دانلود کتاب ماتم و مالیخولیا اثر زیگموند فروید
بیشتر از رود پاها برای شناخت اختلالات ذهنی ناشی از خود شیفتگی به عنوان نمونه های اولیه در حیات طبیعی الر مالیه این گونه اختلالات مرد جستیم حال خواهیم کوشید تا از طریق مقایسه ماحولیا با تاثر یا حس عادی مانم ماهیت ماحولیا را تا حدی
روشن سازیم، لیکن این بار باید بحث را با الامان به نکته ای خاص آغاز کنیم آن هم به عنوان هشداری نسبت به هر گونه زیاده روی در بها دادن به نتایج این بحث ماخولیا که تعریف آن حتی در حوزه روانپزشکی توصیفی نیز امری متغیر است. اشکال بالینی گوناگونی به خود می گیرد که به نظر می رسد دسته بندی آنها در قالب یک مقوله واحد به صورت قطعی و یقینی هنوز جا نیفتاده است و برخی از این اشکال بالتی نیز بیشتر به تأثرات جسمانی اشاره دارند تا تأثرات ناشی از روان، مطالب و مواد خام ما به جز آن تایرانی که هر ناظری قادر به رومیت آنهاست. محدود به شمار کوچکی از مواردی است که ماهیت و منشا رونی آنها
این تصویر اندکی قابل فهمتر می شود اگر بدین نکته توجه کنیم که بجز یک مورد استثنایی، همین علائم در بررسی حالت ماتم نیز مشاهده می شوند. مختل شدن حس توجه و احترام به نفس در سوگواری و مانم رخ نمی دهد؛ اما صرف نظر از این مورد. سایر ویژگیهای ماخولیا و مانم یکسان اند سوگواری و مانم ژرف یعنی واکنش به از دست دادن فردی عزیز متضمن همان حالت دهنی دردناک و همان حسن بی علاقگی به جهان خارج است . البته بجز مواردی که یادآور عزیز از دست رفته است . و همچنین متضمن همان ناتوانی و لفنان قابلیت برگزیدن موضوع با ابژه جدیدی برای مهرورزی که حاکی از جایگزینی و فراموش کردن فرد. متوفاست و همان شکل از پشت کردن به هر عملی که با یاد و خاطرات مربوطیه او ربطی ندارد. به سادگی می توان دید که این توقف و انقباض نفس (ego) و حزم و احتیاط آن تجلی نوعی دلبستگی انحصاری به ماتم و سوگواری است که هیچ جای خالی برای اهداف با علائق دیگر باقی نمی گذارد و در واقع فقط به سبب آگاهی وسیع ما در توضیح و تبیین این نگرش است که به
سوگواری همچون حالتی مرضی نمی نگریم.
برای آن که حالت مانم را وضعیتی دردناک بنامیم باید بدان به منزله یک مورد مقایسه ای درست و مناسب بنگریم احتمالاً وقتی
در موقعیتی باشیم که بتوانیم توصیفی از مشخصات اقتصاد درد ارائه کنیم، موجه بودن این امر را در خواهیم یافت.
حال باید پرسید عملی که مانم انجام می دهد متشکل از چیست؟ به گمانم معرفی آن به شیوه ذیل چندان عجیب و بی راه نباشد. فرایند آزمون واقعیت نشان داده است که موضوع مهرورزی با معشوق دیگر وجود ندارد و در ادامه طلب می کنند که کل لیپید و از پیوستگی اش بدان موضوع جدا گردد. این طلب موجب بروز مخالفتی قابل فهم می شود - مشاهدات تجربی به طور کلی گویای آن است که مردمان هیچ گاه به میل خود یک رابطه با موقعیت شهوانی (libidinal را رها نمی کنند. حتی زمانی که جانشینی برای ابژه قبلی از قبل بدانها علامت بدهد. این مخالفت میتواند چنان شدید و حاد شود که نوعی پشت کردن به واقعیت رخ دهد و به همراهش نوعی چسبیدن به ابژه از دست رفته به میانجی شکلی از روان پریشی مبتنی بر توهمات و خوش خیالی غالباً در موارد طبیعی و نرمان پذیرش و احترام به واقعیت سرانجام پیروز می گردد. با این حال نمی توان به فرامین | واقعیت آنا گردن نهاد این فرامین دره دره اجرا میشوند. آن هم با صرف هزینه بسیار به لحاظ گذشت زمان و انرژی لازم برای سرمایه گذاری روانی | در موضوع میل، cathetic energy و در این فاصله وجود ابژه از دست رفته به لحاظ روانی تداوم می یابد. یکایک خاطرات و انتظاراتی که به واسطه آنها لیبیدو با موضوع با ایژه میل گره میخورد مجددا ظاهر می شود و به صورتی حادثر و شدیدتر مورد سرمایه گذاری روانی قرار میگیرد و جدایی و کندن لیبیدو در ارتباط با همین امر صورت می پذیرد. این نکته را که چرا این سازشی و کنار آمدن که از طریق آن فرمان واقعیت گام به گام اجرا می شود باید چنین فوق العاده دردناک باشد. به هیچ وجه نمی توان به راحتی بر حسب اقتصاد با تولید و توزیع انرژی روانی | توضیح داد. این نکته که تجربه این ناراحتی دردناک از سوی ما به منزله امری عادی تلقی میشود. جالب و در خور توجه است. لیکن واقعیت آن است که وقتی عمل مانم یا سوگواری کامل می شود. نفس یا
خود (ego) بار دیگر آزاد و بدون منع درونی می شود.
