کتاب تاریخ ایران    این قفسه به تاریخ ایران از دیرباز تا معاصر می پردازد شما می توانید انواع کتاب تاریخ ایران را در این قفسه پیدا و دانلود نمایید

برای ورود به این قفسه روی عکس کلیک نمایید

……………………………………………………………………………………………………………………………………  

کتاب تاریخ ایران
منتشر شده در

دانلود کتاب گوشه هایی از تاریخ فراماسونری ایران اثر علاالدین روحانی

دانلود کتاب گوشه هایی از تاریخ فراماسونری ایران اثر علاالدین روحانی

 

 

از تاریخ تشکیل اولین لژ بزرگ رمزی فراماسونری به سال ۱۷۱۷ میلادی در انگلستان تاکنون بیش از دو قرن و نیم میگذرد در این مدت طولانی چندین کتاب در باره ی طریقت مذکور خوب و بد درست و نادرست نوشته شده است که تعداد آنها از چند صد هزار هم تجاوز می کند. در کشور ما ایران نیز از یکصدوپنجاه سال قبل تاکنون مطالب زیادی به صورت مقاله گزارش در جراید یا به صورت کتاب در باره ی فراماسونری چاپ شده است. نویسندگان تاریخ سیصد سال اخیر کشورمان که به تحقیق و تتبع پرداخته اند نیز به این طریقت اشاراتی کرده اند.

کمتر دیده شده است که نویسندگان ما در نوشته های خود به حقیقت دسترسی پیدا کرده باشند. دانسته یا ندانسته از سر ناآگاهی یا از سرکینه و آز، و از روی تعصب درباره ی طریقت فراماسونری به داوری نشسته اند و حتی به داستان سرایی و افسانه پردازی نیز متوسل شده اند. اگر از آنها که ناآگاه بوده اند بگذریم آنها که دانسته به هر دلیل از نوشتن حقیقت خودداری کرده اند، گناهکارند.

اگر نگویم به قول برشته تبهکارند. همان گونه که در باره ی انگیزه ی خود یادآوری کردم بر آنم که دانسته های خود و آنچه دیده ام و شنیده ام و فهمیدم و تجربه کردم. برای اطلاع اهل تحقیق و تتبع و نویسندگان آینده عرضه کنم. امروز تاریخ نویسی و تحقیق درباره تاریخ جنبه علمی پیدا کرده است.

چنین نیست که هر کس که قلم به دست گرفت میتواند تاریخ بنوید به همین دلیل نگارنده هم چنین ادعایی ندارم به خصوص آنکه شغل و تحصیلات من در رشته ی مهندسی است نه رشته ی تاریخ ادعای نوشتن تاریخ را ندارم بلکه همچنان که توضیح داده ام در این کتاب اطلاعات و دانسته های خود را در اختیار هموطنان میگذارم تا در آینده کمکی باشد برای اهل تحقیق باید تکرار کنم که من ادعای دسترسی به تمامی حقیقت را ندارم زیرا حقیقت مطلق دست نیافتنی است ولی با کوشش و نبات شرافتمندانه می توان به حقیقت نزدیک شد. البته درباره ی طریقت فراماسونری و تاریخ آن در جهان مقالات متعدد و اطلاعات فراوانی موجود است و طبیعتا بخشی از این نوشته ها جنبه انتقادی دارد. اما در ایران انتقادات و حملات به طریقت فراماسونری و فراماسونها بسیار شدید بوده است.

مخالفان این طریقت هرچه خواسته اند گفته اند و نوشته اند اما از طرف فراماسونها کمتر دفاعی بعمل آمده است که این خود یعنی عدم دفاع علنی از طریقت فراماسونری» کمابیش یکی از سنت ها و مشخصات فراماسونها است. در نوشته مخالفین بیشترین سئوالات مطرح شده به شرح زیر است: ا قدمت طریقت فراماسونری از نظر تاریخی ۲- آیا فراماسونری یک مذهب است؟ اگر نه رابطه آن با مذهب چگونه است؟ رابطه فراماسونری و سیاست آیا چنانکه گفته میشود فراماسونری یک سازمان مخفی است؟ -۵- آیا فراماسونری سازمان جاسوسی است؟ -۶- سازمان فراماسونری چگونه است؟ آیا همه ی فراماسونها در تمام موارد مطیع رهبران خود هستند و از آنها دستور می گیرند؟ آیا لژهای فراماسونری در همه ی مسایل سیاسی و عمومی از لو بزرگ لندن یا اسکاتلند تبعیت می کنند؟

درباره فراماسونری به طور اهم و تاریخ فراماسونری ایران به طور اخص و همچنین رفتار و اعمال فراماسونهای ایرانی در طول یکصد و پنجاه سال اخیر علاوه بر مطالب جراید و مجلات کتابهای بسیاری هم نوشته شده اند از جمله سه کتاب شاخص که در سه دهه ی اخیر به چاپ رسیده اند به شرح زیر کتاب آقای اسماعیل رایین تحت عنوان «فراموشخانه و فراماسونری در ایران در سه جلد که در دی ماه ۱۳۴۸ در کشور ایتالیا چاپ شد و چاپهای بعدی آن در تهران افست شده است. -۲ کتابی تحت عنوان «جمعیتهای سری و فراماسونری» نوشته ی آقای امیر نجات که در سال ۱۳۶۲ در کالیفرنیای آمریکا چاپ شد.

