معرفی کتاب اخرین دختر اثر نادیا مراد_جنا کراجسکی:
کتاب آخرین دختر با نام تشریحی سرگذشت من از اسارت و مبارزه با خلافت اسلامی(داعش)، نوشته نادیا مراد، یکی از قربانیان به اسارت گرفته شده توسط داعش به همراه جنا کراجسکی، روزنامه نگار آمریکایی است که در سال ۲۰۱۸ برنده جایزه نوبل صلح شد.
نادیا سرگذشت خود را به همراه جنا، از روز های قبل از حمله و اشغال چولو، روستای محل سکونت نادیا در عراق آغاز می کند و سپس به دوران اسارتش و عذاب و شکنجه ها و دست درازی ها و شرح حالش در چنین شرایطی می گوید و دست آخر از فرصتی که برایش محیا می شود و او موفق به گریز از این مهلکه می شود و از چنگال مرگ جان سالم به در می برد و فرار می کند، می نویسد.
این کتاب به خوانندگانش یادآوری می کند که شاید ظلم و ستم برای آن ها وجود نداشته باشد، اما مردم ستمدیده ای در دیگر مرزها چشم امیدشان به صدای آن هاست. این مردم مستاصل که اسیر چنگال ظلم هستند، همواره به دنبال آن اند که از ستم هایی که بر آن ها تحمیل می شود، پرده بردارند؛ چرا که در وضعیت اسارت توسط این ظالمان با چنان اعمال وحشیانه ای، اگر امیدی باقی بماند، تنها به دلیل دادخواهی و نجات آیندگان از چنگ این درندگان است.


وکیل نادیا مراد، امیل کلونی، در مقدمه اش که در ابتدای کتاب آمده در این باره می نویسد:
به‌عنوان وکیل حقوق بشر، وظیفه من اغلب این است که صدای افرادی باشم که ساکت شده‌اند. روزنامه‌نگارانِ پشت میله‌ها یا قربانیان جنایات جنگی که در دادگاه مبارزه می‌کنند. تردیدی نیست بعد از اینکه اعضای داعش نادیا را دزدیدند و اسیر کردند، به او تجاوز کردند و شکنجه دادند و حتی هفت تن از اعضای خانواده‌اش را فقط در یک روز کشتند، سعی داشتند او را ساکت کنند. اما نادیا حاضر به سکوت نبود.
نادیا در روستای کوچو در عراق که محل زندگی ایزدی هاست، به همراه خانواده خود زندگی می کرد. با دزدی های متوالی، در روستایشان تشویش و آشوبی بوجود می آید. این دزدی ها که ابتدا با تعدادی مرغ و جوجه شروع می شود و بعد از آن یک قوچ و بره ماده ربوده می شود، پیامی به دنبال دارد که می خواهد بگوید، زنان و بچه ها را می گیریم رئیس قبیله را دستگیر می کنیم و می کشیم و دختران را اسیر می کنیم. بعد از این پیام، داعشی ها به این روستا حمله می کنند و پیرزن ها و مردانی که حاضر به مسلمان شدن نمی شوند را می کشند. نادیا که خود شاهد کشته شدن شش برادر و سپس مادر خود بود، به همراه چندین دختر دیگر به عنوان کافر، به برده جنسی تبدیل می شود و بارها او را خرید و فروش می کنند و یا به فرماندهان هدیه داده می شود. تعدادی از دختران با قرار گرفتن در چنین شرایطی، نفس کشی می کنند؛ اما نادیا چنین تصمیمی نمی گیرد و خاموشی را به فریاد و شکوه ترجیح نمی دهد. او بعد از فرارش داستانش را می نویسد و بسیاری از خوانندگانش را با خود هم صدا می کند و بعد از چاپ کتابش که به بیست زبان دنیا برگردانده شده، مردم از کشور های مختلف خواهان دخالت بیشتر سازمان ملل در مسائل گروه های تروریستی شده اند.