معرفی مجموعه داستان آن گوشه ی دنج سمت چپ اثر مهدی ربی
مهدی ربی نویسنده و مدرس حوزه داستان به راستی یکی از داناترین داستانگو های امروز در ایران است که برای این کتاب برنده مشترک نهمین دوره جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات به عنوان بهترین مجموعه داستان سال ۱۳۸۶ شد. جهان تازه داستان مجموعه داستان هایی است که نشر چشمه آن را در اختیار مخاطبان و علاقه مندان قرار داده است و این کتاب که بیست و نهمین مورد از از مجموعه جهان تازه داستان است و یکی از برجسته ترین مجموعه های داستانی اخیر ایران است. در این کتاب داستان های آن گوشه دنج سمت چپ، مقبره، قربانی ابراهیم، ملیحه، مسیح، دوچرخهسوار، حالا میذاری بخوابم، دیگر هیچ چیز با اهمیتی وجود ندارد، میتونم دوباره ببینمت، زخم رقیب، چشم سیاهان کیستند، باد مخالف، و پل ها به چاپ رسیدهاند. در ادامه بخشی کوتاه از داستان دوچرخه سوار را میخوانیم:
نانها را پیچیده بود توی روسری کهنه مادرش و سفت گرفته بود توی بغلش که ناگهان حس کرد خش خش برگ ها بیشتر به گوش میرسد. برگشت پشت سرش را نگاه کرد. دوچرخه سواری به سرعت به سمتش می آمد. ایستاد وسط خیابان. نان ها را محکم تر بغل کرد. دوچرخه سوار به دختر که رسیده بود چند بار دورش چرخیده بود. کلاه پشمی غریبی سرش بود که دختر بعدها فهمید ترکمنها از آنها سر میکنند. بعد از دوچرخه پیاده شد و روبروی دختر.
-چرا یکهو غیبت زد توی صف نونوایی؟
جوان بود شاید هشت نه سالی بزرگتر از دختر.
- آمدی زیارت نه؟
و دخترک خیره نگاهش کرده بود.
- شانس آوردی آمدی زیارت و گرنه میخواستم بدزدمت ببرمت خانهمان پیش مادرم. این موهای بلند و قشنگ و مشکی ات را هم از ته قیچی می کردم دسته دسته رنگشان میکردم و باهاشان یک قالیچه کوچک می بافتم می زدم به دیوار اتاقم. آخر من قالیچه میبافم. تو بلدی ببافی؟