کتابی تحت عنوان «تشکیلات فراماسونری ایران با اسامی و استاد منتشر نشده به قلم آقای حسین میر که در سال ۱۳۷۰ در تهران منتشر شد. کار آقای امیر نجات جنبه تحقیقی بیطرفانه دارد نوشته ی آقای حسین میرجنبه ی دوگانه ای دارد از یک طرف مطالبی بر علیه فراماسونری نوشته اند و نسبت های عجیب و غریبی به فراماسونری داده اند که میتوان احتمال داد دستوری بوده است. از طرف دیگر، مطالبی مثبت در باره فراماسونری گزارش داده اند که قابل توجه است. در باره آقای رایین نگارنده معتقد است که وی از طرف ساواک مأموریت داشت و بیشتر مطالبی که در باره ی فراماسونری ایران نوشت با موافقت و صلاحدید ساواک بود.

 

متأسفانه هر سه نویسنده دچار اشتباههایی شده اند با این تفاوت که در دو کتاب اول و سوم مطالبی دستوری و حکیم فرموده درج شده است در حالیکه کتاب آقای امیر نجات این مشکل را ندارد. اگر کسی بخواهد این کتابها و مطالبی نظیر آنها را به دقت نقد و بررسی کند. اول باید تاریخ سیصد سال اخیر ایران و زندگانی سیاسی رجال آن را مورد بررسی قرار دهد. دوم باید از طریقت فراماسونری و تعلیمات آن مطلع باشد و سوم باید با کل طریقت فراماسونری در جهان و تحولات آن در طول قریب به سه قرن آشنایی داشته و از وضع فعلی فراماسونری در جهان آگاه باشد.

مورد اول، یعنی احاطه بر تاریخ سیصد سال اخیر ایران و به ویژه زندگانی رجال سیاسی ایران در این مدت کاری است پس دشوار که در توان نگارنده نیست زیرا آنچه تاکنون در این باره نوشته شده است. آنچنان مغشوش و متناقض است که دسترسی به حقیقت را مشکل کرده است. یک نمونه آن زندگی سیدجمال الدین اسد آبادی است که در ابتدای کتاب به آن اشاره شد. اما در باره ی بخشهای دوم و سوم یعنی آشنایی با طریقت فراماسونری و سابقه سیصدساله ی آن و سرانجام وضع فعلی آن در جهان در این فصل به طور خلاصه اطلاعاتی در اختیار خواننده قرار میدهم تا از یک طرف بتوان به سوالات مطرح شده در پیشگفتار پاسخ داد و از طرف دیگر این اطلاعات بتواند به اهل تحقیق در تاریخ فراماسونری ایران کمک کند. در دوران باستان که هنوز تعلیم علم هندسه و شیمی و سایر علوم جنبه عمومی نداشت.

یعنی دبیرستان و کالج و دانشگاه برای تدریس علوم بوجود نیامده بود افرادی که در نتیجه ی کار و کوشش شخصی خود در حرفه ای تجربه آموخته و به درجه ی استادی می رسیدند، رموز کار خود را به دیگران نمی آموختند مگر به فرزندان با فرزندان حرفه ای خود یعنی شاگردان مورد علاقه و با استعداد خود. در دوران قرون وسطی که ساختمان کلیساهای عظیم در کشورهای اروپایی رونق داشته معماران و استادان در حرفه ی بنایی و سنگتراشی نیز که با به کاربردن ابزار بنایی و سنگرانی می توانستند شاهکارهای هنری به وجود آورند، رموز و دانش حرفه ی خود را به همه کسی بروز نمی دادند مگر به شاگردان با استعدادی که سالها عملا زیر دست آنها مشغول خدمت بودند چون ساختمان کلیساها سالها به طول می انجامید در محل یا نزدیک محل کار، اطاقی را برای تعلیم اختصاص می دادند که آن را واژه می نامیدند. ولره هم محل زندگانی کارگران و هم محل تعلیم آنان بود. در زبان اروپایی، «مامون» به معنای «بناه است و به این جهت از های مذکور را از ماسونی» یا « ماسونری» نامگذاری کرده اند.

 

 

کتاب تاریخ ایران
منتشر شده در

دانلود کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران اثر مهدی ملک زاده

دانلود کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران اثر مهدی ملک زاده

 

متجاوز از یک قرن است که تاریخ از دایره افسانه سرایی و داستان نویسی قدم بیرون نهاده و در جایگاه منبع علوم عالیه مستقر گشته است. افسانه نویسان و داستان سرایان مقام خود را به علما و دانشمندان واگذار کردهاند تاریخ در کلیه علوم رخنه کرده و راه یافته و در هر علمی بخشی به خود اختصاص داده است.

امروز کسی میتواند قلم در دست گیرد و تاریخ بنویسد که در فلسفه و علم معرفت الروح و معرفت الاجتماع متبحر باشد و از تحولات سیاسی و اجتماعی ملل و انقلابات اسم و نهضتهای اجتماعی اقوام، اطلاع کامل داشته باشد. اهمیت تاریخ برای دانستن ترقی و تکامل و تجربه افراد بشر به اندازه ای روشن است که بحث در آن در حکم توضیح واضحات است.

