کتاب های ابوالقاسم فردوسی

حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی

 

حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی ( به تاجیکی: Ҳаким Абулқосим Мансур Ҳасан Фирдавсӣ Тӯсӣ) (زادهٔ ۳۱۹ خورشیدی، ۳۲۹ هجری قمری - درگذشتهٔ پیش از ۳۹۷ خورشیدی، ۴۱۱ هجری قمری در توس خراسان)، سخن‌سرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایران است. فردوسی را بزرگ‌ترین سرایندهٔ پارسی‌گو دانسته‌اند

{tortags,199,5}

 

سال مرگ فردوسی تا چهار سده پس از زمان او در بن‌مایه‌های کهن نیامده‌است. نخستین نوشته‌ای که از زمان مرگ فردوسی یاد کرده مقدمه شاهنامه بایسنغری است که سال ۴۱۶ هجری قمری را آورده‌است. این دیباچه که امروزه بی‌پایه بودن نوشتارهای آن به اثبات رسیده از بن‌مایه دیگری یاد نکرده‌است. تذکره‌نویسان بعدی همین تاریخ را بازگو کرده‌اند. جدای از آن تذکرةالشعرای دولتشاه (که آن هم بسیار بی‌پایه‌است) زمان مرگ او را در سال ۴۱۱ هجری قمری آورده‌است.[۱۹] محمدامین ریاحی، با درنگریستن در گفته‌هایی که فردوسی از سن و ناتوانی خود یاد کرده‌است، این گونه نتیجه‌گیری کرده‌است که فردوسی می‌بایستً پس از سال ۴۰۵ هجری قمری و پیش از سال ۴۱۱ هجری قمری از جهان رفته باشد.[۲۰] سنگ مزار فردوسی پس از مرگ، واعظ طبرستان به دلیل شیعه بودن فردوسی از به خاکسپاری پیکر فردوسی در گورستان مسلمانان جلوگیری کرد و به ناچار در باغ خود وی در توس به خاک سپرده شد[۲۱]. مقبره فردوسی بین سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۳ به دستور رضا شاه بازسازی شد.[نیازمند منبع] مذهب فردوسی‌ فردوسی یک مسلمان شیعه بود و این مدعا از روی خود شاهنامه و نیز بر اساس منابع اولیه‌ای چون آثار نظامی عروضی و نصیر الدین قزوینی قابل تایید است. ولی‌ برخی‌ از متاخرین در مورد مذهب و شاخه شیعی وی اظهار تردید کرده اند. برخی‌ صرفاً او را شیعه نامیده اند؛ برخی‌ دیگر همچون ملک الشعرای بهار این سؤال را پرسیده اند که آیا فردوسی شیعه زیدی، اسماعیلی و یا دوازده امامی بوده است. نلدکه بر این باور بود که فردوسی شیعه بود ولی‌ او را جزو گروه تندرو (غلات) نمی‌‌دانست. شعرانی فردوسی را سنّی یا شیعه زیدی می‌‌خواند ولی‌ شعرانی بیشتر دغدغه دفاع از سنی مذهب بودن سلطان محمود را دارد. محیط طباطبایی نیز فردوسی را شیعه زیدی می‌‌دانست. عباس زریاب خوی بحث می‌‌کند که فردوسی شیعه اسماعیلی است در حالی‌ که احمد مهدوی دامغانی بر این باور است که فردوسی شیعه دوازده امامی است. تنها گواهی که برای سنّی یا زیدی مذهب بودن فردوسی آورده شده است همان ابیاتی است که در مدح ابو بکر، عمر و عثمان در بخش آغازین کتاب آورده شده ولی‌ این ابیات همچنان که از سیاق آنها بر می‌‌آید با متن همخوانی ندارند و الحاقی هستند. با کنار گذاردن این ابیات شکی‌ باقی‌ نمی‌‌ماند که فردوسی شیعه بوده است. به علاوه باید این مطلب را مد نظر داشت که طوس از دیرباز مرکز تشیع بوده است و نیز خاندان ابو منصور محمد ابن عبد الرزاق هم ظاهراً شیعه بوده اند. فردوسی در مورد مذهب آسان گیر بود و مذهب نیاکان خویش را پاس می‌‌داشت. به علاوه نشانه‌های ایمان اسلامی عمیق از خود اظهار نمی‌‌داشت. در واقع فردوسی در شاهنامه گهگاه به ثبت لحظاتی می‌‌پردازد که حتّی اگر هم برگرفته از منابع ایران باستان بوده اند نمی‌‌بایست در نوشته‌های یک مسلمان مقید بیایند. با این حال فردوسی در مورد شاخه مذهبی‌ خود (تشیع) تعصب داشت و همچنان که از مقدمه شاهنامه بر می‌‌آید او مذهب خود را اسلام واقعی‌ می‌‌دانست. یک توضیح این دوگانگی این است که در سده‌های اول اسلام در ایران، اعتقاد شیعی با مبارزات ملی‌ در خراسان عجین بود. به گونه‌ای که خلفای بغداد و طرفدارانشان در ایران هیچ گاه بین "مجوس"(زرتشتیان)، "زندیق"(مانویان)، "قرمطی"(اسماعیلیان) و "رافضی"(شیعیان به طور کلی‌) فرقی‌ نمی‌‌گذاشتند. فردوسی همان طور که نلدکه اظهار