کتاب رویکرد دینی در تهاجم فرهنگی نوشته اصغر افتخاری
مباحث علمي را در يك نگرش كلان ميتوان به دو بخش عمده تقسيم نمود: 1) مباحثي كه به طور مستقيم با حيات اجتماعي انسان در ارتباطند 2) مباحثي كه با واسطه و به طور غير مستقيم حيات انساني را تحت تأثير قرار ميدهند. مبحث «تهاجم فرهنگي» ار جمله عناويني است كه در بطن حيات روزمره ما قرار دارد و اذهان همگان تا حدودي با آن آشنا ميباشد. با اين حال اين «شهرت» نبايستي ما را بفريبد و از پرداختن «علمي» و «دقيق» به پديده «تهاجم فرهنگي» با زمان دارد. چرا كه در آن صورت در عرصه عمل حتماً متضرر شده و در نهايت تلاشهايمان ره به جايي نخواهد برد. نظر به اين حقيقت در كتاب حاضر بر آن شديم تا با تأمل در يكي از وجوه تهاجم فرهنگي كه به طور مستقيم به «دين و جامعه ديني» مربوط ميشود، از نسبت بين اين دو مقوله سخن بگوييم. ضرورت اين امر از آنجا ناشي ميشود كه: 1) در هر جامعه ديني، «دين» به عنوان جوهره اصلي و مقو٧م ذاتي جامعه مطرح ميباشد. لذا با شروع فرآيند «تهاجم فرهنگي» اولين مؤل٧فه و يا عاملي كه مورد هجوم قرار ميگيرد، دين ميباشد و اين امر ميطلبد تا نسبت به «دين» از خود حساسيت بيشتر نشان دهيم. 2) دين اگرچه موضوع تهاجم فرهنگي قرار ميگيرد ولي تجارب تاريخي به خوبي نشان ميدهند كه خود همين عامل به عنوان «ابزاري بس كارآمد» در دست مهاجمان قرار گرفته است و از اينجاست كه پديدهاي تحت عنوان «»دين عليه دين» ظهور مينمايد كه معناي آن عملكرد دين به عنوان كارگزار فرآيند تهاجم فرهنگي ميباشد.