کتاب صلح جاویدان و حکومت قانون اثرهدایت الله فلسفی
صلح به معناي نبود جنگ نيست، فضيلتي است که از نيروي جان ميگيرد در کتاب صلح جاویدان واسه ی آنهایی که در دورههای عالی حقوق ؛ عمومی و بینالملل، علوم سیاسی، تاریخ، فلسفه و روابط بینالملل به تحقیق مشغولند، میتواند مفید باشد. کتاب ؛که با نگاهی به مبانی نظری حقوق بینالملل به بررسی فلسفه صلحگرایی میپردازد، در هفت دفتر با عناوین زیر تدوین شده است: یگانگی انسانها و همزیستی دولتها، صلح؛ جدال خاموش همانندی و تفاوت، نیرنگ عقل؛ غلبه صلح بر جنگ، مهار قدرت با قدرت: زوال خودکامگی دولتها و تجلی حکومت قانون در جامعه بینالمللی، فضای امن، نشانههای صلح و حکومت؛ آزادی، سلوک اخلاقی، انظباط قواعد حقوقی و پایان کار: آغاز اندیشه. ...همیشه این تصور وجود داشته که معنای صلح معلوم است و در نتیجه نیازی به تعریف ندارد؛ با این فرض اولیه که صلح یعنی نبود جنگ و ستیزه. در واقع تصور کلی این است که صلح هر چند آرامش به بار میآورد، جنگ را از میان نمیبرد و حتی با آن ملازمت دارد. نویسنده برای اثبات این امر از فلسفه بهره گرفته؛ چرا که به اعتقاد او فقط در این صورت است که میتوان صورت عقلی، معنا و مفهوم صلح را مشاهده کرد. او همچنین معتقد است، صلح از مفاهیم عقلی است و صورت مطلق آن وقتی به دست میآید که در سیر و سلوک تاریخ از ضد خودش یعنی جنگ رها باشد و این میسر نیست مگر در عالم لاهوت. از ديدگاه دکتر فلسفي، همانندي (وحدت- ارزشهاي موجد تفاهم و سازگاري در محيط اجتماعي) با تفاوت(کثرت- استعدادهاي متفاوت و نابرابر که بالقوه عامل رويارويي و تخاصم است) گاه يکي بر ديگري غلبه مييابد. وجود رابطه ديالکتيکي ميان آنها اما موجد صلح پايدار خواهد بود. تعادل بايد از طرفي ميان تفاوتها و هماننديهاي ملي و از طرف ديگر، ميان ارزشهاي تمدن بينالمللي و ارزشهاي فرهنگ ملي به وجود آيد تا صلح بر جامعه بينالمللي مستولي گردد... به سخني ديگر، لازمه استقرار صلح بينالمللي آن است که دولتها ارزشهاي مشترک ميان خود را به صورتي صيقل دهند که فرهنگي بر ديگر فرهنگها غلبه پيدا نکند و ارزشهاي بينالمللي تحت تاثير فرهنگي معين علت وجودي خود را از دست ندهد؛ همچنانکه فرهنگ بينالمللي نيز نبايد تا آن حد شوکت و عظمت بيابد که به يکباره فرهنگهاي ملي را بياعتبار سازد.» درواقع با عدم تعادل ميان فرهنگهاي ملي و تمدن بينالمللي صلح پايدار پديد نخواهد آمد و به اعتقاد نويسنده کتاب، مشکل جامعه بينالمللي اين نيست که چگونه «حاکميت دولتها» به نفع «ارزشهاي بينالمللي» کنار ميرود بلکه چگونگي ايجاد تعادلي بايسته ميان اين دو قوه متمايل به مرکز و گريز از مرکز است.» دکتر فلسفي گفته است از رابطه ديالکتيکي همانندي و تفاوت تلاش ميکند به وضع جامعي دست يابد که مناط واقعي «نظم»، «عقلانيت»، «عدالت» و «خير مشترک» و ملاک منطقي «صلح پايدار» و «حکومت قانون» در جامعه بينالمللي کنوني باشد و همين مفاهيم کليدواژههاي اين کتاب محسوب ميشود. او حکومت قانون را به اعتبار دو ارزش ناظم و اساسي که خير مشترک و عدالت است بررسي ميکند و از نظر او خير مشترک، عدالت و حقوق سه جزء اصلي و متعالي هر نظام اجتماعي است اما در عين حال براي عدالت جايگاهي ويژه قائل است چه اينکه هدف نهايي عدالت محقق ساختن خير مشترک است که هم خير فردي و هم جمعي را در بر دارد و نيز عدالت در هر جامعهاي مقامي فراتر از نظام حقوقي دارد و ملاک آرماني سنجش اعتبار نظام حقوقي است...