نوبت عاشقی نام مجموعه داستانی کوتاهی به قلم کارگردان و نویسنده برجسته ایران محسن مخملباف است. پنج داستان این کتاب که هرکدام از لحاظ پیکر بندی و فضاسازی و درون مایه کاملا با هم تفاوت دارند و بنا به موضوع آنها لحن و سبک روایت هم تغییر میکند. از رویا پردازی های بچه گانه "محبوبه های شب" و سرگردانی جنون وار در مرز مقبولیت و هنر، حقیقت و رویا در "سه تابلو" و خشونت و فقر اجتماعی، سیاسی و حتی تا حدی دینی در نگاه های معصومانه کودکان در "نان و گل" ؛یک عشق در سه برداشت در "نوبت عاشقی" و در پایان مرثیه ی تلخ یک عشق در نواهای " مرا ببوس"
تمامی این داستانها دربردارنده تلنگری ذهنی برای ما هستند و سادگی و بی حاشیه و سرراست بودن آنها خصوصیت اصلی همه آنهاست. جاییکه مخملباف بدون اینکه سعی در افزایش قطر کتاب کند به موضوع و مضمون اصلی داستان ها میپردازد تا جان مایه کلامش در بین سطور گم نشود.
بچه ای که اوج سادگی در محبوبه های شب سخن میگوید بی هیچ گله از انتظار دنیای آدم بزرگها شکوه میکند. ولی شکوه ای دلنشین.
سه تابلو روایتگر داستان مردی است که از پا افتاده تنها راه او برای گذران زندگی نقاشی است. او نقش میزند ولی همیشه و همیشه یک طرح. آثارش فروش نمیرود و زن که تنها از مرد انتظار برآورده شدن نیازهای مالیش را دارد همواره ناراضی است. و اما مرد در دنیای خیالات خود به آرزوهای دور و دوردست خود میپرد.
نوبت عاشقی داستانی است درام که چهره یک عشق را با سه روایت متفاوت بیان میکند. سه روایت با نتیجه ای بسیار متفاوت. از این داستان فیلمی به همین نام درسال 1369 توسط ایشان ساخته شد که متاسفانه به دلایلی مجوز اکران عمومی را دریافت نکرد.
نان و گل خشونت و سختی جامعه را در طبقات گرفتار فقر جامعه نشان میدهد.
و در انتها مخملباف در داستان مراببوس عشق را به سیاست برتری می بخشد. داستانی درام و عاشقانه در بستری از درگیریهای سیاسی دوران انقلاب. داستانی که گویای عشق های ازدست رفته در این بحبوحه است. هرکدام از این داستان ها را میتوان در آغاز فیلمی برجسته دانست. امید است روز بتوانیم این فیلم ها را در سینمای ایران ببینیم.
تمامی این داستان ها گام به گام شما را از کودکی و خیال به انتهای عشق رهنمون میکنند. راهی که همه ما طی میکنیم و یا باید طی کنیم.