کتاب حیدربابای شهریار در آیینه زبان فارسی اثر کریم مشروطه چی
به احتمال زیاد بتوان اقبال مردم آذربايجان بر حيدربابا را يكي از محركههاي شهريار براي اعراض از تهران و بازگشت به موطن مادرزادي به شمار آورد كه شاعر بنابه دلائل مختلف، در زمستان 1331 از يار و ديار قهر كرده شبانه به تبريز رفت و در سال 1332 نخستين بار حيدربابا را به انطباع سپرد. سرودن حيدربابا و انتشار آن شايد جز انگيزه ياد شده، سبب رندانة ديگري نيز داشته باشد كه اين، نه گفته شاعر، بلكه گمان من است كه: از سالهاي آغازين اقتدار رضاخان يك موج مهيب تركستيزي و تركيزدائي در ايران سر گرفته بود و شهريار براي برشكستن اين حصارِ ستم، آزادي اجتماعيِ محصول نهضت ملي نفت را ارزيابي كرده، هوشمندانه از اين فرصت بهره جست و طرف بست. چندي پس از انتشار اين شاهكار، حاكمان روزگار كه قضا را برترانگاري قومي را به پاية عرقپرستي و ژنوسيد فرهنگي پيش ميبردند و انكار هويت گروههاي قومي ايراني را دستماية اين سياست كرده بودند، از اشتهار و بلندنامي حيدربابا انديشه كردند كه مبادا رفته رفته به بيرق مبارزات آزاديخواهي قومي نيز تبديل شود. پيرو خاصيت همة جباران تاريخ كه از سرِ دستپاچگي بهجاي كرامتٍ اكرام و اعطاء حقوق، قدغن و سياست و يسق را برميگزينند، حيدربابا نيز ناشيانه توقيف شد. استاندار وقت شهريار را به گلگشت شاهگلي برده و در حالي مساعد ميگويد كه: اعليحضرت از شما به خاطر حيدربابا گلهمند شدهاند! كه بوي تجزيهطلبي از اين حركت ميآيد و لابد شهريار كه: به شرفعرض اعليحضرت برسانند كه: از اين پس شعر مرا نبويند، بلكه بخوانند.