کتاب آنا به گردن که توسط آنتوان چخوف نوشته شده است. با ترجمه کاظم انصاری انجام گرفته است. بعد از تشکیل مجلس و مراسم عقد حتی شربت و شیرینی هم به مهمانها ندادند . عروس و داماد هر کدام گیلاسی مشروب میل کرده و به سمت ایستگاه راهآهن به را افتادند . به جای اینکه جشن عروسی با ترانه و موسیقی و رقص انجام گیرد و واسه ی مهمانان شام تهیه نمایند با قصد انجام دادن فرائض دینی واسه ی رفتن به صومعهئی که حوالی آنجا بود و تا آنجا دویست ورست فاصله داشت و بسیار دور بود سوار قطار شدند. بسیاری از مردم این عمل را پسندیده و قبول نمودند. با خویش صحبت می کردند و می گفتند که برای آنکه مودست آلکسیویچ از اعضای عالیرتبه ی دولت می باشد و زماان جوانی خود را سپری کرده دیگر عروسی پر از سروصدا چشمگیر در خور او نیست. به خصوص هنگامی که یک کارمند پنجاه و دو ساله با دختری که هم اکنون هیجده سالش هم به اتمام نرسیده عروسی میکند دیگر شنیدن آهنگ موسیقی ملالانگیز می باشد. برخی هم اعتقاد داشتند که مودست آلکسیویچ به این دلیل نقشه ی مسافرت به صومعه را طرح نموده که به همسر جوان خویش بفهماند حتی در عروسی خود هم به مذهب و اخلاقیات زیادتر از هر چیزی اهمیت میدهد.برای خرید آنا به گردن با ما تماس بگیرید.