کتاب امپراتوری فراموش شده نوشته جان کرتیس - نایجل تالیس
جلد سخت گلاسه کتابی است علمی، خواندنی، مصور و تماشایی، چکیدهایست از آخرین تحقیقات باستانشناسی توسط برترین اساتید ایرانی و خارجی در مورد تاریخ سیاسی، فرهنگ، هنر، دین، زبان، سازمانهای کشوری و حتی عادات زندگانی پارسیان هخامنشی. با این مشخصات از آنجا که میراث باستانی ما کمتر مورد توجه است هر فرد ایراندوست به جهت شناخت ایران کهن، همانطور که نسخهای از حافظ، سعدی و فردوسی را در کتابخانة خود دارد، لازم است نسخهای از «امپراتوری فراموششده» را نیز به کتابخانة خود بیافزاید و بخصوص جوانان را ترغیب به مطالعة آن و تماشای تصاویر هنر بینظیر آن دوران بنمایند. جهان پرافتخار هخامنشی شایستة توجه بیشتر و ستایش بیش از پیش هر ایرانیست و با بررسی کشورهای اطراف میتوانیم دریابیم که دور تا دورمان پر است از نشانههای دوره هخامنشیان مثلا در کشور تاجیکستان و... اما ما حتی در گور نیز نیاکانمان را آسوده نگذاشتهایم و هر روز با حفاریهایمان آسایش اجدادمان را به هم ریختهایم. جان کرتیس و نایجل تالیس به دنبال برگزاری نمایشگاه موزة بریتانیا در سال ۱۳۸۴ دربارة دورة بسیار مهم تمدن ایران باستان سالهای ۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلاد یعنی دورة شاهنشاهی هخامنشی ارائه نمودند. همانطور که اشاره شد این نمایشگاه با ابتکار دکتر جان کرتیس، ایرانشناس و سرپرست بخش خاورمیانة موزة بریتانیا، تشکیل شده و چندین موزة اروپایی از جمه موزة لوور و موزة ایران باستان و موزة تخت جمشید با ارسال اشیاء موزه غنی بودن این نمایشگاه را تضمین نمودند. تلاش صمیمانهی جان کرتیس و نایجل تالیس و همکاری دولتها و رؤسای علاقهمند موزهها این رویداد فرهنگی بسیار مهم را ممکن ساخت تا از این پس قلم به نوعی دیگر بر صفحهها بلغزد و اگر غربیها این سلسلهی تأثیرگذار تاریخی دنیای قدیم را تنها با جنگهای ایران و یونان و حمله و پیروزی اسکندر میشناختند، دیدگاهشان را تغییر دهند و تصویر واقعی دیگری از ایران هخامنشی به خاطر بسپارند. ایران هخامنشی که حکومتی بزرگ بود، نه خودکامه بود و نه جبار؛ آنچنان که در نوشتههای مورخان غرب آمده است؛ بلکه حکومتی بود قانونمند که برای ادارهی این قلمرو گسترده که چندین برابر سرزمین یونان بود، بهترین روشهای حکومتی را به کار میگرفت و برای هر مورد فرمانروایی قانونی و روشی داشت و حکومتش به مراتب قانونمحورتر از یونانی بود که به مردمسالاری معروف شده است. شادروان امیرمهدی بدیع در مجموعه آثار «یونانیان و بربرها» روایتهای ضد و نقیض را که در کتابهای مورخان یونان در همین مورد مردمسالاری یونانیان آمده است و تهمتهایی را که به غلط به ایرانیان زدهاند، به خوبی نشان داده است. آندرو مدوز یکی از نویسندگان این مجموعه در مقالهی «سازمان شاهنشاهی هخامنشی» میگوید بسیاری از ما بر این باوریم که ریشهی دموکراسیهای معاصر سرانجام به دموکراسی قرن پنجم ق. م آتن بازمیگردد، اما بیگمان شماری از ما، از میزان دین خود به امپراتوری هخامنشی آگاهیم که خود معاصر دموکراسی آتن بود و طلوع سلسلهی هخامنشی و امپراتوری آن از شگفتیهای آن روزگاران است. پس از فتح اسکندر و مرگ زودهنگام او، ایران تحت تأثیر فرهنگ یونانی قرار گرفت و از هنر، اعتقادات، شیوة زندگی و احتمالاً حتی زبان فاتحان یونانی تأثیر پذیرفت. پس تعجبآور نیست که سنگنوشتههای پارسی کاملاً در ایران غیرقابل فهم میشود. هنگامی که پارتهای اشکانی برای طرد آئین و رسوم یونانی عکسالعمل «ایرانگرایانه» نشان دادند دیگر بسیار دیر شده بود. دیگر هیچکس قادر نبود نشانههای خط میخی را بخواند و گذشتة پرافتخار و تاریخ پادشاهان هخامنشی به فراموشی سپرده شده و از خاطرة ایرانیان پاک شده بود. حتی، در متون دورة ساسانی که الهامبخش فردوسی در سرودن شاهنامه بود خاطرهای مبهم از این دوران حفظ شده است و نام کورش تنها در میان اقلیت یهودی که به اسارتشان در بابل پایان داد با ذکر نام وی در نوشتههای مقدسشان باقی مانده است. بدین ترتیب ملاحظه میکنیم با عدم توجه به کتب مورخین یونان باستان و عدم امکان خواندن نبشتههای میخی، امپراتوری هخامنشی فراموش شده از خاطرهها محو میگردد و تاریخ این دوره بصورت داستانهای حماسهای غیرحقیقی برای ما ایرانیان باقی میماند. تا زمانی که شرقشناسان اروپائی از قرن هفدهم میلادی به بعد با مطالعه و توجه به کتب تاریخی یونانی و سفر به منطقة امپراتوری هخامنشی و ارتباط دادن آثار باستانی باقیمانده از آن دوران با نوشتههای مورخین یونانی و در پی آن با رمزگشایی خطوط میخی و خواندن آنها امپراتوری فراموششده را به خاطرهها بازگرداندهاند.