دانلود کتاب خواجه های تاریخ اثر فواد فاروقی
تاکنون درباره ایرانزمین و آنچه که بر مردمش در طول تاریخ رفته است بسیار نوشته اند، پاره یی از تاریخنگاران راه تفصیل را پیموده اند، جزئیات را شکافته اند و حوادث تاریخی را از آغاز تا انجام، لحظه به لحظه دنبال کرده اند و کوشیده اند ماجراها را مو به مو به روی کاغذ انعکاس دهند و برخی از تاریخ نویسان از زیاده نویسی پرهیز کرده اند، راه اختصار در پیش گرفته اند و با اشاره بی گذرا از دوره یی به دوره یی دیگر رفته اند.
درمیان نوشته هایی که از این دو گروه تاریخنگاران برای ما مانده است تعدادی هر چند اندك ـ معتبرند و در - خور توجه و تعدادی هم به قول «بیهقی» حتى به يك بار خواندن نیرزند.
با این وجود، کسانی که مطالعه یی در تاریخ ایران دارند، مسلماً بخوبی دریافته اند که هنوز بسی کتابها می توان نوشت و بسی مطالب و مسایلی را عنوان کرد که از نظرگاه تاریخ دور مانده است . هدف راقم این سطور از نوشتن کتاب حاضر ، پرداختن به همان مسایل و مطالبی است که در تاریخ ایران چندان به آنها توجه نشده است، منتها با بهره گیری از شیوه یی که حلاوت داستان را در خود داشته باشد و ظرافت طنز را و در عین حال هم حرمت قلم حفظ گردد و هم استفاده از بیان داستانگونه و ریزه کاریهای طنز، راه را بر واقعیات موجود در تاریخ نبندد.
آنانی که سروکاری با قلم دارند و میدانند به کار بردن این شیوه نگارشی و رعایت شرایطی که در بالا آمد تاچه اندازه دشوار است بکرات اتفاق می افند چنین قیدوبندهای خود خواسته نویسندگان گره در کارشان می اندازد و موجب می گرددبارها و بارها قلمشان بر روی کاغذ سکنه کند از نفس بیفتد و قدرت انتقال فکر نویسنده را از دست بدهد. در چنین مواقعی ، معمولا نویسندگان را چاره یی نمی ماند جز عجز خود را گردن نهادن و از ادامه دادن آن نوشته منصرف شدن.
اما گه گاه اتفاق می افتد که نویسندگان می توانند آنچه را که در نظر دارند به روی کاغذ بیاورند بدون آنکه کمترین عارضه یی قلم شان را از کار بیاندازد ، این گونه نوشته ها ـ حداقل - خود نویسنده ها را راضی می کند و در عين حال توجه جماعت کتابخوان را نیز بر می انگیزد. در میان توده نوشته های نیمه کاره ام چند داستان تاریخی یافتم که کامل بودند.
تعدادی از این داستانها را در این مجموعه کنار هم قرار داده ام و تعدادی را نیز برای مجموعه های دیگر ذخیره کرده ام بدان امید که با جلب پسند شما، اجر زحماتم را برده باشم بگذارید این نکته را هم بگویم ، نوشتن این داستانها به آسانی برایم میسر نشده است نخواسته ام با جمله پردازی مطلبی را بیش از اندازه به درازا بکشانم ، تلاشم بر این بوده است که برای هر مطلبی دلیلی داشته باشم و سندی، از این رو در پاینویسها منابع خود را ذکر کرده ام تا مبادا خوانندگان فهیم ،تاریخ مرا بعنوان داستان نویس حرفه یی بر کرسی اتهام بنشانند.
