داستان مادری که دختر پسرش شد

دررست است انتهای قصه همين بود : داستان مادري كه دختر پسرش شد . به هر حال ، من يكي دوست دارم فكر كنم كه تمام ماجرا به اين شكل روي داده بود . داستان واقعا زيبايي بود چنين پاياني را براي ايدا نيز آرزو مي كنم، براي مادرم، منظورم براي مادر بزرگم ، چون من هرگز…. …فکر و خیال این دنیای زیبای آزاد نزد کارل هانس تبدیل می شد به یک وسوسه روانی و من وکیل ناآگاه و ناخواسته این اروپای خیال، نمی‌دانستم چگونه عمل کنم، چگونه حرف‌های او را تایید کنم… آری، موسیقی براهمس بود، ‌یکی از زیبایی‌های نادری که دو دنیای ما دو نفر با هم در اشتراک داشت؛ بقیه هر چه بود ما را و زندگی ما را از هم جدا می‌ساخت. برای شناختن اروپا و به ویژه فرانسه، ‌سرزمین رویاهای دور دست افسانه‌ایش، کارل-هانس خود را سخت حریص نشان می‌داد..