یکی از فلاسفه مینویسد عمر حقیقی انسان مناسب با اطلاعات تاریخی اوست و هر قدر تاریخ بیشتر بداند بیشتر همر کرده است. میرزاید احمد بهبهانی که یکی از شاگردان مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه حکیم و دانشمند معروف بود، چنین نقل میکرد یکی از روزهایی که در حضور مرحوم جلوه بودم یکنفر تاجر اصفهانی براو وارد شد مرحوم جلوه پس از جواب سلام و احوالپرسی کتابی در دست گرفت و به مطالعه آن مشغول شد مرد اصفهانی برای اینکه صحبتی کرده باشد و با آنکه مقصودی داشت از مرحوم جلوه سؤال کرد: آقا من شما چقدر است؟

جلوه بدون آنکه سرش را از روی کتاب بلند کند آهسته گفت هزار سال مرد اصفهانی در حیرت شد و جواب جلوه را مطابق سؤال خود نیافت و خیال کرد مرحوم جلوه سؤال او را نفهمیده است دوباره پرسید آقا من پرسيدم من حضرتعالى چقدر است مرحوم جلوه سرش را از روی کتاب برداشت و گفت فهمیدم و گفتم هزارسال و شاید بیش از هزار سال. بعضی از فلاسفه مینویسند تاریخ قوة حافظه انسان است و بزرگترین کوشش هر مورخی این است که چون میخواهد تاریخ یک قوم با دوره ای را بنویسد کلیه اصلاحاتی که به آن قوم و آن دوره و زمان تعلق دارد اهم از سیاسی، اجتماعی، نظامی و فرهنگی از روی مدارک صحیح و منابع مختبر جمع کند و آنها را مرتب نماید و سپس هر قسمت را به کارخانه تحقیق و تعمق برده و تجزیه و تحلیل نماید و علل و موجبات پیش آمدن آن وقایع را روشن کند و فلسفه آن را آشکار نماید و وقایع و حوادث تاریخی را چون طلای خالص بدون غل و غش در دسترس عموم گذارد و چون منظور اصلی در تاریخ احیای کلیه وقایع گذشته و استفاده از آن است هر قدر اطلاعات بیشتر فراهم آید و تنوع آنها زیادتر باشد راه وصول به منظور نزدیکتر است.

هرگاه مورخی بخواهد از اصل مقصود خود که روشن ساختن حقایق تاریخی است باز نماند باید در تشخیص حيثيات و خصوصیات بکوشد یعنی حوادث را همانطوری که در اعصار گذشته اتفاق افتاده و اشخاص را بهسان وضع که در محیط خویش می زیستند و با همان طرز فکر که در محیط خود داشته اند به ما بنمایاند و این کار را فریضه هست و وظیفه حتمی خود بداند. مورخ باید در نوشتن تاریخ خود را نبیند و از عقاید شخصی و احساسات خویش برکنار شود تا بتواند خوانندگان کتاب خود را مستقیماً با حوادت ایام گذشته روبرو کند به گفته یکی از محققین، تاریخ حقیقی و علمی بدست کسی نوشته می شود که یکلی از خویشتن مجرد شود و صاف و ساده روحیه مردم آن زمان را پیدا کند و اگر غیر از این راه دیگری مورخ در پیش گیرد تاریخ جنبۀ علمی خود را از دست می دهد. چنانکه در یک نمایش هنرپیشه وقتی میتواند رل خود را خوب بازی کند و تماشا کنندگان را تحت تأثیر حقیقی داستان قرار دهد که خود را فراموش نماید و شخصیت دیگری پیدا کند یعنی همان سرد داستان بشود. یکی از فلاسفه میگوید بهترین مورخ کسی است که بهیچ زمان و بهیچ ملتی تعلق نداشته باشد و تاریخ علمی صحیح تاریخی است که علل و فلسفه حوادث را روشن کند و روابط علتها و معلولها را نشان دهد. تاریخ مثل سایر

علوم کوشش میکند که حقایق را بوسیله شاهد و نظر بدست آورد تا بتوان به وسيله مطالعه و تحقیق علل تغییرات و تحولات و انقلاباتی که در زندگانی بشر روی داده روشن نماید. پس تاریخ علمی است که زندگانی گذشته بشر را آشکار می کنند و اگر بخواهیم تاریخ را روشنتر تعریف کنیم بهتر است بگوییم تاریخ مشعلی است که دانشمندان پست افراد بشر داده تا بدان وسیله تاریکی را که گذشته انسان را در ظلمت خود فرو برده روشن کند و اسرار زندگانی و شئون مختلفه پیچیده و در هم آمیخته حیات را برما مکشوف سازد. با اینکه دیر زمانیست جسم و جانم دستخوش خستگی و ناتوانی شده و پاس و حرمان در قلبم راه یافته نخواستم وظیفه ای که برعهده مردان معاصر انقلاب مشروطیت است مخصوصاً کسانی که شاهد و ناظر آن تحولات عظیم بوده و در آن جوادت شگفت شرکت داشته اند، ادا نشده باشد. زیرا محققین در علم تاریخ بر این عقیده اند که فقط به تاریخی میتوان اعتماد داشت که نویسندگان معاصر نگاشته اند فلسفه این نظر به هم روشن و محتاج به ذکر دلیل و اثبات نیست.

زیرا چون واقعه با سرگذشتی را شخص از قول دیگری نقل کرد، اکثر به میل و سلیقه و مسلک خود تغییراتی در آنچه شنیده میدهد و برای دیگران نقل میکند یا می توند و هرگاه فاصله مابین وقوع حوادث و نگارش زیاد شد، آنقدر شاخ و برگهای زاید و تصورات بی اساس در آن راه مییابد که حقیقت موضوع از دست رفته و تاریخ صورت افسانه ای را پیدا می کند. از طرف دیگر، نگران بودم از اینکه چون بعضی از مورخین معاصر، افکارم دستخوش احساسات قلبی و حب و بغضهای شخصی قرار گیرد و بطور بیطرفی و از روی انصاف و وجدان نتوانم این راه را به پایان برسانم و این خدمت ملی را انجام دهم بهمین جهت بود که سالها در نگارش تاریخ مشروطیت تردید داشتم و از گام برداشتن در راهی که لازمه او حقیقت گوییست ولو بر خلاف تمایلات قلبی و ملک سیاسی نویسنده باشد خودداری می کردم.

