پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

معرفی رمان

 

 

كتابي كه در اين پست قصد داريم معرفي كنيم، تحت عنوان " شوهر آهو خانم" درياره موقعيت زنان در زندگي توسط " علي محمد افغاني" به نگارش در آمده است. كتاب احساس و عواطف زنان را در زندگي به چالش كشانده است و از دو جنبه متفاوت كاملا دو زن متفاوت را در يك زندگي به تصوير كشانده است و زني متجدد كه ديدگاهش به زندگي با زن سنتي كاملا متفاوت است و هر دو در يك همسر مشترك هستند و همسري كه طبق شرع خلافي نكرده است و  با انتخاب همسر دوم زندگي خود را دستخوش تغييرات كرد و خودش نيز در اين رابطه سه نفره تاوان سنگيني را ميدهد و از طرفي همسري كه از ابتداي زندگي دوشادوش اين مرد زندگي را با مشقات و سختي هايش پشت سر گذرانده و بعد از اينها با چهار فرزند زندگي اش را به نقطه خوبي از هر جهت چه مالي چه عاطفي رسانده است، به علت تصميم همسرش بايد سختي ها را از ابتدا از سر بگيرد و اين بار با زن دوم و مشكلات مربوط به آن دست و پنجه نرم كند كه زندگي اش را به خطر انداخته است و باعث بر هم زدن آرامش خانواده اش شده است. داستان از زبان علي محمد افغاني در كرمانشاه تاليف شده و وقايع تاريخي آن دوران از نظر اجتماعي و اقتصادي با سبكي واقع گرايانه به تاليف در آمده است.

Shohare ahokhanom

دختري به نام "آهو" در شانزده سالگي به ازداوج "سيد ميران" در مي آيد. آهو از همان آغاز زندگي مشترك با ايده هاي درآمد زايي به همسرش در زندگي كمك بزرگي كرد و در خانه نقش همسر داشت و علاوه بر آن به فكر بهبود وضعيت اقتصادي خانواده نيز بود. با راه اندازي يك نانوايي كوچك خانگي به همسرش كمك كرد و بعدها همسرش سيد ميران صاحب نانوايي شد. سيد ميران و آهو زندگي سنتي دارند كه از ديد خواننده كتاب مذهبي و سنتي گرا هستند و براي داشتن زندگي آبرومندانه در تلاش هستند. دز زندگي هر فردي اتفاقي ممكن است رخ دهد كه مسير زندگي فرد را تغيير دهد. هما زني بود كه مسير زندگي اين زوج را تغيير داد. زني مطلقه كه در خانه مطربي به شغل رقاصي روي آورده بود و از اين طريق امرار معاش ميكرد و روزي در دكان سيد ميران ضاهر شد و دل سيد ميران لرزيد و با خودش انديشيد كه به اين زن كمك كند تا با همسرش آشتي كند و به بچه هايش برسد. ولي تا بيايد به اين نيت اقدامي كند چشم باز كرد و خود را دلداده هما ديد و او را به عنوان همسر دوم وارد خانه كرد. ولي با آمدن اين زن رنگ آرامش از خانه رفت. چرا كه زني بود اهل شيطنت هاي ناهنجار و با آهو سر ناسازگاري داشت و با كارهايي كه كرد باعث شد حرمت بين اين دو بشكند و آهو از سيد ميران سيلي بخورد كه قلبش را شكست و روحش را آزرد. آهو با صبر و بردباري بر سر زندگي اش نشسته است. ولي هما قصد كرده است سيد ميران را مانند خودش بي خانمان كند. سيد ميران با چند همسري شرعي احساسات آهو را ناديده گرفت. در داستان ميخوانيم كه هما مال و اموال سيد ميران را به تباهي برد و خودش را نيز از مسير درست دور كرد. در اين داستان به كشف حجاب نيز اشاره شده كه هما نيز كشف حجاب كرد و سيد ميران متدين در مقابلش هيچ نتوانست كند. قدم به قدم با هما پيش رفت تا با هما در مجالس مشروب ميخورد و به قاچاق روي آورد و براي اينكه بتواند از عهده هزينه هايزندگي اش برآيد، به كارهاي خلاف روي اورد. عنوان داستان به اين اشاره دارد كه در پايان اين شوهر آهو خانم است نه هما. چرا كه آهو همه سختي ها را در كنار شوهرش تحمل كرد و در پايان داستان نيز آهو از شوهرش حمايت ميكند و باز با او زندگي را ادامه ميدهد در حاليكه هما شوهرش را بعد از ورشكستگي رها ميكند و دنبال زندگي خودش ميرود و به نوعي با پول سيد ميران ازدواج كرده بود و در واقعيت سيد ميران شوهر آهو بوده است نه هما!!!

