کتاب از این ولایت اثر علی درویشیان
توضیحات
نویسنده معروف و کوشا علی اشرف درویشیان از کتاب "از این ولایت" پسرک تکان خورد. چشمانش را آهسته گشود. صورت سیاه سوختهی پدرش را که موهای سیاه و سفیدی در آن پاشیده شده بود، روبروی خود دید. فهمید که موقع رفتن است. پدر هیچ نگفت. حتی مثل همیشه نگفت: «یاالله دیر میشه.» ساکت و آرام سفره را از میان لانجین بیرون آوردند. هر کدام یک تکه نان به دست گرفتند و سق زدند. مقداری دوغ در دستمالی ریخته بودند تا آبش برود و سفت شود و ظهر با نان بخورند. نان پیچهی ظهرشان را برداشتند و از اتاق بیرون رفتند. مادر حیاط را جارو میکرد...
نظرات
برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.