زیرا نگارش تحولات مهمی که چون طوفانی دستگاه زندگانی اجتماعی و سیاسی چندین هزارساله یک ملتی را بهم در می نوردد و اوضاع نوینی روی کار می آورد برای کسانی که خود شریک و سهیم در آن تحول و انقلابات بوده اند و مصیبتها و رنجها در آن راه کشیده اند و علاقه و ایمان به کار خود دارند و نسبت به دستگاهی که بوجود آورده اند متعصب هستند، حوادث و وقایع را با بیطرفی و خونسردی، نوشتن و احساسات و عقاید و تمایلات روحی خود را در آن راه ندادن حقیقت گو و حقیقت جو بودن و دوست و دشمن را به یک نظر نگاه کردن بسیار مشکل است.

اینست که پیش از آنکه محقبین و علاقمندان به مطالعه تاریخی که از طرف مردان معاصر نوشته شده است بپردازند باید حالات روحی و اخلاق و سابقه زندگانی و قوت نفس و نیروی وجدان و پاکی روح و آداب و عادات نویسنده آن تاریخ را تحت دقت قرار دهند و از مکارم اخلاق و علو نفس و مسلک سیاسی مورخ اطمینان پیدا کنند و یقین کنند که نگارنده تاریخ روحش دستخوش احساسات شخصی و تمایلات خصوصی نشده و آنچه را که نوشته از روی راستی و صداقت و بیطرفی بوده است و جز حقیقت گویی و حقیقت جویی منظوری نداشته است.

با در نظر گرفتن نکات مهمی که متذکر شدم و مشکل اساسی که نویسندگان معاصر بطوری که بدان اشاره کردم در پیش دارند دور از انصاف دیدم که تاریخ انقلاب مشروطیت که یکی از مهمترین تحولاتیست که در دورۀ زندگانی چندین هزار ساله ایران پیش آمده از طرف کسانی که خود شریک و سهیم آن انقلاب بزرگ بوده اند و از جریانات مهم آن آگاهی کامل داشته اند نگاشته نشود و حوادث و وقایع مهم تاریخی دستخوش تصورات و تخیلات کسانی که در آن زمان نبوده و اطلاعاتشان بیشتر متکی به نقل قول است گردد. علت اساسی دیگری که مشوق من در نوشتن این تاریخ شد لغزش و خطاهایی بود که عده ای از مورخین معاصر مرتکب شده اند و حب بعض شخصی و یا عدم اطلاع از وقایع یا جامنی و خودنمایی در نگارش آنها راه یافته و آنان را از راه حقیقت گویی و راستی منحرف نموده، مطالبی دور از حقیقت نگاشته اند.

 

برای خرید کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

کتاب تاریخ ایران
منتشر شده در

دانلود کتاب پادشاهان سر بریده در تاریخ ایران اثر فواد فاروقی

دانلود کتاب پادشاهان سر بریده در تاریخ ایران اثر فواد فاروقی

 

 

و یحیی، در بند بود او را به سیاهچال انداخته بودند؛ به جرم ابراز واقعیت ها سخنان «یحیی زلزله در ارکان وجود هرود، و هر و دیاس شاه و ملکه فلسطین می انداخت، آتش به جانشان می زد و چنان گرفتار ترسی پایدارشان میکرد که هیچ چیز را یارای از بین بردنش نبود آنان در سخنان «یحیی» رگه های واقعیت را می یافتند راستی را ملاقات می کردند و همین هم برای در هم ریختن آسایش و آرامششان بس بود زیرا آنان روزگاری دراز مردم را فریفته بودند، دروغ ها تحویلشان داده و نیرنگ ها در کار کرده بودند تا بتوانند با خاطری آسوده همچنان بر اریکه قدرت تکیه بزنند و فساد خود را مقبول و پسندیده بنمایانند.

هرود دلبسته دختر خوانده خویش سالومه بود؛ دختری زیباتر از آنی که بشود تجسمش کرد دختری با اندامی به سپیدی گل پاس به همان طراوت و به همان لطافت، دختری با چشمانی اغواگر و دعوت کننده، دختری با تبسمی شیرین و حرکاتی دلنشین همه این ویژگی ها، دست در دست هم گذاشته بودند تا سالومه» را میدل به آشوبگری فتنه ساز کنند تا از او موجودی بسازند که هیچ مردی را تاب سرپیچی از خواسته هایش نباشد.

بسیاری مردها، مشتاقانه پا به میدان عشق او نهاده بودند؛ یدان امید که محبتی ببینند اما در نیمه راه متوجه شده بودند که آنچه در سینه این دختر خوب چهره و خوش اندام می تپد دل نیست، يك تکه سنگ است؛ به همان سختی و به همان سردی با يك تفاوت در این تکه سنگ خون جریان داشت در خیل مردهایی که دلهای خود را به دست داشتند تابیدریغانه تقدیم سالومه» دارند تنها يك مرد بر زیبایی های جسم او دیده بسته بود و به روح او توجه داشت به روح ناپاک او، به روح پلید او، به روحی که هر گونه عشقی را منکر می شد، به روحی که به روی همه مهر و محبت ها در بسته بود و با این راه بندان عاطفی، موجب شده بود تا در آن جسم ظریف کینه رشد کند. تناور شود.