 برای خرید کتاب شوهر آهوخانوم اینجا کلیک کنید

 

پل استر نویسنده آمریکایی و زاده سال 1947 است. او در اغلب سبک های آثار هنری دست دارد و در میان آنها می توان به شعر، فیلمنامه، ترجمه و الیته بیش از همه به داستان و رمان اشاره کرد. سبک او در نگارش را بیشتر می توان ریالیستی دانست و با جابجایی های زمانی ایجاد شده در داستانش می توان سبک اغلب آثار اورا مدرن دانست. او که مانند عده ای از نویسندگان داستانهایش را از زندگی شخصی خود بر میدارد. قهرمانها، شخصیت ها و حتی مکان های آنها کاملا در زندگی نامه او دیده می شود و او اینکار را با قدرت قلم خود به گونه ای انجام میدهد که این داستان ها جلوه ای ریز و نکته بین داشته باشند. به عبارت دیگر داستان ها در بستری از خاطرات نویسنده شکل می گیرند. حتی می توان در بسیاری از داستان ها خود نویسنده را نیز مشاهده کرد که حتی نام برخی از شخصیت های داستان هایش را از روی بستگانش انتخاب میکند. از این جهت پل استر ا میتوان نویسنده ای باهوش دانست که تکه های حقیقی زندگی را گرفته و با آنها چون پازلی نقش های متقاوت میزند. این آشنایی ا و به شخصیت ها و مکان ها داستان هایش را به نوعی جذاب و حقیقت گونه به ذهن می آیند. چیزی که در داستان ناپیدا نیز نمود پیدا میکند.از آثار مشهور او می توان به سه گانه نیویورک، ارواح و مردی در تاریکی اشاره کرد، که سهم سه گانه نیویورک در شهرت او بیش از همه است.

معرفی کتاب ناپیدا

اولین چیزی که شاید در این داستان پس از خواندن نظر شما را جلب کند، تعدد راوی های است. یعنی نه به شکل دانای کل و نه به شکل اول شخص و نه سوم شخص است. این رمان ترکیبی از هر سه را در دل دارد. به گونه ای در هر بخش از کتاب راوی داستان و همینطور زاویه دید او نیز به داستان تغییر میکند. شاید بتوان این را مهمترین و جذابترین خصوصیت این رمان دانست.یکی از این سه روایت به زبام آدام واکر است. دانشجویی نویسنده و گمنام. شخصیتی که بسیار به خود استر نزدیک است. کسی در حالت رخوتی میان عدم موفقیت و نا امیدی سرگردان است. آشنایی او با مردی ثروتمند که او را مجذوب خود کرده و قصد سرکابه گزاری بر روب او هنر قلمش را دارد، نوید بخش آینده ای روشن برای اوست. ارزویی که چندان دیری نمی پاید. یکی دیگر از راویان این داستان، یکی از هم کلاسیهای قدیمی آدام است که می توان با توجه به نحوه روایت این داستان، این دو زندگی را به مثابه دوخط موازی دانست که همزمان با هم رسم می شوند و هرکدام انتهایی کاملا متفاوت دارند. آغازی یکسان و انتهایی بسیار متفاوت. حالا پس از گذشت سالهای سال از جدا شدن این دو خط از هم، خاطرات آدام آنها را دوباره به پیوند میدهد. خاطراتی اعتراف گونه که نقاظ تاریک و سرگذشت آدام را روایت می کند. سرگذشتی که چندان ناپیدا نیست و چندان هم روشن نیست. انتخاب عنوان ناپیدا برای آن نیز مناسب به نظر می آید. شما آشنایی با شخصیت داستان را در انتهای داستان به پایان می برید و چهره او حتی پس از پایان کتاب نیز کاملا برای روشن نیست. آدام دنبال چیزی میگردد که در زندگی ما برای بسیاری هدف است یعنی آرامش. مفهوم وسیع ارامش در زندگی شخصی و کاری و عاطفی چیزی است که آدام آن را می پوید. ولی در جستجویش به کجا می رسد؟ ایا این گنج را می یابد و یا مانند بسیاری در را ه یافتن آن سرگردان می شود؟

