پدر آن ديگرى
نوشته ى پرينوش صنيعى
انتشارات روزبهان
آرش، شهاب و شادى سه كودك، يك خانواده بودند. آرش كه كودك اول و با استعداد و باهوش بود همه ى توجه و مهر پدر را متعلق به خود كرده بود و شادى، ته تغارى خانه ، با شيرين زبانى هايش خانواده را پر از شور ميكرد مخصوصا مادر را.
حالا شهاب با تبعيض هاى پدر و غصه هاى بى كران كودكى اش تصميم به سكوتى انتخابى گرفته بود. سكوتى كه فقط مادر بزرگش مى دانست انتخاب اوست. او تا ٧ سالگى صحبت نمى كرد و تمام زندگى اش را با دو دوست خيالى در ذهنش سپرى ميكرد. اين يك جور اعتراض بود. اعتراضش به عدم توجه به او و به مسائل عاطفى اش.
در اين ميان شهاب دو همدم داشت كه دوستان خيالى او بودند. ببى و اسى.
اسى بيانگر احساسات سركش شهاب بود و ببى راوى درون مهر طلب او. حالا خواننده در كتاب " پدرِ آن ديگرى" به جذابيت هرچه تمام تر ، تقابل اين احساسات و درون شهاب - و هر كودك ديگر - را مى خواند و لذت مى برد.
كتاب "پدرِ آن ديگرى" سرشار از احساس است. سرشار از عطرها، شنيدنى ها، مزه ها و هر آنچه كه قابل لمس باشد.
خانم پرينوش صنيعى، روانشناس تربيتى و نويسنده اين كتاب، به لطافت از آموزه هاى روانشناسى در اين كتاب استفاده كرده است كه اين موضوع بر زيبايى و حال و فضاى داستان افزوده است.
روايت داستان از اين قرار است كه شهاب در تولد بيست سالگى خود، عكسى را مى بيند كه يادآور تمام خاطرات كودكى اوست و داستان از منظر شهاب ٢٠ ساله اى كه به خاطرات كودكى اش بر مى گردد، روايت مى شود.
بعد ها از اين رمان، فيلمى با همين نام با كارگردانى يدالله صمدى و بازى هنگامه قاضيانى و حسين يارى در سال ٩٤ در بخش خارج از جشنواره فجر منتشر شد كه ديدن اين فيلم جالب هم خالى از لطف نيست.
در قسمتى از كتاب شهاب مى گويد:"کاش می توانستم فحش بدهم. تمام بچه ها فحش بلد بودند، خیلی دلم می خواست این کلمه های جادویی از دهانم بیرون بیایند ولی حیف!.... آن وقتها دقیقا درک نمی کردم که چرا این همه از فحش دادن خوشم می آید، ولی به نوعی احساس می کردم که فحش دادن یکی از بهترین راههای گرفتن انتقام است، برای فحش دادن لازم نیست زور داشته باشی، بزرگتر یا قوی تر باشی، فقط کافی است بتوانی حرف بزنی، دهانت را باز کنی و هر چیزی که طرف را عصبانی می کند بگویی. این کلمه ها خودشان قدرت دارند، اگر درست و به موقع بگویی، او را تا سرحد مرگ می چزاند. دیگر احتیاجی به خرابکاری نیست. اصلا انگار فحش را برای آدم های ضعیف مثل من ساخته اند...!"