به سان درختی سایه گستر و بلند، با برگهای افشان مردی که زیبایی ها را نادیده انگاشته بود، چه کسی می توانست باشد به جزء یحیی، پیامبر زندانی؟ او در بند بود.

اما صدایش با برای مردم، بشارتهایی در خود داشت ولی برای حکمروایان اعصاب شکن بود و جگر سوز او فرارسیدن دوره یی را به مردم وعده می داد که فساد به دست پیامبری ،دیگر از رونق خواهد افتاد و بازارش را از دست خواهد داد. چنین بشارت هایی به مذاق کسانی خوش نمی آمد که حکومتشان را با ستم و نامردمی چهار میخه و بیمه کرده بودند.

بیش از همه، «هرودیاس از سخنان تند و گرنده «یحیی» عذاب می کشید؛ پیامبر زندانی، بی آن که نامی از کسی بر زبان آورد، فسادهایی را يك به يك برملا می ساخت که مجموعه اش در وجود هر ودیاس، بود. او در سخنانش اززنی یاد می کرد که از هیچ کاری ابا نداشت و هرننگی را به جان میخرید تا مقام و منزلتش را دوامی باشد و به همین جهت جسمی آلوده داشت و روانی آلوده تر هرودیاس چند بار به شوهرش و هرود، پیشنهاد کرد : پیش از آن که کار از کار بگذرد و «یحیی» زندگی مان را به آتش کشد، باید چاره یی اندیشید.

حال که او در زندان است، بهتر است صدایش را هم زندانی کنیم صدایش را برای ابد زندانی کنیم تا این چنین اعتبارمان را لکه دار نسازد. اما هرود از ریختن خون «یحیی» بیم داشت، می ترسید با کشتن پیامبری که مردم به او اعتقاد داشتند، زمین و زمان در هم بریزد و در این میانه، بزرگترین خسارتها به او و حکومتش وارد آید هرود همه توجهش را به «سالومه معطوف داشته بود آرزو میکرد دختر زیبا مهری به او نشان دهد و با تبسمی شیرین و وعده بی امیدبخش رضایتش را جلب کند ولی سالومه در این باره، خست به خرج می داد.

 

برای خرید کتاب پادشاهان سر بریده در تاریخ ایران نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

کتاب تاریخ ایران
منتشر شده در

دانلود کتاب تاریخ عضدی اثر شاهزاده عضدالدوله سلطان احمد میرزا

دانلود کتاب تاریخ عضدی اثر شاهزاده عضدالدوله سلطان احمد میرزا با توضیحات و اضافات عبدالحسین نوایی

 

سراسر این وقایع به تفصیل در کتب مربوط به تاریخ قاجاریه مثل تناسخ التواريخ وروضة الصفای ناصری و منظم ناصری و حطابق الأخبار محمد جعفر خورموجی و کتاب های دیگر آمده و از آن گذشته کتابهای فراوانی از طرف اروپائیان در مطالب مربوط به این روزگار نوشته شده که محققین آنها را می شناختند و این جا نیازی به ذکر نام آنها نیست، اما در این میان کتاب تاریخ عضدی به نظر من از همه این کتاب ها برای شناخت اندیشه و رفتار و گفتار پادشاهان نخستین قاجاریه بهتر است. زیرا هیچ یک از این کتابها به تنهایی حکایت از تمام حقیقت نمی کنند و چه بسا که بعضی مطالب آنها دور از حقیقت است.

بدین معنی خارجیان تا آن جا که توانسته اند از فتحعلی شاه بد گفته اند و از حرمسرای عظیم و زنان بی حساب و فرزندان و دختران بی شمار وی از خست و امساک او در خرج برای صلاح و مصلحت کشور و از ریش دور و دراز وی به شوخی و مسخره یاد کرده اند و در مقابل، مورخین ایرانی وسعت حرمسرای وی را دلیل مردانگی و تعداد فرزندانش را برهانی بر نعمت الهی نوشته اند و ریا و شکل و شمایلش را خسروانه شمرده و شکست هایش را کشورستانی خوانده و خلاصه در مدیحش داد معنی داده اند.

اما کتاب حاضر، یعنی تاریخ عضدی، کتابی است که با ضرس قاطع می توان بدان اعتماد کرد به چند دلیل ا مؤلف کتاب سلطان احمد میرزای عضد الدوله پسر فتحعلی شاه است و هنگامی که پدرش در گذشت وی ده ساله بوده و بنابراین آنچه در کتاب خود آورده مشهودات عینی اوست به مسموعات و اگر تصادفاً مسموعاتی را نیز نقل کرده گوینده را نیز معرفی نموده و تصریح کرده است که بلا واسطه از شهره مستقیم وقایع پرسیده با شنیده است.

از این روی مطالب کتاب وی مسلماً از مندرجات دیگر مورخین ایرانی و مسافرین خارجی به حقیقت نزدیک تر است که گفته اند بری الحاضر مالابرى الغالي ۲ بر خلاف آن چه در یادی نظریه ذهن می رسد در تحریر مطالب کتاب رعایت بی طرفی کامل و بی نظری و بی عرضی در بیان حقیقت شده است. تا جایی که خواننده گاه بی اختیار از خود می پرسد که چرا شاهزاده عضدالدوله چین مطالبی را در کتاب خود آورده است و چه یسا که خواننده پیش خود انصاف میدهد که اگر وی به جای مؤلف کتاب بود این مطالب را در کتاب خود نمی آورد که پدرش در چشم قرام مضحکه و در نظر خواص محکوم و مردود گردد.