ایژه عشق به واقع اینک بگذارید آنچه را که درباره مانم آموخته ایم بر ما خولیا اعمال کنیم در ارتباط با مجموعه خاصی از موارد تردیدی نیست که ما خولیا نیز ممکن است نوعی واکنش به از دست دادن موضوع عشق باشد. در مواردی که ملل بروز این عارضه متفاوت اند می توان دریافت که علت اصلی خبران و محرومیتی از نوعی آرمانیتر است. در این مورد احتمالاً به . نمرده است. بلکه به منزله موضوع عشق از دست رفته است (نظیر دختر جوان با نامزدی که با فردی دیگر فرار کرده است. اما در مواردی باز هم متفاوت تأیید این باور قابل توجیه است که خسران و محرومیتی از این نوع به واقع رخ داده است. اما نمی توان به روشنی دریافت که چه چیزی از دست رفته است و از این رو حتی معقولانه و موجه تر آن است که فرض کنیم خود بیمار هم
تردید تایم تر بود.
بنابرایی از بدو کار هرگونه دعوی نسبت به اعتبار عام و کلی نتیجه گیریهای خود را کنار می نهیم و خود را با این اندیشه تسلی می دهیم که با ابزارهای پژوهشی که امروز در اختبار دارید به سختی می توانیم چیزی را کشف کنیم که برای طبقه ای کامل از اختلالات ذهنی با دست کم گروه کوچکی از آنها نمونه و از نباشد.
همسنگی ماخولیا و عالم بر اساس تصویر کلی این دو وضعیت موجه به نظر می رسد. به علاوه عللی تحریک کننده ناشی از تأثیرات محیطی با آنجا که اصولاً قادر به تشخیص آنها هستیم، برای هر دو وضعیت یکسان اند سوگواری با مانم گزاراً معادل واکنش به از دست دادن یک عزیز با واکنش به از دست رفتن ایده ای تجریدی است که جایگزین او شده است. نظیر ایده سرزمین پدری آزادی آرمان و غیره در برخی افراد همان تأثیرات به عوض سوگواری و مانم منجر به ماخولیا می شود. و ما نیز متعاقباً ماهیت با طبعی بیماری را را به این گونه افراد نسبت می دهیم. این نکته نیز شایسته توجه است که هر چند مانی متضمن گستها و انحرافات جدی از نگرش عادی و طبیعی آدمی نسبت به زندگی است. این فکر هرگز به ذهن ما خطور نمی کند که آن را وضعیتی مرضی تلقی کنیم که نیازمند مداوای طبی است؛ بلکه بدین نکته اطمینان میکنیم که پس از گذشت زمانی معین وضعیت مانم بر طرف می شود و
در نتیجه هر گونه دخالت طبی را امری بی فایده با حتی مصر می دانیم.
ویژگیهای ذهنی خاص بیماری ما خولیا عبارت اند از نوعی عمیق و دردناک اندوم قطع علاقه و توجه به جهان خارج از دست دادن قابلیت مهرورزی توقف و قبض هرگونه فعالیت و نزل احساسات معطوف به احترام به نفس با حد بروز و بیان سرزنش توهین و تحقیر نفس که نهایتاً در انتظاری خیالی و موهوم برای مجازات شدن به اوج خود می رسد.
برای خرید کتاب ماتم و مالیخولیا روی نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید.و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.