دانلود کتاب اعترافات اثر ژان ژاک روسو ترجمه بهروز بهزاد
کاریرا که من انجام میدهم شاید بی سابقه باشد و کسی تا امروز از آن تقلید نکرده است.من در نوشتن این کتاب قصد دارم قیافه حقیقی انسان را همانطور که هست نشان بدهم و این انسان واقعی خودم هستم.
شاید من تنها کسی هستم که میتوانم قلب خودم را احساس کنم و دیگران را نیز خوب میشناسم.البته من مانند دیگران ساخته نشده ام و اگر از انها بهتر نباشم لا اقل میدانم که چیز دیگر هستم و از آن گذشته اگر طبیعت در شکنجه دادن بمن خوبی یا بدی کرده این چیزی است که باید بعد از خواندن سرگذشتم درباره آن قضاوت کنید.روز رستاخیز هر روز واقع شود من در انروز این کتاب را بدست میگیرم و با صدای بلند خواهم گفت: این نامه اعمال من است و آنچه را فکر کرده و یا انجام داده یا دیده ام در آن نوشته ام بدی خوبی را با صداقت گفته ام از بدیها چیزی کتمان نکرده ام و بخوبی چیزی نیفزوده ام و اگر در بعضی جاها شاخ و برگی به حوادث داده ام بدینجهت بوده است که با این مطالب اضافی کمبود حافظه ام را جبران نمایم.
آنچه را که شخصا بآن ایمان داشتم راست و درست دانسته ام و هرگز بچیزیکه ایمان و عقیده نداشتم گواه خلاف نداده ام در این کتاب سعی کرده ام همانطور که هستم خود را نشان بدهم درهرجا که ناپسند و قابل سرزنش بودم یا بزرگواری و صراحت طبع داشتم همه را مانند اینه صاف منعکس ساخته ام.ای خدای بزرگ تو میدانی که من درون خود را بطوریکه تو میدیدی عریان نشان دادم پس توهم تمام کسانیراکه مانند من بودند در برابرم احضار کن تا انها هم اعترافات مرا بشنوند که از بدیهای من نفرت کنند و به بدبختی هایم متاثر شوند.
برای خرید کتاب اعترافات اثر ژان ژاک روسو ترجمه بهروز بهزاد نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
دانلود کتاب در خلوت شهریار اثر بیوک نیکاندیش نوبر
این کتاب یک بار در سال 1370 در تهران به چاپ رسیدو ناشر از دوستان بود. همانی که دیوان های فارسی و ترکی استاد را چاپ می کرد و این کار توسط من انجام میگرفت و ما واقعا از کار ایشان راضی بودیم. اما انجام امور فنی و چاپی کتاب با بیماری و بستری شدن من در بیمارستان امام خمینی تبریز همزمان شد. نبودن من از یک طرف و گرفتاری ناشر محترم که نتوانسته بود مستقیما امور فنی آن را پی گیری کند . کار به دست افراد ناآگاه و بی توجه افتاده بود باعث شد که چاپ اول این کتاب پر از اشتباه و نامرتب باشد چنان که اگر آن را در بیمارستان نشانم میدادند بیماری ام شدت میاغت بعدا که کتاب را دیدم چون طفل مادر مرده ای در نظرم آمد و برحالش گریستم.اگر حمل به بدبینی نمی شد می گفتم تعمدی در کار بوده است.وقتی به این قسمت مقدمه رسیدم محفلی براین تداعی شد که در آن یکی از اساتید دانشگاه تبریز در حضور استاد شهریار شعری از استاد را غلط خواند.مرحوم مرتضوی براز جانی مدیر کل فرهنگ نیز حضور داشت مرحوم شهریار چنان برآشفت که خشمگینانه به او اعتراض کرد.
زمانی که آن همه عیب را در چاپ اول این کتاب دیدم سخت آزرده و پریشان خاطر شدم چون خیال می کردم روح شهریار مرا نفرین کرده است تا در بین ارباب ادب و کمال شرمسار گردم.امیدوارم روح ملکوتی استاد شهریار مرا ببخشد.