ولی سلطان احمد میرزای عضدالدوله هر چه را که لازم دانسته نوشته است؛ بدون هیچ گونه پرده پوشی مثلا در هنگام ذکر نام سکینه خاتم اصفهانی، مینویسد که وی قبلاً رن کی بوده که پس از آن که شوهر ولی به دستور فتحعلی شاه کشته می شود شاه زن او را می گیرد و حتی از ذکر این جمله خودداری نمی کند که بعضی از نکته سنجان گفتند کشتن شوهر برای بردن زن برده.

(ص (۱۰۲) با وقتی که از روابط فتحعلی شاه با سردارانش من جمله ذوالفقارخان سردار دامغانی یاد می کنند، از ذکر این مطلب ابا نداره که شاه قاجار، پس از وقوف بر تنها شراب خوردن سردار و فرمود چهار نفر از زنانی که جزو عمله طرب هستند الآن مطلقه کردم. این چهار زن مطربه به تو بخشیده شد که السباب و لوازم عیشت مهیا باشده ام (۱۵۹) و وقتی که موضوع منصوب شدن همین سردار پیش می آید.

باز حصد الدوله می نویسد که فتحعلی شاه، در حالی که به دستور وی سردار را به درخت بسته بودند تا با درخت بره کنند، خطاهای خود و خطایای سردار را شرح داده و ضمن بیان و خطایای سردار دامغانی در تنگ نظرانه بدو می گفته است: «چرا از بندره های شال عظیم خانی گران بها که هر طاقه زیاده بر سیصد تومان خریداری می شود، از غنایم جنگی فتمحلی خان به دست افتاده یک طافه آن را به حضور من نیاوردی، شاهزاده مفید الدوله نه تنها این پرسشی دخالت آمیز را ذکر کرده حتی جواب تلخ و سند و گزنده، ولی راست و درست ذوالفقار خان را به پادشاه قاجار نیز آورده است که افتیحی خان را از من خواستی شال عظیم عالی نخواستی اگر شال عظیم خانی می خواستی در نهایت سهولت از دکان یک بازرگانی می خریدم و می دادم، (ص ۱۲۰) از این بیشتر هم نوشته است.

مثلا نوشته است که در مراجعت از جنگ با روس، با آن پریشانی وضع و خیالات اولیهای حضرت و غمگینی خاطر همایون به سلیمان میرزا دست خط شد که تا خمسه به استقبال بیاو آن شکر خنده که پرتوش دهانی دارد با خود بیاور، مقصود نوش آفرین خانم دختر بدرخان زند است….

برای خرید کتاب تاریخ عضدی نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

کتاب تاریخ ایران
منتشر شده در

دانلود کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان اثر احمد کسروی

دانلود کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان اثر احمد کسروی

 

 

افغانان در دوره چیرگی خود که شش سال و چند ماه کشید کرمان و فارس و عراق را در دست داشتند و عثمانیان هم به بخش سترگی از شهرهای غرب دست یافتند و در سال ۱۱۴۰ میانه ایشان با اشرف افغان پیمانی بسته گردید که ایران را میانه خود دو بخش کردند. از روی این پیمان خوزستان در بخش عثمانیان افتاده بود ولی هرگز کسی از ایشان به خوزستان نیامده این سرزمین از افغان و عثمانی هر دو آسوده ماند.

در این سالها از حوادث هویزه و آن پیرامون ها و از کارهای والی تازه که محمود افغان فرستاده بود هیچگونه آگاهی در دست نیست. ولی حوادث شوشتر و بخش شرقی خوزستان را مؤلف تذکره که خود او در آن زمان می زیسته به شرح نگاشته است.

در سال ۱۱۳۵ که اصفهان به دست افغانان افتاده از آن سوی در قزوین شاه طهماسب دوم به تخت پادشاهی نشست بین خان خانواده فتحعلی خان بنیاد گزار پل شوشتر از جانب شاه طهماسب حاکم کهکیلویه و پسرش ابوالفتح خان حاکم شوشتر برگزیده شده و تا سال ۱۱۳۷ کسی ناشناخته و گمنام در کوهستان بختیاری پیدا شده خود را پسر شاه سلطان حسین خوانده می گفت که از اصفهان از کشتار افغانان گریخته است. باید دانست که این زمان که در ایران شورش و آشوب بریا بوده یکی از دوره هایی است که یک رشته شاهزادگان دروغی در این گوشه و آن گوشه پیدا شده اند.

یکی از آنان همین کسی است که داستان او را في سراييم. میرزا مهدی خان مینویسند که او از مردم گرایی بود ولی دعوی شاهزادگی کرده می گفت نام من نخبت ابو المعصوم میرزا بوده سپس خود را صفی میرزا نامیده ام. می گوید مزنی را از شواهد اصفهان شاهد مدعا کرده به دعای خواهری در یکی از بلوکات اصفهان گذاشته بود.

مردم بختیاری از ساده دلی با از راه تدبیر و کاردانی گرد شاهزاده دروغی را گرفته شادیها نمودند و او بساط شاهزادگی بلکه دستگاه پادشاهی و فرمانروایی در چیده خواجه سرایان برای آوردن خواهر خوانده خود فرستاده او را با شکوه و جاه پیش خود آورد و در مسجدها و منبرها نام خود را شاه طهماسب دوم گردانیده حکمرانان به شهرها و به میان عشایر بفرستاد حاكم بختیاری که پیشکار صفوی میرزا شده بود ابوالفتح خان حاکم شوشتر و سرشناسان آن شهر را نیز به خلیل آباد که نشیمن صفی میرزا بود خواند و ایشان فرمانبرداری نموده بدانجا شتافتند و بندگی و پیروی به شاهزاده دروغی آشکار ساختند.

