پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

کتاب داستان ایرانی

.....................................................................................................

کتاب گناه عشق به نوشته زهرا اسدی است. تقریبا از ظهر گذشته بود و عصر بود که میدان بار فروشان دیگر آن پیشرفت و فروش پیش از ظهر را نداشت . از هیاهو و شلوغ کردن کامیونها و جابجا شدن جعبه های میوه و تره بار و آمد و شد مردم و صداهای آنها دیگر خبری نبود . آقای خلیلی به صورتی که از دفترش خارج می گشت تحت تأثیر هوای بسیار گرم که به صورتش تابیده بود چشمانش را کمی تنگ نمود و خطاب به چند فرد از کارگران دستور می داد که جعبه های خالی را ببرید بگذارید داخل کامیون ها و همه جا را به طور کاامل تمیز کنید .مجتبی اون دو عدد بار هندونه را به آبادان فرستادی. خوب حال اینها رو هم سریعتر جمع و جور نمایید.امروز هوا بسیار گرم و دم کرده است .به بچه ها هم بگو پس از تمام شدن کار به خانه هایشان بروند.بجایش شنبه نیم ساعت زودتر بیایند. قراره از کازرون و شیراز هم چندین کامیون بار انگور و انجیر و هلو برسد و برای آنکه هوا گرم است می بایست سریع آنها را جابجا کنیم.برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب گناه عشق تماس بگیرید.

کتاب ایرانی دریا نوشته ی مودب پور است.این داستان نگار فارسی اثرهایی همانند پریچهر و یلدا و گندم و غیره را نیز به تحریر درآورده است. بسیاری از آثار مؤدب پور جز آثار عاشقانه می باشد.نخستین روز دانشگاه بود.دانشگاه تهران همان دانشگاهی که روزی آرزویم بود .جلوی در اصلی دانشگاه ایستاده بودم .وحشت کرده بودم و جرات داخل شدن را نداشتم .جلوی در دانشگاه ایستادم و به سر در زیباش نگاه می کردم.در تمام عمرم آرزوی همچین روزی را داشتم.حالا همان روز است اما من می ترسم.در همان وقت چشمانم را بستم و به خود گفتم. تو دریا می باشی.با اراده و شجاع و با پشتکار فراوان و آرام ولی سخت کوش .هنگامی هم که عصبانی می شود دیگر چیزی جلودارش نیست.پس برو داخل و رفتم.تا از در دانشگاه داخل شدم چند تا سال آخری جلوی در ایستاده بودند نمی دانستم چه باید کنم و کجا بروم.رفتم جلوتر و از یکی از آنها پرسیدم ببخشید آقا من سال اولی می باشم می شود من را راهنمایی کنید و بگویید باید کجا برم.او هم بدون معطلی جواب داد قربون من و تمام دوستانش زدند زیره خنده.برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب دریا تماس بگیرید.

کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم رمانی ایرانی به نوشته زویا پیرزاد است .چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم اسم داستان زیبایی می باشد که به دست نشر مرکز به انتشار رسیده است. این اثر اولین دفعه در سال هزار و سیصد و هشتاد چاپ شد و تا الان زیادتر از هفتاد بار تجدید چاپ شده است.داستان در دهه هزار و سیصد و چهل در محله بوارده آبادان اتفاق افتاده است. داستانگو این قصه زنی ارمنی می باشد به اسم کلاریس آیوازیان که در این رمان از ارتباطات خانوادگی خود و فرزندان دو قلو و جهان عاطفی آنها و از همسایه‌هایی صحبت می کند که اینک در آبادان داخل خانه‌های سازمانی زندگی می نماید. کوشش واسه ی انس گرفتن با محیط اطراف بن مایه دیگر این رمان است. موضوع مهم و اساسی این داستان یک رنگ و یک گونه بودن زندگی یک زن خانه دار و خستگی از این مسیر و دل بستن به مرد همسایه ای که می اندیشد جهان بهتری واسه ی او به ارمغان می آورد و در موازات آن گریزی زده می شود به وضعیت سیاسی آن موقع و اندیشه های اجتماعی مردم آن سالها می پردازد. برای خرید کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم به لینک موجود مراجعه نمایید.

کتاب چشمهای سرگردان اثری از فریده نجفی است.در را که باز نمودم سوز سرما به صورتم برخورد می کرد.برگشتم و شال گردنم را بر داشتم .بارش دیشب بسیار سنگین بوده است.کوچه از برف سفید شده است.داخل خیابان اصلا تاکسی وجود نداشته است.صدای جرنگ جرنگ زنجیر چرخ یک سواری سکوت را شکسته است.به سمت ایستگاه اتوبوس راه افتادم.خانم منوچهری و شوهرش سر حال و شاد دست هم را گرفته بودند و با یکدیگر قدم میزنند.کاپشن خانم منوچهری را قبلا تن نوه اش دیده ام.عجب رفتار گرم و عاشقانه ای با همدیگر دارند.راستی اگر مادر زنده بود و پیر میشد آیا روزی همانند این پیرمرد و پیرزن با بابا دست در دست هم روی برفها قدم می زدند.غمگین می شوم.زیر لب یک سلام میکنم و از بغلشان رد می شوم.اصلا دوست ندارم بیشتر نگاهشان کنم.سوار بر دو تاکسی خویش را به خیابان ایرانشهر می رسانم.مادر خانم پهلوان در را برایم باز میکند.خودش را داخل شال پشمی کلفتی پیچیده است.همانند وقتهای دیگر با خوشرویی تعارف می نماید که به داخل بروم .سالهاست که به این خانه آمده ام .نخستین دفعه مادرم مرا اورد.برای دانلود کتاب به ادامه مراجعه نمایید و برای خرید کتاب چشمهای سرگردان تماس بگیرید.