در ضمن خود معترفم که در پاره یی از صفحات این کتاب بیانم داستان گونه نبوده است . من می توانستم آن صفحات را با آرایه و پیرایه داستان، دلنشین تر کنم ، ولی چنین نکردم چرا که نمیخواستم واقعیت به دست زیبا نویسی» به شهادت برسد. به هر حال شیوه یی که در نگارش این کتاب به کار برده ام، خود تجربه یی است در راه شیرین تر عنوان کردن مسائل و مطالب ،تاریخی و آرزویم این است که از عهده این کار برآمده باشم. شاید این پرسش برایتان بوجود آید که من چرا در میان شیوه های گونه گون داستان نویسی به داستانهای تاریخی دل بسته ام و در بارۀ ماجراها و دوره هایی می نویسم که نه در کورانشان بوده ام و نه در زمانشان
پاسخم این است تاریخ دانش همه زمانها است تاریخ به اقیانوس میماند ؛ و هر که در امواج این اقیانوس گرفتار شود مشکل بتوان او را از تاریخ جدا کرد.
تاریخ عبرت آموز است پرداختن به تاریخ یعنی نگریستن به گذشته او عبرت گرفتن از زندگی پیشینیان در تاریخ می توان شاد کامی دار، املاقات کرد و نیز ناکامی ها را در تاریخ می توان مردانگی ها و فرزانگی ها رادید و نیز دیوانگی ها و نابخردیها را ، مضافاً این که با مطالعه تاریخ ، میتوان هم انگیزه ها را ب از شناخت و هم نتیجه ها را به بررسی کشاند. همه اینها به اضافه واقعیات موجود در تاریخ مرا بر آن داشت تا به ماجراها و حوادثی متوجه گردم که نقش آفرینانشان واقعی اند، خوب یا بد در تاریخ حضور داشته اند و اعمالی - درست یا نادرست انجام داده اند. از سوی دیگر من این گفته مشهور را باور می دارم و کسی که تاریخ نخوانده است از زندگی هیچ نمیداند .
به راستی که چنین است تاریخ دانش سخاوتمندی است که بر معلومات انسانها میافزاید اشتباهات پیشینیان را مینمایاند و زمینه را برای باز شناسی طریق صحیح زندگی» فراهم می آورد. شوربختانه با آن که ما کتابهای تاریخی متعددی در اختیار داریم نمیتوانیم از همه آنها متوقع باشیم که واقعیات را انعکاس داده و مسایلی را عنوان کرده باشند که به کار آید ، این نقیصه نظر گیر بدان خاطر است که اغلب تاریخنگاران کشورمان، به جای آن که مورخی نیز بین و راستین باشند و قابع نگار بوده اند، یعنی حوادث تاریخی را زنجیروار دنبال هم آورده اند بی آن که انگیزه ها را ریشه یابی کنند و همین نقیصه ضرورت دوباره نگاری تاریخ را از هر نظر توجیه می کند.
من برای نوشتن پاره یی از این داستانها به کتابهای تاریخی اکتفا نکرده ام ، از دیوان های شاعران و دیگر کتاب های مربوط به آن زمانها مدد گرفته ام تا در شناخت واقعیت اهمال نکرده باشم.
ایراد دیگری که به برخی از کتاب های تاریخی می توان گرفت این است پاره یی از تاریخ نویسان بکتابهای جامانده از پیشینیان چشم دوخته اند ، همان مطالب را در نوشته هایشان آورده اند بی آن که اندکی پیرامون صحت و سقم آن مطالب بیاندیشند در حالی که آن مطالب باعقل سلیم ناسازگارند و باورشان از هر حیث دشوار هر گاه که من به چنین مواردی برخورده ام ، آن را سبك و سنگین کرده ام به طور در بست هر نوشته و گفته یی را نپذیرفته ام و حتی گاه از این هم فراتر رفته ام، نتیجه گیریهای نادرست تاریخنگاران را نمایانده ام.
فی المثل در این کتاب شرح حال شاهی را میخوانید که هم پدرش را از نعمت بینایی محروم کرد و هم دیگر خویشانش را علاوه بر اینها به ناموس مادرش هم نظر داشت تنی چند از تاریخنویسان پس از شرح این ماجراها این شاه را عدالت گستر و با دیانت خوانده اند طبیعی است کسی که این اصول اخلاقی