پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

کتاب داستان ایرانی

.....................................................................................................

کتاب تنها در این وادی به قلم مریم رضاپور است.محله تقریبا دورافتاده از شهر بود. کمی خارج از شهر ربع ساعتی را می بایست با اتومبیل طی می نمود تا بدان جا رسد. هر اندازه که بسیار خلوت و دور افتاده بود ولی خوش آب و هوا و با صفا و مقداری دنج نیز بود که این عمل طبیعی به حساب می رفت. برای آنکه از ترافیک و شلوغی در امان مانده و هوای پاکش به دود آلود نشده بود.دومین ماه بهار بود و زمین پر از گلهای وحشی زیبا و علف های خورد بود. فصل زیبای بهار در تمامی جاهای آن خانه خودنمایی می نمود.بسیار زیبا می باشد پروردگار را در دل طبیعت حس نمایی. برای آنکه شلوغی و سر و صدای شهر نشینی آن اندازه درگیرت نموده و به خود مشغولت کرده که کمتر زمان آن را داشته به پر.ردگار خویش فکر کنی . لیک آن وقت که فرصت کردی گام در طبیعت بکر گذار و زمانی به خود بیا و با خدای خود خلوت نما. لیکن هر چه زیادتر فکر می کنی کمتر به نتیجه ای خواهی رسید.برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب تنها در این وادی تماس بگیرید.

کتاب مثل یاس رمانی است ایرانی که به دست مهری هاشمی نوشته شده است. مجموعه فوق مشتمل بر اشعاری می باشد به گونه ی نو و كلاسیك كه با مضوع های عاشقانه و اجتماعی و مذهبی به نظم كشیده شده است .باران در حال باریدن بود. در همه ی سطح خیابان قطره های به هم متصل باران در بارش بود . آسمان پاییزی از تمام ایام تیره تر بود . در راه خیابان برخی اوقات رهگذری که سرش را در یقه لباسش فرو کرده بود بی آنکه دقتی به دور و اطراف خود داشته باشد با سرعت فراوان از خیابان گذشت. فروشنده ها داخل مغازه ها رفته بودند و درها را مکم بسته بودند . از پشت شیشه های بخار گرفته هیچ چیز داخل خیابان دیده نمیشد . سکوت که پیوسته با صدای قطره های باران ترانه ای دلهره آور سراییده بود و برخی وقت ها به موجب سرو صدای اتومبیلی که از زیر لاستیکهایش آب با بیرحمانه ترین شکل به آن طرف و این طرف پاشیده می شد میشکست . مغازه هایی که در مسیر طولانی خیابان صف کشیده بودند با درهای بسته و بی مهربانی ترس را به دل دختر کوچکی که با شک در کنار خیابان قدم می زد.برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب مثل یاس تماس بگیرید.

کتاب مردی در تبعید ابدی اثر نادر ابراهیمی است.این اثر بر پایه و اساس سرنوشت ملاصدرای شيرازی می باشد. خسته هستم و بسیار مریض و تن دختر کودکم داخل تب سوزانی مي سوزد . شكايت نمی نمایم و تا اين زمان دانسته اید كه گله هم چنان نداشته و نكرده ام .با شما بودن همانند شما صبور بودن را طلب می کند.ملاصدرا از معدود دانشمندانی بوده که اندیشه و فکرش هم اکنون پر رونق و پر طنین بر هر روز صیقل می زند و تابان می گردد و می پرورد و می پروراند.آنگونه که حضرت امام ره را همچنان صدرایی خوانده اند و انقلاب اسلامی را هم تاثیرگذار از این اندیشه دیده است. ملاصدرا هر چه بزرگ زاده بوده و فرزند فرماندار اقلیم فارس ولی با شاهان و شاه زادگان خلق و خویی خوش ندارد و با قدرتمداران تیز زبان و سر گران تا آن مکان و حتی به اساتید خود من از جمله میرداماد و میرفندرسکی و شیخ بهایی تاخته است که برای چه با حاضر بودن خود در دربار شاه عباس به او وجاهت و مشروعیت داده اید و هر اندازه که آنان هم چنان واسه ی خود دلایلی داشته اند . برای خرید کتاب مردی در تبعید ابدی به لینک موجود مراجعه نمایید.

کتاب قلبی برای تپیدن نوشته ای از زهرا دلگرمی است.بهروز با لبخندی گوشی را گذاشت تلاش نمود کارهایش را همانگونه که به همسرش گفته بود سریع به اتمام برساند و به خانه برود.غزل در منزل نشسته بود و واسه ی سرگرم نمودن خودش آلبوم عکس های خانوادگی را نگاه می نمود و بعد از گذشت زمانی نگاهی به ساعت کرد.بلند شد و آلبوم را بر روی میز گذاشت و به سمت اتاق خواب رفت . مانند تمام ایام تا داخل شد دیدش به کمدی خورد که درش همیشه قفل می باشد و تا آنجا که او در ذهنش بود بیست و هشت سال بود که در آن را باز نکرده بود . چقدر دوست داشت بعد از سپری شدن سال ها در کمد را باز نماید و به شی های داخل آن نگاهی انداخت. به سمت کمد رفت . دستانش به لرزه افتاده بود و قلبش به سرعت می تپید . آه بلندی کشید و زیره لب گفت .چقدر زود گذشت . انگار همین دیروز بود یا اصلا برای چه دیروز .انگار چند دقیق ی پیش بود . پروردگارا برای نمی توانم اون خاطرات رو فراموش کنم. روی صندلی نشست و نگاهش را به در بسته ی کمد دوخت .برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب قلبی برای تپیدن تماس بگیرید.