کتاب افسانه چشمه لاغر مردنی نوشته نرگس آبیار
توضیحات
کتاب افسانه چشمه لاغر مردنی نوشته نرگس آبیار
چشمه اي بود كه هم چشمه بود و هم چشمه نبود. چشمه بود براي اين كه بايد روزي از جاي خودش بيرون مي آمد و بر زمين جاري مي شد، و چشمه نبود چون هنوز ازجاي خودش بيرون نيامده و بر زمين جاري نشده بود. اما هرچه كه بود، همه او را چشمه صدا مي زدند و او از اين بابت خوشحال بود. هر روز در جاي خودش بالا و پايين مي رفت، به تنش كش و قوس مي داد، خميازه مي كشيد و به آرزوي دور و درازش فكر مي كرد. آرزوي دور و دراز او يك آرزوي معمول و دم دست نبود. از اسمش معلوم بود، دور... و... دراز...
نظرات
برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.