دانلود کتاب عقرب کشی اثر شهریار مندنی پور
چند خط زیبای این داستان زیبای شهریار مندنی پور را برایتان درج می کنم باشد که بهتر رمان عقرب کشی را بشناسید
شاید اگر هنور شایدی در دنیا مانده باشد تا حالای حالا به امید این شاید.شاید ته مانده دستم مانده باشد آن جا و استخوان های سفید ناقصی شده باشد زیر تیغ آفتاب یا زیر خاک و کرم های آسمانی هم ترکش کرده باشند...
پس باید که باید بترسم را گول بزنم که بتوانم به کوه برگردم. کوه به کوه بگردم.جرات کنم سنگ های سنگدل را لمس کنم بگویم ای سنگ های سنگ کوه شما لمس های بچگی های مرا بر قالی و پر طوطی و صورت مادر پناه ندادید.کو سوز شلاق ناظم بر کف دستم؟
کو خنکای پوست ماری تسبیح. کو کپک هزار هزار صفحه مشق و خیسی خود ارضایی بر کف دستم؟
کو سرمای چدن نارنجک امریکایی بر کف دستم؟ و بگویم ای بادها باد کوه.کجای کی بردید عطر پست ان کال و....
می بوسم خارهای گون را که ای خارهای مقدس که پشم زهارید.چرا نترسانید سگ های جنازه خوار را تا نلیسند خط های تقدیر را از کف دستم تا سرانجام سرانجام حالا فقط همین یک تقدیر برایم باقی مانده باشد که التماس کنم. جنازه دستم را به دستم بدهید.من مجبورم که نگاهش بکنم و رازش را بفهمم
برای خرید کتاب عقرب کشی اثر شهریار مندنی پور نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید. و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
تا بعد بعد حتی اگر هنوز هم ندانی کی هستم و کی هستم.درهمان قله سرانجام بتوانم ارام بنشینم.بعد از این همه سال له له زدن و سرگردانی بالاخره یک نفس اسوده بگیرم از سهمم از نفش های دنیا.چشم هایم خشک یا اب نمکی.نگاه کنم به یک دره مه گرفته یا افتابی دنیا و داد بزنم