برای خرید کتاب در خلوت شهریار اثر بیوک نیکاندیش نوبر نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
دانلود کتاب خاطرات یک مترجم اثر محمد قاضی
در آن سال های نخستین پنجاه که در کانون پرورش فکری به کار ترجمه برای کودکان و نوجوانان مشغول بودم. کانون مجله ماهانه ای در این زمینه منتشر می کرد که مدیریت آن را آقای سیروس طاهباز مدیر انتشارات کانون برعهده داشت. من گاهی که از خاطرات کودکی خود بنا به شرحی که بطور خصوصی برای خود نوشته بودم برای او نقل می کردم خوشش می امد و یک روز به اصرار خواهش کرد که هرماهه مقاله ای در یکی دو صفحه از خاطرات خود را بنویسیم و به او بدهم تا در مجله نوجوانان کانون چاپ بکند.
من اول بار به تشویق و به اصرار او بود که به ویراستاری و به تنظیم ان قسمت از خاطرات خود از اغاز زندگی ام که نوشته بودم شروع کردم و تا انجا که به یاد می اوردم ماجراها را به دقت و به ترتیب به رشته تحریر کشیدم.
بی اغراق و بی انکه به راستی قصد خودستایی داشته باشم از ان چند شماره ای که شرح خاطرات من به ترتیب در انها به ترتیب به چاپ رسید چنان به گرمی استقبال شد که کانون در ظرف همان یک ماه مجبور به تجدید چاپ انها می شد و ناچار تیراژ مجله را از دو هزار به پنج شش هزار نسخه ترقی داد.
و از شما چه پنهان بعضی از روزنامه های وقت نیز گاهی از روی مجله کانون پرورش ان تکه از خاطرات مرا بر می داشتند و در روزنامه خود نقل می کردند.
یادم می اید که من به یکی از انها که متاسفانه به علت پیری و کم حافظه شدن ناشی از آن نامش را فراموش کرده ام اعتراضی کردم که چرا بدون اجازه خود من یا کانون خاطرات مرا چاپ کرده است. در ان زمان که اوایل سال های پنجاه بود ان روزنامه برای سه شماره ای که تا به ان دم چاپ کرده بود هزار و پانصد تومان به من پول داد و تاکید کرد که برای هر شماره ای هم که از ان پس چاپ بکند پانصد تومان خواهد پرداخت.
برای خرید کتاب خاطرات یک مترجم اثر محمد قاضی نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
دانلود کتاب عقاب کمازان اثر سید محمد علی کشاورز صدر
هنگامی که چشم هیچکس از هر طبقه و صنفی حتی دژخیم مخصوص یا فرزند دلبند از بیم غضب نادرشاه لحظه ای بخواب نمیرفت و پادشاهان جهان چه آسیائی و چه اروپائی از وحشت نبوغ کشور گشائی نادر پیوسته اندیشناک و دلواپس بودند و لبه تیز تبرزین خون ریز این قهرمان قهار بالای سر دوست و دشمن سایه افکنده بود در ارتفاعات کوشهستانی دره گز و ابیورد نزدیک سی خانوار از طایفه زند در سیاه چادرهای خود زندگی می کردند.
انها بازماندگان ششصد هفتصد خانوار زند بودمد که پس از قتل عام مردان دلیرشان باباخان چاپشلو بفرمان نادر از حوالی ملایر به بیورد و دره گز تبعید شده و در نتیجه زد و خورد با ازبکان تا این اندازه تقلیل یافته اند.
این سی خانوار رنج دیده و شکنجه کشیده کسانی بودند که از جانب عمال حکومت نادری همواره توسری میخوردند و از طرف ترک تازان ازبک و ترکمن در معرض تاخت و تاز قرار میگرفتند و در هر حال زندهای تبعیدی چه در هجوم ازبکها و ارکمن های سرکش و چه در حملات قشون نادری برای سرکوبی انا لگدکوب طرفین میشدند.
برای خرید کتاب عقاب کمازان اثر سید محمد علی کشاورز صدر نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
دانلود کتاب خاطراتی از هنرمندان اثر پرویز خطیبی
اندیشه چاپ و انتشار این کتاب در یکی از تاریک ترین لحظه های زندگی به سراغم آمد.چند روزی از مرگ پدرم گذشته بود.در اتاق کوچک او در محوطه ای که میز تحریرش قرار داشت ایستاده بودم و انگشتانم را روی کلیدهای ماشین تحریرش می کشیدم که ناگهان خاموش مانده بود. در تلخی آن سکوت و خاموشی چهره او روی کتاب ها.نوارهای موسیقی و روی نوشته های پراکنده اش نقش بسته بود.
