظور نشان دادن روش این سه شاهنشاهی ایران در خلال یکهزار سال فرمانروایی، هر موقع که مقتضی به نظر می آمد، خاطر نشان کرده ایم.

این سازمان در عهد ساسانیان به اعلی درجه کمال خود میرسد. به علاوه اصول سیاسی شاهنشاهی هخامنشی از سازمان اجتماعی این قوم سرچشمه گرفته و بر پایۀ آن بنیانگذاری شده است. زیرا سازمان اجتماعی ایران مربوط به روزگار دیرینه ای است که تمام قبایل آریایی با یکدیگر زیست می - کرده اند.

شناسایی این سازمان اجتماعی به ما می آموزد که چگونه این قوم با طرز زندگانی ،اجتماعی بنیان و اساس سازمان سیاسی خود را پی ریزی کرده است.

برای نیل به این هدف فهرست اسناد و مدارکی را که مورد استفاده و مطالعه قرار گرفته است، از نظر خوانندگان می گذرانیم. همان طور که در بالا اشاره شد. در کتبی که قبل از هجوم اعراب به ایران درباره تاریخ این کشور نوشته شده اند نامی از سلسله هخامنشی و اشکانی برده نشده است.

برای این که اولا هخامنشیها جز سنگنبشته هایی که بعداً به شرح آنها خواهیم پرداخت آثار دیگری که حاکی از چگونگی سازمان سیاسی و اجتماعی آنان باشد از خود باقی نگذاشته اند و با طول زمان و پیشامدهای گوناگون خطوط میخی برای ایرانیان نامفهوم و غیر قابل درک شده بود. ثانياً اشکانیان تا اندازه ای بیش از ،معمول گرایش به یونانیها، بویژه آداب و رسوم و زبان آنان نشان میدادند و این بر خلاف احساسات میهندوستی و تعصبات محافظه کارانه پیروان در دشت خصوصا معامات روحانی این دین بود: به خصوص که یونانیها ایران را مورد حمله نیز قرار داده بودند.

از این لحاظ هم سلاطین ،اشکانی که به خود لقب «دوستداران یونان میدادند و هم تاریخ این سلسله - که به مدت چهارصد سال مانند سدی آهنین در مقابل هجوم و تجاوزات رومیان استقامت نشان داده و مانع تعرض آنان به خاک ایران شده. بود به کلی نادیده گرفته شد و نام این سلسله که به قول کریستن سن از پارسها هم ایرانیتره اند از صفحات تاریخ ایران محو گردید.

بنابر آنچه گذشت ایران فاقد تاریخ مدونی مربوط به دو سلسله هخامنشی و اشکانی گردیده است ولی یونانیها چون مدت دویست سال یگانه رقیب ایران در صحنه سیاست دنیای آن روزگار بودند و بعد از آنها رومیان که امپراتوری آنان محدود به شاهنشاهی ایران بوده و مدت قریب یکهزار سال با ایران تماس نزديك داشته اند. اسنادی مربوط به تاریخ ایران از خود باقی گذاشته اند که فوق العاده ناقص است.

اگرچه این دو قوم بیشتر در جنگ و جدال با ایران بوده اند تا در صلح ،وصفا و نوشته های آنان خالی از تعصب وعاری از جانبداری نیست با اینهمه اسناد و نوشته های آنان را برای تدوین این کتاب مورد استفاده قرار دادیم. ایرانیان پیش از اینکه از قبایل و تیره های آریایی مجزا شوند و دیر زمانی قبل از تأسیس و پیدایش شاهنشاهی هخامنشی، دارای نوعی سازمان خانوادگی برده اند که با مقایسه با سازمان خانوادگی اروپایی می توان آن را به نظام اجتماعی ژانتی لیس Gentlice تشبیه کرد که بعزبان لاتینی به معنای نژاد است. نظایر چنین سازمانی را نیز نزد یونانیان و رومیان قدیم می بایم که به . ترتیب گتوس Vivos و ژنس Gens نامیده می شدند.

همانند سازمان خانواده ای ایرانی را در درجه اول نزد اقوام هندی می. توان آشکارا مشاهده کرد؟ زیرا این دو سازمان ایرانی و هندی از يك منبع مشترك سرچشمه میگیرند ولی در نتیجه رویدادهای تاریخی و عوامل مختلف دیگر از قبیل مذهب و آب و هوا و غیره هر يك از آن دو قوم از طریق خاصی که با روحیه آداب و رسوم بویژه معتقدات دینی آنها مطابقت داشت. پیروی کرده و به بط و توسعه خود ادامه داده است.

