دانلود کتاب شاهنشاهان و سنت‌های ایرانیان اثر علیرضا شاپور شهبازی

 

 

 

سالار قوم ایرانی از دیر باز برگزیده خداوند بشمار میرفته است ، و تنها نگاهی کوتاه به سرگذشت نیاکانمان ، این حقیقت را به نیکی مینمایاند. سمهزار سال پیش، در روز گاریکه پدران ما پیرامون سند و خوارزم، در سرزمین مقدس آریان ویج می زیستند سرور هر گروه قومی و امیر هر ناحیه ای را کوی میخواندند که در زبان فردوسی کی شده است ، و آن نام دیگریست که بر فرمانروایان ایران (شرقی) داده اند، چنانکه کی قباد و فرزندان وی تا گشتاسب و اسفندیار را گویان گیان خوانده اند .

چنان مینماید که بهنگام کشورداری مادها ، واژه خشاينييه ) - شاه ) و خشایتی به جنایتی آنام - شاه شاهان، شاهنشاه ( رایج شد، و کورش بزرگ و جانشینانش آنرا پذیرفتند ، و از آن پس این عنوان لقب رسمی خروان ایرانی بود تا آنکه ساسانیان بر افتادند، و چندی - در روزگار پهلوانان بزرگ استقلال ملی ایران : خاندان بویه و فرزندان سامان - باز آن لقب زنده شد، تا اینکه در این سه بهنگام فرمانروایی سردار ایران برست، رضاشاه بزرگ ، دوباره جان و معنی گرفت .

امروز جهانیان با شنودن نام ایران ، بی درنگ بیاد شاهنشاه این مرز و بوم می افتند ، و بستگی این میراث مقدس با همه شئون ملی و اجتماعی ما بر همگان آشکار گشته است. در کهنترین سند تاریخ ایران ، یعنی اوستای کهن ، از دو دسته فرمانروایان ایران (شرقی) نام میرود : خاندان افسانه ای پیشدادی که از کیومرث یا هوشنگ آغاز میشود و به گرشاسب پایان مییابد، و دودمان کیانی - که یکلی تاریخی است ، و پادشاهان نواحی مشرق ایرانشهر، از کیقباد تا گشتاسب را شامل میشود و پس از آن با تاریخ هخامنشیان آمیخته می گردد.

این کیانیان - که گویا میان ۹۰۰ و ۷۵۰ ق. م. ، در ایران خاوری فرمانروایی داشتند در تاریخ شاهنشاهی ما مقامی بس ارجمند دارند، و بسیاری از آداب و رسوم ایرانی را بدانان نسبت داده اند. در همه این ادوار پادشاهی و شهریاری عطیهای ایزدی و مقدس بود که تنها به یک ایرانی نژاد آزادتبار و بلند منش تعلق میگرفت، و هیچ بیگانه ای نمیتوانست بدان دست یازد .

از آن جهت بدین فرمانروایان ، عطیه ای چنان والاگهر داده شد که همه براه راستی رفتند، از دروغ و بیوفائی پرهیختند، برازندگان را بر کشیدند، یزدان بی همتای را ستودند ، از میهن دفاع کردند. و بدان را دشمن داشتند و دین مزدیسنا و پشتیبانی از مردم را آیین خود ساختند . بد دوره تاریخی هخامنشیان که گذر کنیم، در می یابیم که شاهنشاهان و ایرانیان ، شهریاری را عطیه ای ایزدی می دانستند. از سنگ نوشته های هخامنشی بخوبی بر می آید که شاهنشاه نماینده خدای بزرگ اهورمزدا، بر روی زمین بود و تنها بخواست اهور مزدا بود که کسی بر تخت سلطنت تکیه میتوانست زد ، و فرمانروائی میتوانست کرد.

 

 

برای خرید کتاب شاهنشاهان و سنت‌های ایرانیان نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

 

هر کاری از دست شهریار ایرانزمین بر می آمد، بخواست اهورمزدا بود. خدای بی همتای ، جهان را آفریده بود و مردم را ، و شادی را برای مردمان ؛ و از بهر پاسبانی آنان، شاهنشاهی ایرانی نژاد ، مردم دوست ، بلندمنش و فداکار بر می گزید تا سالار سالاران باشد، کار نظم و پیشرفت ر کشورهای فراوانی که بدو سپرده شده بود، بامان دارد ، حق را بشناسد ، و فارا پاس نگهدارد ، و آنچه کند با توکل به اورمزد بی انباز کند. سیاستمدار بزرگ ایرانی ، خواجه نظام الملك ، کتاب نامیاش را با این سخنان پرمغز آغاز میکند . ایزد تعالی در هر عصری و روزگاری یکی را از میان خلق برگزیند و او را بهنرهای پادشاهانه و ستوده آراسته گرداند.