آثار قدیم و جدیدش در گنجه ای با نظم و ترتیب خاصی چیده شده و روی همه انها قسمتهایی از خاطراتی از هنرمندان قرار گرفته بود.بی اختیار بر سطوری از این نوشته ها نشست و با خواندن اولین جملات ناگهان حضور پدرم را باهمان انرژی همیشگی و بی پایان در آن اطاق حس کردم.
بعدها که به گردآوری و تنظیم مطالب این کتاب مشغول شدم قطعات پراکنده از گوشه و کنار به هم ارتباط یافتند و به تدریج به زوایای تازه ای از جوهر هستی او دست یافتم که تا ان زمان برایم بیگانه بود.او را همانطور که بود به یاداوردم.ازاد اندیشی که همیشه از زمان خود جلوتر حرکت میکرد. در طول ماها به شادیش خندیدم و با اندوهش گریستم و دردها و محرومیت هایش را حس کردم.دوستان بی شمارش را شناختم و نیز دشمنانش را آن کوته اندیشان حریص و پایبند جهل و خودخواهی را با تنها سلاح او در مقابله با دیو پلید نامردمی یعنی طنز اشنا شدم.دیدم چگونه زجر زندان به خود خرید.بیکاری و بی پولی کشید و تا اخرین سالهای زندگی مورد کارشکنی بیمایگان هنرمندنما قرار گرفت
برای خرید کتاب خاطراتی از هنرمندان اثر پرویز خطیبی نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید
دانلود کتاب حماسه ستارخان اثر عباس پناهی ماکویی ترجمه کیخسرو کشاورزی
زمان این سرگذشت تاریخی از سال 1880 میلادی (258 شمسی هجری) آغاز می شود.در روز تابستانی بسیار گرمی هنگام نیمروز زنی که جامه گرانبها به تن داشت در ایوان خانه اربابی ایستاده بود و لبخند زنان بازی کودکان را در کوچه تما می کرد.
از این ایوان نمای روستای مسگران بخوبی دیده می شد.آفتاب سوزان بود.زن که جامه ای از پارچه کلفت ابریشمی و مخمل به تن داشت احساس گرمی می کرد . با کف دست گوشتالودش عرق چهره اش را میزدود اما زیر سایه نمیرفت تا مبادا از نظارت بازی کودکان بازماند.
این خانه گل و گشاد و زیبا با همه ساختمانهای اضافی اش از آن یکی از خانهای نامی تبریز بنام حاجی صمصام بود.این خان آبادیهای بیشماری داشت اما مسگران از همه بزرگتر و خوش نماتر بود.با انگیزه نزدیک بودن به کوهستان و داشتن هوای پاک این ابادی از روستاهای دیگر خوش اب و هوا تر بود.
افراد خانواده حاجی صمصام در تابستانها به مسگران می کوبیدند و فصل گرما در انجا بسر میبردند.خانم مانند همه زنان خانهای دیگر دست به هیچ کاری نمیزد.بیشتر اوقات را در ایوان می گذارند.بازی کودکان را از بالا تمشا میکرد به گفتگوهای نوکرها گوش می داد و گاهگاهی خود را به تماشای خروسهای جنگی سرگرم می ساخت.
این زن هنگام دخریش در خانه پدر لوس و ننر بار امده بود.از کارهای خانه داری و صرفه جویی سررشته ای نداشت .تنها خواهان زبور و سرگرمیها دلپذیر بود.
با این انگیزه هزینه های حاجی صمصام بگونه ای سرسام اور افزایش می یافت و از درامدش بیشتر میشد و بنابراین همیشه وامدا بود.