گروه اجتماعی ایران که بدوا از عشیره Clan شروع گردیده در طول زمانی در از توانست از قیودی که بر آن حکمفرما بود، رهایی یابد. این نشو و ارتقا ادامه پیدا کرد تا اینکه در عهد شاهنشاهی ساسانی (قرن ششم میلادی) منجر به تشکیل سازمانی شد. این سازمان جدید از نقطه نظر اصول و قوانینی که سرنوشت آن را رهری می کرد با سازمان گذشته تفاوت کلی داشت و تحت شرایط خاصی به بسط خود ادامه داد. ظاهراً عاملی که بیش از هر چیز تحولات سازمانی خانواده ایرانی را زیر سلطه و نفوذ خود قرار داده بود. عامل مذهب بود که پیش از پیش وظایف و تکالیفی را که به رئیس خانواده محول شده بود از حیطه اختیارات او خارج ساخته و رأسا بر عهده گرفته است.

برای خرید کتاب ایران در زمان هخامنشیان نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید . و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

دانلود کتاب تاریخ و تمدن ایلام اثر یوسف مجیدزاده

 

 

فهرست شاهان ایلامی شوش پس از دوازده بادشاه آوان به همین شمار از پادشاهان سیماش نام می برد ۳۵ که به احتمال متعلق به سلسله جدیدی در کوهستانهای لرستان در شمال جلگه شوش بوده اند. رقم دقیق دوازده که با رقم دوازده پادشاه أوان مطابقت میکند غیر واقعی می نماید و باید به آن با شک و تردید نگریست.

ما صرفاً أن شمار شاهان سیماش را که با همسایگان غربی خود در تماس بوده اند و نام آنها در مدارك مربوط تاریخی برده شده مورد توجه و قبول قرار می دهیم. به ندرت این پادشاهان از خود مدرکی بر جای گذاشته اند. شاید به این علت که آنها در سیماش (خرم آباد) می زیسته اند و نه در شوش در تمام دوران گوتیها که حدود سال ۲۱۱۹ قم به پایان آمد و مدتی حدود يك قرن به درازا کشید، نام ایلام تنها در کتبیه های گرداً حاکم لاگاش برده شده است. وی در نوشته روی یکی از پیکره هایش اظهار می دارد که با نیروهای خود برانشان در ایلام فایق آمده است.

و در نوشته ای روی یک مهر ادعا میکند که شوشیها از شوش و ایلامیها از ایلام به نزد او آمدند تا معد نین گیرسو خدای حامی شهر لاگاش را بسازند. بنابراین چنین مشهود است که به هنگام سلطة گوتیها بر شمال بابل ایلام چیزی بیش از دست نشانده ای برای لاگاش نبوده است در طول دومین قرن از فرمانروایی پادشاهان سیماش ایلام بار دیگر چهره ضعیفی به تاریخ ارائه کرد. در این زمان سلسله سوم اور پر ایلام فرمان می راند که در سال ۲۱۱۲ قم اور نمو آن را تأسیس کرده بود.

در حالی که سرزمینهای یست جلگه خوزستان به دست سومریها افتاده بود. سرزمینهای مرتفع آن در شرق (انشان) به صورت نیمه مستقل بودند و سیماش در شمال آزاد و بدون تاریخ باقی ماند. مهمترین فرمانروای سلسله اور شولگی حکومتش فلمر و فرمانروایی خود را به لحاظ سیاسی و نظامی گسترش زیادی داد در ایلام آثار متعددی از خود برجای گذاشته است.

او در هجدهمین سال سلطنت خویش یکی از دختران خود را به همسری به فرماندار و رهشه داد و در سی و دومین سال پادشاهیش دختر دیگرش را به ازدواج فرماندار انشان درآورد. با این پیوندهای سیاسی در سرزمینهای تقریباً خراجگزار کوهستانی مرزهای شرقی و غربی جلگه ،شوش امنیت به وجود آمد؛ اما در مورد انشان پیوند یاد شده چندان مؤثر نیفتاد و شولگی یك بار به آنجا لشکر کنید شولگی همچنین دست کم نه بار به سرزمینهای شمالیتر شوش در کوههای زاگرس یعنی به سر زمین لولوبیها لشکر کشی کرد. از سوی دیگر، پس از فتح شوش در بیست و هشتمین سال سلطنت شولگی ((۲۰۶۶ ق.م) به نظر می رسد که شوشیها فرمانروایی بین النهرینیها را بدون خونریزی پذیرفته باشند.

چرا که اندکی پس از اشغال شوش در می یابیم که یک فرماندار از جانب شولگی به حکومت شوش گمارده می شود. فرمانداری که شاید حتی ایلامی نیز نبوده است. با اطمینان می توان گفت که در زمان جانشین شولگی شخصی به نام زریقوم که ایلامی نبود به فرمانداری خوش گمارده میشود (۲۰۲۳ ق م) این شخص را بیشتر شولگی به فرمانداری أشور گمارده بود و تا شش سال قبل از انتساب وی به سمت فرمانداری شوش، تا سال ۲۶۰۲ قم، در آن مقام باقی مانده بود. بنابراین ظواهر نشان میدهد که در شوش با اقتدار کامل ،حکومت، آرامش و صلح برقرار گردیده بود.

