کتاب مقالات شمس تبریزی
كتاب مقالات عبارت است از نمونه های جمع شده آنچه شمس الدين تبريزي در مجالس بيان كرده شده است و سوال و جوابهائي كه ميانه او و مولانا يا مريدان و منكران رد و بدل شده است، و از گسيختگي و بريدگي عبارت و مطالب پيداست كه كتاب شمس الدين خود تاليف ننموده بلكه همان يادداشتهاي روزانه مريدان است... آقاي احمد خوشنويس، كه مقالات شمس را عالمانه و محق٧انه براي اولين بار تصحيح نموده و با تعليقات استادانه در سال1349 هجري شمسي منتشر كرده است، وي نيز سال645 هجري قمري را سال غيبت نهايي شمس از قونيه و خروج وي از آن شهر نوشته است. و مي نويسد: »... براي او كه از ابدال و اولياء حق بوده، استتار و غيبت دست داده باشد، و اين قضيه از بزرگان و اوتاد اسبعادي ندارد«. در سينه ز عشق دوست آتش دارم ز آن آتش سوزنده دل خوش دارم باشد چو سمندرم از آن آتش قوت ني آنكه از آن دل مشوش دارم اگر برای نسلهای پیشین، شمس تبریزی چهرهای مرموز و ناشناخته و فقط یک اسم بوده، اکنون دیگر به مقدار زیادی هم شمس شناخته شده است و هم مقالات شمس، و البته بیشتر از راه مقالات شمس (که تندنویسی و تحریر تقریرات او است) به شناخت این عارف مجهولالقدر راه یافتهایم. در مطبوعات فارسی نخستین بار مرحوم فروزانفر در زندگینامة مولوی از این مجموعه (مقالات شمس) یاد کرد. سپس احمد عماد خوشنویس یک نسخه از آن را بدون مقابله و تعلیقات به چاپ رساند (۱۳۴۹) که در موقع خود بسیار مغتنم بود. آنگاه دکتر موحد بخشی از مقالات را به صورت جدیدی با تصحیح و مقابلة چند نسخه به چاپ رساند (۱۳۵۸). و اکنون تمام مقالات با مقابلة همة نسخههای معتبر و تعلیقات ارزندة مصحح در اختیار دلبستگان عرفان و ادب فارسی- به ویژه آنان که میخواهند در آثار مولوی با دقت بیشتری بنگرند- قرار میگیرند. مقالات شمس در همین چاپ مصحح نیز کاملاً روشن و مفهوم نیست چرا که هم خود شمس اصرار داشته موجز و مرموز سخن بگوید و هم کاتب شاید از توان نوشتن همة کلمات درمانده و میپنداشته است که آنچه برای خود او واضح است (با توجه به اینکه کلمات را از شخص شمس میشنیده و بر تکیهها و تأکیدهای گوینده و فضای مجلس و پیش و پس موضوع وقوف داشته) برای خواننده هم معلوم است، حال آنکه بسیاری از اشارات شمس امروز برای خواننده روشن نیست.