پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

کتاب داستان ایرانی

.....................................................................................................

کتاب بوی خوش نسترن به نویسندگی صدیقه احمدی است.این اثر درمورد سرنوشت دختری می باشد كه مادرش از زمان تولد اسمی پسرانه یعنی سالار بر او داده است .او واسه ی ادامه تحصیلات از كرمان به تهران آمده و در این زمان به نامزدی یكی از هم محله‌های خود در می آید .ولی سالار به وقت تحصیل با جوان دیگری آشنا شده و این موضوع امر زمینه‌ساز دگرگونی در سرنوشت او شده كه حادثه مهم داستان بر پایه ی آن نوشته شده است.بنابراين سالار خویش را داخل اتاق حبس نمود و به زن صاحبخانه هم گفت كه اگر کسی تماس گرفت یا زنگ منزل شما را زد و با من كار داشت لطف کنید و در را باز نفرماید. برخی اوقات كه عشق او در دلش زبانه مي زد تصميم مي گرفت به شهرش رود و بسیار سریع با غلامعلي ازدواج كند ، ولی اگر باز هم از كلاس ورزش غايب مي شد دیگر نخواهد توانست آن درس را بگذراند . او همه ی هفته را در رختخواب خود خوابیده بود و به عيسی می اندیشید و به جدا شدن از غلامعلی فکر می کرد.اما هيچ گاه به نتيجه عاقلانه ای نمی رسيد و بين دو مرد روياها و مرد زندگی گير کرده بود . برای خرید کتاب بوی خوش نسترن به لینک موجود مراجعه نمایید.

کتاب شب شیشه ای به قلم نسرین ثامنی است.افشین در منزل را باز کرد و یواشکی و پاورچین گام به داخل حیاط گذاشت.از پله ها به نرمی بالا می رود.تلاش دارد کمترین سر و صدایی ایجاد نکند. به این سبب دم پله ها کفش های خود را از پا در آورده و آنها را زیر بغلس می گیرد و به راه خویش ادامه می دهد.روبروی پنجره ی اتاق که می رسد کمرش را خم نموده و با احتیاط فراوان گذر می کند.صدای تلویزیون از ورای پنجره به گوش می رسد.به آهستگی در اتاق جانبی را باز می کتد و داخل می شود.قلبش همانند گنجشکی که به دام افتاده به تپش افتاده می باشد.اتاق غرق در تاریکی می باشد.در را بدون ایجاد نمدن سر و صدا پشت سر خود بسته و کفش هایش را بغل در می گذارد.دست های خود را که از سرما یخ زده است به دهانش نزدیک نموده و ها می کند تا با نفس گرم خود از سرمای آن کم کند.واسه ی لحظه ای کلید برق را زده ولی یک دفعه از حرکت خود پشیمان گشته و باز اتاق را در تاریکی فرو می برد.برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب شب شیشه ای تماس بگیرید.

کتاب سایه های عشق اثری از اعظم فرخزاد است.به فکرم هم نمی رسید و که یک روز تنها می بایست بیایم به اینجا تا با بابا و مامان حرف بزنم . حالا می بایست چه کنم. بابا و مامان برای چه اینقدر سریع شما که می دانستید داخل این جهان بزرگ غیر از شما کسی را ندارم . به سراغ چه کسی روم و حالا باید تنهایی این مسیر را طی کنم .برایم دعا کنید تا بتوانم یک زندگی پیروز داشته باشم .یک دختر کوچک همراه با سینی حلوا به طرفم آمد و گفت بفرمایید من گفتم ممنون عزیزم نمی خواهم.دخترک رفت و من از جای خود بلند شدم و به طرف ایستگاه اتوبوس رفتم و بر روی نیمکتی نشستم تا اتوبوس برسد.به قدیم فکر می کردم به وقتی که مامان از گذشته خود می گفت. هنگامی که داخل یتیم خانه با پدر آشنا شده بودند و عاشق هم شده بودند. هنگامی به سن هجده سالگی رسیدن بابا از یتیم خانه خارج شده و آغاز به کار کردن و درس خواندن می کند . داخل رشته زبان قبول شده و مادر هم توی همان دانشگاه رشته ادبیات قبول شده بود .ساختمان ها از هم جدا بودند واسه ی همین سال آخر دانشگاه همدیگر را دیده و با هم ازدواج می کنند .برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب سایه های عشق تماس بگیرید

کتاب یک شهر نوشته شده به دست احمد محمود است.این داستان به گونه ای ادامه قصه ی رمان همسایه‌ها می باشد که هم اکنون بدون اشاره‌ای به آن داستان ادامه پیدا کرده است. رمان بعد از کودتای بیست و هشت مرداد یعنی همان وقتی که داستان همسایه‌ها به آخر رسیده شروع شده است و زمان اتفاق افتادن کودتا تا پاکسازی نمودن ارتش شاهنشاهی از افسران حزب توده را به تصویر کشانده است.مثل داستان همسایه‌ها همه ی رویدادها از نظر و دید خالد روایت شده و باز هم همانگونه که در همسایه‌ها کوشش شده تا اشاره مستقیمی به اتفاقات تاریخی و سیاسی کشور نکند بلکه فقط بازتاب آنها داخل زندگی طبقه فقیر اجتماع به تصویر کشانده شده است. هر اندازه این نیت در قسمتی از کتاب به صورت تکمیل فراموش شده و نگارنده نا به هنگام به توضیح کامل آخرین ایام چندین نفر از افسران ارشد حزب توده که بعد از کودتای بیست و هشت مرداد بازداشت و اعدام گشتند پرداخته است.خالد همان فرد نخسست داستان همسایه‌ها که در آخر آن کتاب در حبس بود در داستان یک شهر تبعید شده است و قصه ی همسایه‌ها در این نوشته در حال و هوای تبعید ادامه پیدا می کند . برای خرید کتاب داستان یک شهر به لینک موجود مراجعه نمایید.