این صلح و آرامش شاید ناشی از آن بوده است که شرنگی به اهمیت کنار آمدن با کاهنان پی برده بود. حفریات شوش مدارکی را آشکار ساخته که نشان می دهد شولگی کارهای ساختمانی گسترده ای را برای معبد این شوشينك خدای حامی شهر شوش، به انجام رسانیده است. در يك كتیبه سنگی شولگی بیان می دارد که او «پادشاه نیرومند اور سومر و اکده معبدی را برای «سلطان خود. خداوند این شو شینده بر پا ساخت افزوده بر آن، هدایای وقفی شونگی برای معبد جدید این شرشينك بسیار متعدد بوده است. تعدادی از این هدایای برجای مانده است. پادشاهان بعدی ایلامی آنها را به عنوان هدایای وقفی در زیر بی معابد گذاشتند. ۲۵ شولگی همچنین مکان مقدسی را برای يك الهه يك گرز را که استادانه ساخته شده بود، به نام فرمانروای خود به این «بانوی شهره هدیه کرده اند.

همچنین یک مهره عقیق از شوش پیدا شده که شولگی آن را برای سلامت همسر خویش... به مادر خود الهه نین - گاله (بانوی بزرگه همسر خدای سومری ماه هدیه کرده است. ۳۷ امکان دارد که این مهره به هنگام غارت اور به دست ایلامیها به شوش آورده شده باشد. شرنگی در اواخر حکومت چهل و هشت ساله خویش طرح دفاعی جدیدی را برای مرزهای پادشاهی اور پایه ریزی کرد که برای سه نسل پس از وی با برجا ماند. تا آنجا که مدارك کتبی در ارتباط با اقتصاد سومریها نشان میدهد. در این طرح شولگي يك «لژیون خارجی، ایلامی تشکیل داد و با پرداخت حقوق سیاه مزدوری از کوه نشینان اطراف جلگه شوش به وجود آورد و بدین طریق کسانی را که می توانستند برای حکومت وی خطرناک باشند به پاسداران مرزهای خود مبدل ساخت مزدوران این لژیون از شوش، انشان، سیماش و دیگر مناطق ایلامی گرد آمده بودند و بخشی از آنان را اسرای جنگی تشکیل می دادند. این ایلامیها در گروههای پنج تا بیست و پنج نفری گردهم می آمدند و جیره روزانه آنها عبارت از نان جو و آبجو بود.

فرماندهی آنان را یکی از کارگزاران بلند پایه پادشاه اور به عهده داشت که «نماینده بزرگ پادشاه نامیده می شد و می توان او را فرمانده نگهبانان مرزی در برابر ایلام و کوه نشینان شرقی به شمار آورد. در زمان استقرار این «لژیون خارجی، ایلام مدت زمانی طولانی آرام بود. در سال ۲۰۲۰ قم أمرين (۲۰۴۶-۲۰۳۸ قم) جانشین شولگی، علیه هر هنور به انشان لشکر کشید و آن را تصرف کرد و با این پیروزی تمامی منطقه شرق را به زیر سیطره خود درآورد.

سه سال پیش از این لشکر کشی زریقوم به عنوان فرماندار از آشور به شوش منتقل شده بود وی بیش از هشت سال در آن مقام باقی ماند آفرین خود هیچ گونه فعالیت ساختمانی را در شوش به عهده نگرفت اما چندین لوح گلی از زمان جانشین وی شرسسین (۲۹-۲-۲۰۳۷ (قم) در شوش به دست آمده است. بر خلاف فروتنی شولگی در برابر این شوشین او خود را مغرورانه دسر - سین خدای گونه محبوب اقلیل خدا. سلطان نیرومند بادشاه اور و چهارگونه جهانه می خواند و در ششمین سال پادشاهی شوسین، برای نخستین بار از زمان سقوط پادشاهی اوان در دویست سال پیش یکی از پادشاهان سیماش چهره خویش را از تاریکیهای تاریخ آشکار ساخت. نام این پادشاه گیرنم است.

فهرست شاهان شوش وی را نخستین پادشاه از شاهان دوازده گانه سیماش به حساب می آورد اما این ادعا با حقیقت وقف نمی کند. اوج با ارزشی از شوش به دست آمده که همزمانی این سلطان را با شوسین به اثبات می رساند. در این لوح آمده است که نماینده گیرنم در دربار اور تعدادی گوسفند را از شوسسین دریافت می دارد. شرین نیز همچون پدر خویش شولگی یکی از دختران خود را به زنی به فرماندار انشان داد.

 

برای خرید کتاب تاریخ و تمدن ایلام نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.