دانلود کتاب عیش اثر آلبر کامو ترجمه محمدتقی غیاثی

 

 به هنگام بهار تیپازا آشیان خدایان می شود.و در زیر آفتاب و در میان بوی خوش درمنه در کناره دریا و زیر گنبد لاجوردی آسمان در ویرانه های پوشیده از گل و غرق در نور جوشان خدایان در اندرون سنگلاخ ها سخن می گویند.
گاه سراپای ده در زیر تازیانه خورشید تیره میشود.چشمها می کوشند تا جز قطره های نور و رنگ که در کرانه مژه می لرزند چیزی بیابند و نمی یابند.بوی تند گیاهان خوشبو سینه را می خراشد و دم و بازدم را در این گرمای طاقت فرسای دشوار می سازد.

در فراسوی چشم انداز توده سیاه ابادی شنوعا را به زحمت می توانم دید که از فراز تپه های گرد ده سربلند می کند و به اهنگی استوار و متین می جنبد تا به کرانه ها رفته در انجا فرود اید.
ما از میان دهی به اینجا می رسیم که از همان دور به لنگر گاه چشم دوخته است .ما قدم به دنیایی زرد و لاجوردی می نهیم.

در اینجا دم بویا و گس خاک تابستانی الجزایر به پیشواز ما می شتبد. گل کاغذی همه جا از دیوار خانه ها بالا می رود. در باغها ختمی های سرخی هست که هنوز گمرنگ است. انبوهی از نسترن های پر و پیمان چون خامه و خرمن لطیفی از زنبق های بلند ابی رخ می نمایند.سنگها همه سوزان است.در ساعتی که ما از اتوبوس زرد الاله ای پیاده می شویم قصابان در اتومبیل های قرمز خود مشغول گشت بامدادی هستند و بوق شیپورشان مردم را به خرید فرا می خواند.

برای خرید کتاب عیش اثر آلبر کامو ترجمه محمدتقی غیاثی نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید

 

 در دست چپ بندر پلکانی است از سنگهای خشک از میان درخت کندرک و گل طاووسی به ویرانه ها می برد.جاده از برابر یک فانوس خرد دریایی می گذرد و سپس در دل ده گم میشود.از همین جا درپای این این فانوس گیاهان درشت برگ روغنی با گلهای بنفش و سرخ به سوی نخستین تخته سنگها فرود می اید. دریا این سنگها را در میان هیاهوی بوسه ها میمکد. ما در گذرگاه نسیم سبکبال ایستاده ایم و در زیر افتابی که فقط یک سوی چهره ما را گرم می کند به فرود نور اسمان و به دریای بی چین و شکن و با لبخند دندان های درخشنده اش می نگریم.پیش از ورود به دنیای ویرانه ها ما برای اخرین بار به تماشا ایستاده ایم.

 

 

دانلود کتاب عیش