این چیزی است که حتی پس از پایان کتاب نیر در مورد پاسخ آن شک خواهید داشت

برای خرید کتاب ناپیدا اینجا کلیک نمایید

هجوم سختی ها در خانه ای بی ستون

محمود دولت آبادی نویسنده ای نیست که نیازی به توضیح و معرفی آثار داشته باشد. در مورد او بسیار گفته و بیشتر شنیده اید. به جای مرور دانسته ها به مواردی میپردازیم که در این داستان مورد استفاده او بوده و این اثر را به یکی از کتابهای خواندنی معاصر بدل کرده است. لحن نگارش محمود دولت آبادی کاملا منحصر بفر است و این را می شود به صورتی دریافت که تکع متنی بی عنوان از او را بخوانید، سبک نگارش، ترکیبهای بدیع مورد استفاده او و حتی مضامین مورد توجهش، کاملا نمایانگر قلم اوست و شاید یکی از معدود نویسندگانی باشد که چون سایر هنرمندان در سایر رشته های هنری ،برای خود سبکی منحصر بفرد دارد.سبکی که در روایت این داستان نیز از آن بهره برده. جملات اغلب کوتاه،  ترکیب های جدید و ناآشنا ولی جذاب و حالات روایتگری که حتی گاهی شما را به یاد نقالان چیره دست می اندازد. شاید خصوصیت آخر را در این داستان بیشتر می شود مشاهده کرد چرا که برخی از صحنه های داستان به گونه ای روایت شده اند که گویی در پیش چشمان شما در حال رخ دادن است و اگر این قدرت بیان را به داستان گیرا و پرتنش جای خالی سلوچ افزون کنید، متوجه می شوید که چرا کتابی است که نمی توان لحظه ای از آن دست برداشت. در لحظاتی چنان در دام سطرهای این کتاب گرفتار میشوید که نمی توانید خود را از آن نجات دهید گویی در حال تماشای واقعه ای هستید که در صورت ندیدن برای همیشه از چشمان شما خواهد گریخت.

معرفی کتاب جای خالی سلوچ

پس از توضیحاتی درباره نگارش و سبک این اثر به داستان آن میپردازیم، به گونه ای که لذت خوانش آن نیز برای کسانی که هنوز فرصتش را نیافته اند کاسته نشود. مرگان، زنی کهشخصیت اصلی داستان است در یکی از روستاهای بیابانی با خانواده اش زندگی می کند زندگی که با همه سختی های آن میگذرد. روزی از این روزها که مرگان از خواب برمیخیزد سلوچ را نمی یابد. این غیبت ناگهانی تعلیقی دائمی را در کل داستان به همراه دارد. تعلیقی که از چرایی این غیبت و مشخص نبودن انتهایش سرچشمه می گیرد. سلوچ رفته ولی آیا برای همیشه رفته یا باز می گردد ؟ شاید از فشار زندگی سر به بیابان گذاشته و دیگر بازگشتی ندارد؟ شاید به معدنی برای کار رفته است و با دست پر باز می گردد؟ اینها سوالاتی است که همواره در ذهم ناآرام مرگان میگردد و او را گاه نا امید و خسته و گاه امیدوار و نیرومند نگاه میدارد .باری مرگان می ماند و زندگی بدون حامی و ستون خود و خانواده اش. میتوان این غیبت را به اصلاحات ارضی دولت وقت نگارش این داستان نیز نسبت داد. جابجایی ها و اسکان هایی به اجبار که زندگب بسیاری را تحت شعاع قرار میداد و اغلب مردان را مجبور به کوچ به شهرها برای یافتن شغل میکرد. مرگان در این شرایط ستونی است برای خانواده ای که جز او سه نفر دیگر دارد. سه فرزند او و سلوچ. عباس فرزند بزرگش که شرارتی خاص و سوزان دارد و بیشتر از آنکه به فکر خانواده باشد در قمار و تفریح وقت میگذراند. ابراو پسر کوچکتر اوست که با کوچکی سن، بزرگ منشانه زندگی می کند و با شاگردی کردن سعی در کمک به معاش می کند. و دختری دوازده ساله آنها هاجر که یار تنهایی مادر در خانه است. مرگان نیز تمام آنچه که دارد را برای حمایت از خانواده اش به کار میگیرد تا در نبود سلوچ خانواده اش را اداره کند.شرایط این خانواده بسیار سخت است و برای گذران زندگی نیز مجبور به انتخابهایی سخت می شوند. انتخابهایی گاه وحشتناک ولی غیر قابل اجتناب. این شرایط رخ دادن داستان این کتاب است.

شاید هیچ کتاب دیگری نتوان یافت که نبود کسی در آن خود به مثابه شرایطی است که به همه در این داستان فشار می اورد و هیچگاه پر نمی شود. چون زخمی که در تمام مدت داستان بهبود نمی یابد. این کتاب را شاید بتوان پس از رمان فوق العاده کلیدر، برترین کتاب محمود دولت آبادی دانست.

برش هایی از متن کتاب

مسلم، پسر پیر و درشت استخوان حاج سالم، همیشه هم‌پای پدر بود. حاج سالم هم به پسر دیوانه‌ی خود، چون پیرهن ژنده‌ی تنش خو گرفته بود....با بگومگوهای مکرر میان کوچه‌های زمینج براه می‌افتادند.....این جرو بحث‌ها، پلاس زندگانی آنها بود که بر آن راه می‌رفتند.

زمستان می‌گذشت. زمستان کند و آرام. قاطری پاها در باتلاق گیر کرده...بام‌های گلی گنبدی...اشترانی زیربار...[دانه‌های برف] پرهای کبوتر...برف همان زر بود که می‌بارید. هر پر برف هزار دانه‌ی گندم بود، یک هندوانه بود. یک مشت زیره بود. چهل گل غوزه. نه تنها برای مردم زمینج، که برای همه‌ی اهل بیابان، برف نان بود، نان بود که می‌بارید

خرید کتاب جای خالی سلوج اینجا کلیک کن