کتاب شب وصال که در سال هزار و سیصد و هشتاد و یک چاپ شده می باشد.این اثر توسط فاطمه یارند پور نوشته شده است.که انتشارات آن طوم‍ار می باشد. سحر با پدر خویش به اسم محمد زندگی بسیار آسوده ای را سپری می کند . محمد به اصرار سحر داستان زندگی خود را واسه ی تک دخترش تعریف می نماید. سحر می فهمد که پدر وی زجرهای بسیاری کشیده و از مادر خود ماهرخ متنفر شده برای آنکه او را دلیل اصلی دشواریهای زندگی قدیم پدرش می داند .شراره دوست سحر برای درمان کردن بیماری رفته خارج و اصرار داشته که قبل از رفتن شراره را برای برادر وی شاهرخ خواستگاری نماید .رویا سحر جون می بینی شراره چطور خود را به مردن می زند. می خواهد تا مقصد روی صندلی نشیند . من هم خندم گرفت و گفتم من میگرن دارم خانم از سر درد ناله می کنند. سرش را میان دو دستش گرفته بود و گفت دستم را زیر چانه ش برده و سرش را بلند نمود. رنگش پریده بود و صورتش مثل گچ سفید شده بود . لب هایش رنگ سفید شده بود. با صدایی گرفته گفت چیست به من نمی آید که مریض بشوم. این اندازه سر به سرم نگذارید و به جای این صحبت و حرفها سحر یک قرص از داخل کیفم در بیار و برایم بیاور .برای خرید کتاب شب وصال با ما تماس بگیرید.