دانلود کتاب سیر و سلوک زائر اثر جان بانی ین ترجمه گلناز حامدی
کتاب سیر و سلوک زائر تمثیلی کلی از زندگی بشر است، سیر و سلوک و سفر یک روح سالک پوینده و بیدار شده از خواب غفلت به سوی خداوند که با فریاد «چه کنم.... چه کنم؟ و یا کوله باری سنگین از گناه بر دوش از دیار خود که دیار هلاک و نیستی است می گریزد و چنان در شتاب است که حتی همسر و فرزندان و دوستان و همسایگان خود را پشت سر می گذارد و با مصایب بسیار روبه رو میشود. از میان مشکلات و دشواریها عبور می کند، و به شخصی به نام بشیر بشارت دهنده بر می خورد با شیاطین مختلف چون اپلیون می جنگد با دیو پاس دست و پنجه نرم می کند، به همراه شخصی به نام وفادار اسیر شیطان دیگری به نام بغلز یوب می شود.
از سرزمین کاهلی و بازار بطلان عبور میکند و در زیر مساییان سرمیز به خواب غفلت فرو می رود، به کوهها و سرزمین مسحور کننده می رسد، از رودخانه مرگ می گذرد در راه رسیدن به شهر سماوی با دروازه ملکوت با مخاطرات بسیاری روبرو میشود. این سیر و سلوک پر مخاطره عرفانی سیر الی الله با سير من الخلق إلى الحق است. سبک نگارش بانیین بیشتر حالت بیانی و صورت گفت و گو دارد. جان بانیین مانند شخصیتهای کتابش از اغواهای بسیار گذشته و نگران افواهای آینده است. او به مانند شخصیت انرش درد و رنج برایش به پایان رسیده، و به شکوه و عظمت خداوند و کتاب آسمانی دست یافته و دانسته بود که آنها کلید حقیقی قلمرو بهشت هستند.
جان بانی بن مانند سالک شخصیت کتابش بار سنگینی برپشت خود دارد و دائماً خود را سرزنش میکند و گناهکار می داند و عقیده دارد که قسمتی از عمرش را بدون حضور عیسی مسیح بدون فيض و رحمت الهی، بدون ایمان مانند موجودی مرده و ترسان گذرانده است. جان بانی بن مانند سالک کتابش و هر عارف دیگر، باری از هوشیاری وجدان و بی ارزشی خود بر دوش دارد و می خواهد بداند چگونه با تلاش از زیر آن بار سنگین خلاص میشود.
بانی بین با وجود تمام تلاشها و فداکاریها باز هم به آرامشی که در طلب آن بود و انتظار آن را داشت نرسیده بود. انسان ممکن است رفتار بیرونی خود را تغییر دهد ولی چون تعمق می کند، می بیند ظواهری در او وجود دارد که به آسانی قابل تغییر نیست. مانند خودخواهی پستی و فرومایگی که حقیقت وجود او را علی رغم میل باطنی اش آشکار میکند و هنگامی که به خود می آید و به خود می نگرد، جز تنفر از خودش چیز دیگری نمیبیند.
زندگی بانی بن نمونه ای از درستی و صحت بود. روزی که از یکی از خیابانهای دهکده میگذشت، گروهی از مردم را دید که در مورد امور مربوط به دین گفت و گو می کنند. مردمان عامی به نظر می رسیدند، آنها از وضع نابسامان اعتقادات ناخالص خود و بدطینتی قلبهایشان گفت و گو و از تاییدن نوری جدید از سوی خداوند در قلب هایشان گفت و گو می کردند که آنها را آرامش و قدرت بخشد تا در مقابل اغواگریهای شیطان مقاومت کنند. این گونه محاورات امروزه ممکن است خمام به نظر بیاید ولی در زمان جان بانی بن که از یک طرف مخالفت با کلیسای کاتولیک و مراسم آن و از سوی دیگر کلیسای پروتستان مطرح شده بود، بسیار پر مفهوم و دارای عمیق ترین نکات اخلاقی به نظر می آمد. حقیقت این است که انسانهایی که این چنین برای رستگاری خود تلاش می کنند باید از خود بگذرند و قلب و روح خود را هم این گونه عادت دهند.
عشق به تن آسایی و امیال و غرایز را از بین ببرند. به عبارت دیگر باید تشخیص دهند که موجودی حقیرند و اولین گام به طرف حق تعالی از خود بریدن است. باني من نمونه انسانی بود که به راستی میخواست مرد خدا باشد. انسانهای عادی که به مرحله هوشیاری رسیده اند سعی دارند صحیح و درست و طبق آیین و دین عمل نمایند در مقابل اغواهای نفس مقاومت می نمایند، به امور عادی سرگرم اند و نسبت به آنها درست فکر میکنند وظایف روزانه و خانواده و اجتماعی خود را به خوبی انجام می دهند، و خشنودند از اینکه جامعه به نیکی از آنها سخن میگوید. این چنین مردمان همسایگان و شهروندان مؤثری هستند ولی دارای آن استعداد و معنویت نیستند. در حقیقت رهرو و سالک نیستند که کتابی مانند سیر و سلوک زائر را بنگارند، یا در سیر و سفر خود به وادبها و منازل مسحور کننده برسند و اغوا نشوند، یا وجدان آنها احساس نماید که چنین منازلی وجود دارد.