می‌‌دارد بالاتر از همه این بحث‌ها یک یکتاپرست بود که ارتباطش را با نیاکانش حفظ کرده بود. فردوسی با فلاسفه و آنهایی که در پی‌ اثبات وجود خدا بودند مخالف بود. او معتقد بود، خدا را با عقل، قلب و یا دلیل نمی‌‌توان یافت. بلکه به اعتقاد او وجود، یکتایی، و قدرت خدا، همگی‌ با صرف وجود آفرینش به خودی خود تقریر می‌‌شوند. به همین دلیل او خدا را در حالی‌ می‌‌پرستید که در مورد چرایی و چگونگی‌ ایمان ساکت بود. بر اساس اعتقادات او، همه چیز از خوب و بد فقط به اراده خدا برای انسان‌ها رخ می‌‌دهند. این ایمان مطلق به یگانگی و قدرت خدا گاهی‌ در شاهنامه بر اثر جبرگرایی او که احتمالأ ناشی‌ از تاثیر زروانیان دوره ساسانی است آشفته می‌‌گردید.[۲۲] افسانه‌های زندگی فردوسی Ferdowsi tomb1.jpg آرامگاه فردوسی در توس خراسان افسانه‌های فراوانی دربارهٔ فردوسی و شاهنامه گفته شده که بیشتر به سبب شور و دلبستگی مردم دوستدار فردوسی و انگارپردازی شاهنامه‌خوانان پدید آمده‌اند. بی‌پایه بودن بیشتر این افسانه‌ها به‌آسانی با بهره‌گیری از بن‌مایه‌های تاریخی یا با بهره‌گیری از سروده‌های شاهنامه روشن می‌شود. از این دست می‌توان داستان راه یافتن نسخه پهلوی شاهنامه از تیسفون به حجاز و حبشه و هند و سرانجام به ایران آمدنش به دست یعقوب لیث، داستان راه یافتن فردوسی به دربار سلطان محمود، رویارویی فردوسی با سه سراینده دربار غزنویان (عنصری، فرخی، و عسجدی)، داستان‌های سفر فردوسی به غزنه یا ماندنش در غزنه، داستان فرار او به بغداد، هند، طبرستان، یا قهستان پس از نوشتن هجونامه، داستان پیشکش کردن شاهنامه به سلطان محمود به سبب نیازمندی و تنگدستی وی در فراهم آوردن جهیزیه برای دخترش، داستان فرستادن پیشکشی که سلطان محمود به فردوسی نوید آن را داده بوده‌است به سان پول سیمین به جای زر به پیشنهاد احمد بن حسن میمندی و بخشیدن آن پاداش به فقاع‌فروش و حمامی به دست فردوسی و پشیمانی سلطان محمود و هم‌زمانی رسیدن پاداش زر با مرگ فردوسی را نام برد. سروده‌های فردوسی تنها سروده‌ای که روشن شده از فردوسی است، خود شاهنامه‌است (جدای از بیت‌هایی که خود او از سروده‌های دقیقی دانسته‌است. سروده‌های دیگری نیز از فردوسی دانسته شده‌اند مانند چند قطعه، چهار پاره، رباعی، قصیده، و غزل که پژوهشگران در این که سراینده آنها فردوسی باشد، بسیار دودل می‌باشند و به ویژه قصیده‌ها را سرودهٔ زمان صفویان می‌دانند[۲۳] سروده‌های دیگری نیز از برای فردوسی دانسته شده‌اند که بیشترشان بی پایه هستند. نامورترین آنها مثنوی‌ای به نام یوسف و زلیخا است[نیازمند منبع] که در مقدمه بایسنغری سرودهٔ فردوسی به شمار رفته‌است. اما این گمانه از سوی پژوهشگران نادرست دانسته شده و از آن میان مجتبی مینوی در سال ۱۳۵۵ هجری شمسی گویندهٔ آن را «ناظم بیمایه‌ای به نام شمسی» یافته‌است. محمدامین ریاحی او را شرف‌الدین علی یزدی دانسته‌است و بر این باور بوده‌است که مقدمهٔ بایسنغری را هم همین نویسنده نوشته باشد [۲۴]. سرودهٔ دیگری که از فردوسی دانسته شده‌است «هجونامه»ای در نکوهش سلطان محمود است که به گفتار نظامی عروضی سد بیت بوده‌است و شش بیت از آن به جای مانده‌است. ویرایش‌های گوناگونی از این هجونامه در دست بوده‌است که از ۳۲ بیت تا ۱۶۰ بیت داشته‌اند. انتساب چنین هجونامه‌ای را به فردوسی، برخی از پژوهشگران نادرست دانسته‌اند، مانند محمود شیرانی که با درنگریستن به این که بسیاری از بیت‌های این هجونامه از خود شاهنامه یا مثنوی‌های دیگر آمده‌اند و بیت‌های دیگر نیز از دید ادبی کاستی دارند چنین نتیجه‌گیری کرد که این هجونامه ساختگی است[نیازمند منبع]. اما محمدامین ریاحی با درنگریستن به این که از این هجونامه در شهریارنامهٔ عثمان مختاری (از ستایشگران مسعود سوم غزنوی نوادهٔ محمود)، که پیش از چهار مقالهٔ نظامی عروضی نوشته شده‌است[نیازمند منبع]، نام برده شده‌است، سرودن هجونامه‌ای توسط فردوسی را پذیرفتنی دانسته‌است