برای خرید کتاب حماسه ستارخان اثر عباس پناهی ماکویی نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید
دانلود کتاب حماسه بابک خرم دین اثر نادعلی همدانی
شناخت درست و دقیق زندگی و اندیشه های بابک و آگاهی از نحوه اداره قلمروش متاسفانه امکان پذیر نیست زیرا بقول معروف قلم به دست دشمن بوده و نویسندگان و مولفان همه روایات آن دوره دچار تعصب شدید مذهبی و عرب گرایی منحط و غالبا مغرض بوده اند و بابک را بجرم انکه خانواده و تبار عالی نداشته و اشراف زاده و امیرزاده نبوده دشمن میداشته اند و حتی کوشیده اند چهره فاسد افشین را که جز جمع ثروت برای کسب قدرت اندیشه ای نداشت برای رسیدن به سلطنت خراسان حتی پدر و برادر خود را فدا میکرد بلشکریان خود و حتی بدوستان خود خیانت میورزید و برای انکه به ارزوهای شیرین خویش برسد از فداکردن وجدان خود نیز دریغ نمیکرد.
بخاطر اشرف زاده بودنش با هاله ای از وطنپرستی دروغین بپوشانند و خیانت و حیله او را در دستگیری بابک که برای خوشخدمتی خلیفه بمنظور جلب مال و ثروت بیشتر بوده با توسل به این سفسطه که گویا میخواسته با جلب اعتماد خلیفه برای قیام خودش زمینه اماده کند توجیه کنند درحایکه می بینیم حتی توطئه نافرجام افشین علیه معتصم نیز نه بخاطر استقلال ایران بلکه برای تحقق بخشیدن بخواب و خیال جاه و مقام و سلطنت بوده است.
برای خرید کتاب حماسه بابک خرم دین اثر نادعلی همدانی نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
دانلود کتاب تا سیاهی در دام شاه اثر پروین غفاری
پدرم میرزاحسن غفاری همدانی از همدانی بودن تنها نامش را داشت و خود اهل تفرش بود. او در این دنیا هیچ کس را نداشت نه والدینش زنده بودند و نه خواهر و برادری داشت.
از جوانی در مجلس شورای ملی فعالیت داشته و واپسین مقام او رئیس بازرسی محلس بود. هنوز هم در بایگانی مجلس سوابقی خدمتی او و تاییدیه ای که مرحوم مدرس برایش نوشته بود موجود است. او مردی دقیق و آزادیخواهی خوشنام بود و همیشه به مبارزاتش بر علیه استبداد فخر می کرد و به همین دلیل پس از آشنایی من با شاه رفت آمدم به دربار همواره مرا از خطری که در کمینم نشسته بود بر حذر می داشت.
خانه ما در کوچه نظامیه حوالی میدان بهارستان بود.همسایه ها هر روز دخترکی موطلایی را می دیدند که با روپوش و روبانهای رنگارنگ طول خیابان شاه آباد تا دبستان دخترانه نوروز را می پیماید.
مدیر دبستان خانم ریاضی بود.از همان دور که مرا می دید لبخندی می زد و می گفت : پروین عجله کن بچه ها سرکلاس هستند.
من نیز دوان دوان از پله ها بالا می رفتم و خود را به کلاس می رساندم.
خانم ریاضی و سایر آموزگاران پدرم را که در قسمت بازرسی مجلس شاعل بود می شناختند. احترام همگان به پدرم سبب شده بود که از همان کودکی نوعی غرور و تکبر در وجود من راه یابد. همیشه این احساس که تفته جدابافته ای از دیگر بچه ها هستم روحیه پرخاشجویی را در من تقویت می کرد.به همین دلیل در میان همکلاسیها نیز حس برتری شدید من سبب بروز تشنج و اختلافات میان من و بچه ها می شد.
پدرم نیز آشکارا میان من و دیگر دخترانش مهین دخت و آذر میدخت تفاوت قایل بود و احساس می کردم که مرا بیش از آنان دوست می دارد. او با کوچکترین بهانه مرا روی پاهایش می نشاند و گیسوان طلایی ام را به نوازش می گرفت. هنوزهم از پس آن سالیان دور بوی تن پدرم در مشامم زنده است.وقتی که در آغوش پدرم جای می گرفتم احساس می کردم که این جای جهان از آن من است. مادرم با دیدن من بر روی زانوان پدر چشم غره ای می رفت و خطاب به پدرم می گفت : تو این دختره را حسابی لوس کرده ای. و من بیشتر خود را به پدرم می چسباندم ریش زبرش صورتم را می خراشید اما آن احستس دلپذیر امنیت همچنان در رگهایم می دوید.