جان بانی بن در آستانه زندگی عالی و تکامل یافته معنوی قرار داشت و می دانست که موجود ناتوانی است و می باید بهتر از این شود. بانی ین از مکتب افلاطون و ارسطو آگاهی نداشت، ولی انسان عارف و ساده ای بود که در پی رسیدن به مراحل عالیتر ره می پیمود. او برای راهی که داشت نمیتوانست خود را درگیر فیلسوفان و روشنفکران یا ادیبان و شعرا کند. او تنها انجیل یا کتاب مقدس را برای رستگاری خود داشت و قدرت کلام خداوند را مافوق هر چیز میدانست. زیرا کتاب مقدس به او می گفت: اگر به اندازه ذره ای خردل ایمان داشته باشد به همان کوچکی معجزه گر خواهد بود.
او انسان ساده ای بود که میدانست تنها با دریافت از طریق انجیل میشود روح از دست رفته را نجات داد چون راهنمای دیگری وجود نداشت. او شاعر و نویسنده بود بدون آنکه خود بداند که شاعر است و این بعدها مایه شگفتی خود او هم شد. او میدید مردمان و یاران عادی ولی غافل در قسمتهای آفتابی کوهها برای هواخوری نشسته اند در حالی که او در جنگل در میان برفها می لرزد و کوهها و دیوارهای قطور او را احاطه کرده اند.
برای خرید کتاب سیر و سلوک زائر نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید . و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
کوهها و دیواره هایی که او سعی در عبور از آنها کرد. او نشان داد که هیچ کس نمی تواند از این راه داخل شود مگر رهرو و مجاهدی خالص که زشتیها و دنیا را پشت سر بگذارد. بسیاری از خوانندگان سیر و سلوک زائر شاید متعجب شوند که چگونه مسیحی زائر به دروازه تنگ رسید و به راه خود ادامه داد و در برابر خطرها و سختیهای بسیار مقاومت کرد. علت این امر آن است که مسیحی زائر، سالک طریق بود و در سفر پر مخاطره اش در هر گامی با اغواهای جدیدی مواجه می شد که شاید برای آزمایش او بود. اولیاء و مقدسان در راه خود با مخاطرات بسیار روبرو بوده اند. زندگی روحانی انسان مانند پرواز پرنده در آسمان است.
او با تلاش و کوشش در آسمان پرواز می کند و به محض آنکه از کوشش باز ایستد فرو می افتد. او هنگام عبور از باتلاق ناامیدی به درون آن می افتد به بیراهه ها منحرف میشود در پی قانون می رود، ولی خوشبختانه بشارت دهنده ای او را مجدداً هدایت میکند و به راه می آورد، کمی نفس تازه می کند و مجدداً به راه می افتد. او می گوید: «روزی همچنان که در حال سفر بودم و سرگرم تفکر درباره قلب شرورم؛ این آیه به ذهنم رسید او که با خون و صلیب خود صلح بخشید جان بانی این گاه خود را به یهودای اسخریوطی مانند میکرد که مسیح را فروخت با علامت قابیل را بر پیشانی خود میدید. این نوع احساس و زجر کشیدنهای روحی در میان عرفا و مقدمان به خصوص کاتولیکها معمول بوده است.
آخر گناه بانی بن گناه عجیبی بود و شباهتی به نوع گناهکارانی که خونشان ریخته شده نداشت. هنگامی که جان بانیین به تلخی بر گناه خود می گرید صدایی به گوش میرسد مرگ جزای گناه نیست.» این صدا نقطه امیدی در دل او روشن میکند. شب گذشته بود سپیده دمیده و او به انتهای دره سایه مرگ رسیده بود که ناگهان آن عفریت مرگ آسا ناپدید شد. خواست توبه کند و دعا بخواند. پس اگر گناه او مرگ نبود، او هم با سایر گناهکاران برابر بود. برای آنها امکان توبه و دعا وجود دارد، باید برای او هم این امکان وجود داشته باشد تا بخشوده شود.
ولی دید که فروختن مسیح باز هم قابل بخشایش است. عشق و خلوص نسبت به مسیح کار خود را کرده است چنانچه خونی را که در رگهایم جاری است به راحتی و آزادی میتوانم در راه خداوندگار و نجات دهنده و منجی عالم بریزم بانی بن عقیده داشت که انسان با گناه خود را خدمتگزار شیطان کرده است. تنها راه نجات خداوند است، و اینکه چگونه حضرت مسیح را واسطه قرار داد و او با تحمل رنج و عذاب گناهکاران را نجات داد، لذا عارف مسیحی جهت قدردانی باید تمام وجودش را وقف خدمت به خداوند نماید.
اصولاً اسراری در کار خداوندگار عالم وجود دارد که توجیه آنها برای بشر عادی دشوار است برای بشر معمولی حدود رستگاری و راه آن نامشخص و مشکل است. انسان کارهایی را انجام میدهد که نمی بایست انجام دهد و کارهایی را که باید انجام دهد ناتمام میگذارد. بشر از مرگ وحشت دارد چون می داند جدا از مرگ نیست. او بالا می رود گرچه هرگز به قله نمی رسد، و می داند که هرگز هم نخواهد رسید. احساس شکست میکند مع هذا باز هم امیدوار است.