لیکن در این میان از شاه طهماسب که در آذربایجان بود فرمانی رسید که دعوی صفی میرزا را بهم زده بختیاران او را گرفته بند نمودند ابوالفتح خان و شوشتریان هم به شهر خود بازگشته ولی دیری نگذشت که بختیاریان دوباره شاهزاده دروغی را آزاد ساخته دستگاه فرمانروایی برای او در چیدند و او با گروهی از پیروان روانه شوشتر گردید.

ابوالفتح خان ناگزیر شده با سپاه خود و با بزرگان شوشتر به پیشواز او شناخته او را با شکوه و دید به به شهر درآورد و در در سلاسل جای داد تا پس از چند روزی فرصت بدست آورده او را گیرانید، دربند انداخت و دستگاه او را بهم زد.

ولی مردم شوشتر و در فول هواخواه صفی میرزا بودند و از این کار ابوالفتح خان بر آشفته به شورش برخاستند و شیخ فارس شیخ آل کثیر را به شهر خوانده اختیار کارها را بدست او سپردند. آل کثیر از اعرابی است که در زمان مشعشعیان از عراق به خوزستان آمده نخست در بخش غربی آنجا نشیمن داشتند و در فتنههایی که در آن بخش میانه والیان مشعشعی و دشمنان ایشان بر می خاست شرکت می نمودند.

برای خرید کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

 

کتاب تاریخ ایران
منتشر شده در

دانلود کتاب شاه طهماسب صفوی اثر عبدالحسین نوایی

دانلود کتاب شاه طهماسب صفوی اثر عبدالحسین نوایی

 

 

خواجه اميربيك مهردار پسر امیر ابراهیم بن امپر زکریا از رجال عهد شاه طهماسب است. نیایش امیر زکریا سالیان دراز در دوران سلاطین آق قویونلو سمت وزارت داشت و مردی بود سخت متنفذ و صاحب عنوان به طوری که چون در سال ۹۰۶ به خدمت شاه اسماعیل در آمد، شاه صفوی مقدم او را سخت گرامی داشت و قدوم وی را کلید فتح آذربایجان خواند و منصب وزارت دیوان خویش به او سپرد. امیر شمس الدین زکریا از خاندان شیخ غیاث الدین محمد کججی است و کجج یا کجوجان از قرای معروف محال مهران رود است در دو فرسخی تبریز . أما جمال الدين امير بيك در نطنز چشم به جهان گشوده و نظر به استعدادی که از خود در تحصیل مقدمات علوم خاصه در فنون حساب و سیاق نشان داده مورد توجه «شاه دین پناه قرار گرفته است به خصوص که در زبان آوری و مجلس آرائی بی نظیر بوده.

در کتاب مجمع الخواص تأليف صادق بيك افشار در ضمن سخن از شاه طهماسب وحدت ذهنش در بدیهه کوئی چند بیتی ذکر شده است که شاه طهماسب آن ابیات را در مدح امير بيك مهر بداهة سروده است و برای من شکی نیست که این اشعار مربوط به همین امير بيك مهردار است. چه گذشته از آن که تشابه اسمی بارز این مطلب را تأیید می کند در تواریخ شاه طهماسب وزیری به نام امير بيك مهر کسی که شاه برایش شعر بگوید نیست و مسلماً كلمه مهردار در نسخه ناقصا به صورت مهر ضبط شده و مترجم محترم جناب آقای دکتر عبدالرسول خیام بود برای حفظ امانت به مین نحو كلمه را ضبط کرده اند.

برای روشن شدن بیشتر این مطلب به نقل اشعار مذکور می پردازد جمال الدین امير بيك به مناسبت تسلطش بر حساب و سیاق و فن دفتر نویسی متصدی دفتر اوارجه بود . دفتر اوار یا به اصطلاح زمان صفویه «اوارجه چنان که از کتب لغت بر می آید دفتری بود که حسابهای پراکنده دیوانی را در آن می نوشتند و به اصطلاح امروز دفتر كل محاسبات بوده است .

امير بيك يك چند در خدمت غازی تکلو از سرداران شاه طهماسب بود، وقتی که غازی خان در بغداد بود و پس از آنکه وی با سمت للگی بهرام میرزا در خراسان حکومت یافت. امير بيك نيز همچنان زیر دست وی به خدمات دولتی اشتغال داشت ولی بعد از خیانت غازی خان در جنگ با عثمانیان و روی آوردن وی به سوی دشمن امير بيك باشرکت خواجہ غیاث الدین على وزارت دیوان شاه دین پناه یافت تا این که در سال ۹۵۷ شاه طهماسب : «بنا بر بعضی حکایات که از او به ظهور رسیده بود وی را از نظر انداخت و وی مدتی گرفتار بود تا از زندان بیرون آمد و مقرر شد که در کرمان ساکن شود. چندی بعد وی وزیر امیر سلطان روملو شد و پس از چندی تولیت آستانه مقدس رضوی نیز ضمیمه خدمات دیگر وی گردید.