برای خرید کتاب تا سیاهی در دام شاه اثر پروین غفاری نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
دانلود کتاب خاطرات سفر آذربایجان و کردستان اثر محمدرضا خلیلی عراقی
نویسنده دو بار به آذربایجان سفر نمود بار اول چهارشنبه 13 مرداد و بار دوم چهارشنبه 17 آذر مجموعا در ظرف هشتاد روز گوشه و کنار آن سرزمین را دیده ام خاطرات نخستین سفر 50 روزه خود را پس از مراجعه در مدت 68 روز ( پنج شنبه اول مهر تا دوشنبه هشتم آذر) بنگارش درآورده و در مدت 52 روز ( 19 مهر تا 10 آذر) در چاپخانه ارتش بچاپ رسیده بود و بصورت کتابی در 264 صفحه منتشر گردید و چاپ نخستین تنها در تهران و شهرستانهای آذربایجان و قسمتی از کردستان در روز 21 آذر که مصادف با سومین سال نجات آذربایجان بود بفروش رسید.
و بدیهی است همکاران فرماندهان پادگانهای مختلف آذربایجان با نویسنده جهت فروش و انتشار آن و حس استقبال مردم آن سامان برای خرید کتاب از عواملی هستند که موجبات تشویق نویسنده و فراهم نمود بار دوم که مدت سی روز چهارشنبه 17 آذر تا شنبه 18 دی در آذربایجان و کردستان گردیدم و پس از مراجعت لازم دیدم نسبت بمطالب گذشته تجدید نظر کلی نموده و انچه که قبلا ننشوته بودم و یا بر اثر مسافرت دوم به آن واقف گردیدم برآن بیفزایم.
بهمین جهت از روز جمعه 24 دی تا یکشنبه 22 اسفند مطالب کتاب اول و اطلاعات جدید را بقالب ریخته و کتابی را که اکنون از نظر شما میگذرد بوجود آوردم.
این کتاب در ظرف 58 روز نوشته و در مدت 55 روز در چاپخانه ارتش بچاپ رسید
برای خرید کتاب خاطرات سفر آذربایجان و کردستان اثر محمدرضا خلیلی عراقی نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید
دانلود کتاب ماموریت در تهران : یادداشتهای سروان اریک زیگفرید
وقتی بعد از 48 ساعت کار مداوم اطاق کارم را در مرکز اداره دوم ستاد ارتش ترک کردم آنقدر خسته و کوفته بودم که فاصله بین اداره و خانه ام را در روی نیکمت عقب اتومبیل بخواب رفتم.
ساعت یک بعد از نیمه شب بود و دو روز و دو شب بود که من با کمک قهوه و داروهای مختلف با خستگی مبارزه کرده بودم پرونده مهمی را که رسیدگی آن بمن محول شده بود مطالعه کرده گزارشی برای پیشوا آماده نموده بودم.
همسرم بعد از ظهر آن روز تلفن کرده و گفته بود:
اریکمثلا در مرخصی هستی؟
و من جواب داده بودم که برای آدم هائی مثل ما مرخصی معنی ندارد.معهذا به او قول داده بودم که بمحض پایان کار بخانه بازگردم و فردای همان روز از برلن به دوسلدورف برویم و یک یا دو هفته در خانه کوچک خودمان در مایباخ اشتراسه استراحت کنیم.
در حالیکه اتومبیل با سرعت بطرف خانه میرفت من در حالت خواب و بیداری فکر میکردم که فردا شب همین وقت در دوسلدوف خواهم بود و پس فردا که یکروز یکشنبه است پسرم و دخترم را بباغ ملی خواهم برد و در حالیکه انها از سرسره ای که برای بچه ها درست کرده اند سر میخورند در کنار همسرم خخواهم نشست و پیپ کهنه ام را زیر لب خواهم گذشات و یک رمان پلیسی جلوی رویم باز خواهد کرد که هر وقت دلم خواست بخوانم و هر وقت دلم نخواست انرا ببندم.
برای خرید کتاب ماموریت در تهران : یادداشتهای سروان اریک زیگفرید نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.