کتاب آواز بی ساز اثر کنت هریف ترجمه امیر مهدی حقیقت
کتاب آواز بیساز با نوشته ای ساده روايت شهری خیالی است . كه به نرمی جلو میرود اما در مسیر داستان، چنان جان میگیرد که مخاطب احساس ميکند به اين شهر رفته و آدمهايش را با همه دغدغهها و امیدهاشان، و انتخابهایی که در زندگی کردهاند؛ ميشناسد ... احتمالا در کافهاش چشمت به دو برادر پا بهسنگذاشته یغور افتاده که با چکمههای گلی، سر میز نشستهاند و در سکوت قهوه میخورند، ممکن است دو برادر کمسنوسال را دیده باشی که دمدمای صبح، سوار بر دوچرخه، روزنامه پخش میکنند و از خودشان میپرسند که نکند پدر و مادرشان دیگر همدیگر را دوست ندارند. شاید هم در پمپ بنزین این شهر، چند پسر دبیرستانی را دیده باشی که به همکلاسیشان نگاه میکنند؛ دختری که کیف قرمز به دوش، پیاده از جلوشان میگذرد و مادرش صبح همان روز با شنیدن خبری، تا حد مرگ از دستش عصبانی شده...