و مصالح جهان و آرام بندگان را بد و بازبندد و در فساد و آشوب و فتنه را بدو بسته گرداند، و هیبت و حشمت او اندر دلها و چشم خلایق بگستراند تا مردم اندر عدل او روزگار میگذارند و آمن باشند و بقای دولت .همی در همي خواهند ..

گواه آنچه در مورد هخامنشیان گفتیم، نوشته داریوش بزرگ در نقش رستم بنشان DN است که ترجمه اش چنین میشود : بندیکم - و خدای بزرگیست اهورمزدا ، که این شاهی از بسیاری، یگانه فرمانروایی از بسیاری .» بند دوم من هستم) داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان شاه کشورهایی که مردم گوناگون دارد ، شاه این جهان دور و فراخ ، پر ویناسیه ، هخامنشی ، يك پارسی ، برپارسی ، يك آریائی ، از نژاد آریائی.» بند سوم - «گوید داریوش شاه : اینهاست کشورهائی که من بیرون از پارس گرفتم بعد) ۲۹ کشور را بر میشمارد که با پارس ۳۰ تا میشود ۱۹ ....

بند چهارم - «گویدداریوش شاه : اهورمزدا ، هنگامی که دید این جهان بکام هرج و مرج فرو رفته ، آن را بمن سپرد ، مرا شاه کرد، من شاهیم، به خواست اهورمزدا آن را برجای خود باز آوردم آنچه را که بدانان ( مردمان ) گفتم ، ایدون کردند. اینک اگر تو بیاندیشی: چند است کشورهائی که داریوش شاه داشت ؟ پس به پیکرهائی بنگر که اورنگ را می برند، آنگاه خواهی دانست، آنگاه بتو آگاهی خواهد رسید که نیزه عردی پارسی یعنی) خود داریوش تا دور دستها رفته آنگاه بر تو روشن خواهد شد که مردی پارسی ، بی دور پارس ، رزمها کرده است .»

بند پنجم - «آنچه انجام شده است ، به خواست اهورمزدا کرده ام ، اهورمزدا مرا پشتیبانی فرا آورد تا اینکه اینکار بیایان بردم اهورمزدا مرا و خاندان شاهی مرا و این کشور را از گرند دور داراد! این را به نیایش از اهورمزدا خواستارم. بشود که اهور مزدا خواهشم را بر آراد !» بند ششم - «ای بشر ! آنچه فرمان اهورمزد است. مگذار در نظرت ناخوش آید، راه راستی را رها مکن ! به شورش بر مخيز ! برگزیده بودن شاهنشاه از سوی یزدان برای پشتیبانی مردم، حقیقتی است که در سراسر تاریخ ایران هویدا و آشکار است .

در دوره اشکانی و ساسانی هم، چنان بوده است ، چنانکه سنگتراشیهای آنروزگاران بر این امر گواهی میدهد که حلقه شهریاری را خداوند به سالار ایران زمین میبخشد. شاهنشاه بروزگار صفوی سایه خدا» و «قبله عالم» لقب و عنوان می یافته است ، و خود ما گواه بوده ایم که چندبار اهریمن خویان ، با خواست یزدان که سپردن چنبر شاهی به آریامهر ما است - به ستیز برخاسته اند، و همواره سرشکسته و نام باخته و بی نوا و لعنت شده ، از صفحه روزگار برافتاده اند. تجلی این اندیشه که شاهنشاهی موهبتی ایزدیت ، چندان در جان و دل ایرانیان رخنه داشته که گاهی برای پرهیز از زدوخورد همچشمان جهانجوی، کاررا به آزمایش ایزدی و خواست خداوندی و تفال ، واگذار کرده اند، و به قرعه کشیدن پرداخته . کیخسرو و پر سیاوش در چنین آزمایش ایزدی بر عمویش پیروز شد ؛ داریوش بزرگ بریاران هم سو گندش چیرگی یافت، و بخت و دلاوری بهرام گور ، بر رقیبش افزونی گرفت . این رویدادها با افسانه در آمیخته اند ، ولی اهمیت آزمایش ایزدی ، و این عقیده ژرف مردم - که شهریاری مشیت الهی است را بخوبی میرسانند . " از آنجا که ایرانیان معتقد بودند شاهی عطیه خدائی است، زیردستان ایرانیان نیز ، آن را داده آفریدگار (ان) خود می دانستند مثلاً یهودیان نوشته اند که کورش برگزیده و مسیح

 

 

 

 

دانلود کتاب شاهنشاهان و سنت‌های ایرانیان