 

کتاب تاریخ ایران
منتشر شده در

دانلود کتاب تاریخ دیالمه و غزنویان اثر عباس پرویز

دانلود کتاب تاریخ دیالمه و غزنویان اثر عباس پرویز

 

 

در نتیجه تحقیقاتی که نژاد شناسان و متتبعين فن تاریخ کرده اند این نکته مسلم شده است که در اساد قدیم در نواحی اطراف بحر خزر اقوامی غیر ایرانی سکونت داشتند و تا موقع آمدن نبودیها بآن قسمتها در حوالی دریای مزبور زندگی میکردند اما اقوام غیر آریائی سائل نقاط سابق الذكر با غلبه تپوریها بتدریج از میان رفتند وظن قریب به یقین آنست که دیالمه از بازماندگان یکی از همین اقوام بوده اند. گفته اصطخری جغرافی دان مشهور اسلامی مؤید این احتمال است که میگوید : «زبان مردم فیلم با عربی و فارسی و ارانی اختلاف کلی دارد و یکی از قبایل دیالمه که در نواحی کوهستانی زندگی میکند.. دارای لهجه مخصوصی است که بالهجان دیلمی و گیلکی متفاوت استه قدر مسلم آسمان که بیشتر دیالمه در صدر اسلام ایرانی بودند و زبان دیالمه در موقعیکه اعراب نفوذ فوق العاده در ایران داشتند یکی از لهجات مصطلح شمال ایران بود که با زبان فارسی نواحی جنوبی تفاوت داشت و مردم نقاط دیگر این سرزمین نهجه دیلمی را باشکال تمام میفهمیدند و اسامی دیلمیان با اسامی اقوام مقيم نقاط دیگر ایران تفاوت فاحشی داشت. پلیس مورخ مشهور یونانی که در قرن دوم قبل از میلاد مسیح میزیست اشاراتی چند در نوشته های خود راجع به قومی بنام دلیم ایولی دارد و بطلمیوس جغرافیدان همان مملکت در قرن دوم بعد از میلاد در کتاب خود مملکه دیلمیان را دلیما کیس” نام نهاده است.

چون ديام ایکنی کوهستانی بود و راههای صعب العبور داشت و مردم آن در حفظ استقلال خود ، کوشیدند هیچیک از پادشاهان هماهنگی و یادت و ساسانی نتوانست بر آن سرزمین دست یابد. با آنکه دیلمیان قبول اطاعت پادشاهان مزبور را نمیکردند هروقت جنگی بین ایران و ممالک مجاور اتفاق میافتاد امراء دیلمی عده ای از کسان خود را بعنوان داوطلب برای جنگ با خارجیها با دست پادشاه میبردند و مؤید این گفته نوشته مورخین دومی است که اطلاعات کافی در این مورد. یما میدهند و این مسئله از مجموع گفته های آنها بر می آید که همواره عده ای از سپاهیان دیلمی جزء قواه پادشاه ایران مشغول خدمت و انجام وظیفه بود .

یگفته غالب مورخین و نویسندگان اسلامی دیالمه مردمی سنگین رقمی القلب بودند و برای غارت و چپاول غالباً بدون اطلاع پادشاهان خود بنواحی دو دوست لشکر میکشیدند. یاقوت حموی جغرافی دان معروف در این مورد میگوید: « وقتیکه پادشاهان ایران برای جنگ با رومیان عازم آسیای صغیر میشدند تشکریان دیلم نیز که بفرمان ایشان میبایست تحت لوای ایران با دشمنان مملکه جنگ کنند قبل از عزیمت به اردوگاه در شهر زور یکی از بارد پر جمعیت دیلم اجتماع مینمودند و پس از تهیه آذوقه و مهمات بجانب آسیای صغیر حرکت میکردند و بسپاه ایران میپیوستند.

و در موقع مراجعت غنائم بسیاری از راه چپاول و غارت با خود می آوردند و اغلب اتفاق می افتاد که دیلمیان بدون اطلاع پادشاه ایران با يتقبيل لشکر کشی ها مبادرت میورزیدند و برای جمع ثروت و مال میکوشیدنده دیلم امراء و بزرگان معتبری داشته است چنانکه در موقع حمله اعراب به ایران وفتح نقاط مختلف این سرزمین یکی از شاهزادگان دیلمی موسوم به مونا آن ( مودنا ) با مهاجمین بسختی شروع بمخالفت کرد و برای مقادسه در مقابل بیگانگان کلمه ای مستحکم بین راه همدان و قزوین بنا نهاد و جمع کثیری از امراه منتقد دیلم را با خود همراه ساخت و تلفات فراوانی مسلمین وارد آورد. در آن تاریخ دیالمه زندگی ساده و ابتدایی داشتند و در واقع جزء ایلات و و چادر نشینان بودند در پس خانواده اقتدار فراوانی داشت و در قضاوت در دعاوی بین افراد و رفع اختلافات ایشان مختار و فاعل مايشاه بود.

 

 

برای خرید کتاب تاریخ دیالمه و غزنویان نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

کتاب تاریخ ایران
منتشر شده در

دانلود کتاب از سلاجقه تا صفویه اثر نصرت الله مشکوتی

دانلود کتاب از سلاجقه تا صفویه اثر نصرت الله مشکوتی

 

 

 

در زمان سلطان سنجر چهل هزار خانه وار که مشهور بخشم داران غز بودند در حدود ولات بلخ سکونت داشتند و قبل از آن در حدود ماوراءالنهر سکنی اختیار کرده بودند تا اینکه قراختائیان آنانرا وادار بهجرت کردند این طایفه حشمدار هر سال بیست هزار گوسفند برسم پیشکش تقدیم سلطان مینمودند.

تا اینکه در صدد برآمدند که از تقدیم گوسفند سالانه خودداری نمایند و چون این موضوع باطلاع سلطان سنجر رسید امیر قماج والی بلخ را مأمور نمود که پیشکش سالانه را از قزان بستاند امیر قماج و پسر او چون اهانت غزان را بفرستاده خود دیدند در صدد محاربه با آنان بر آمدند اتفاقاً در حین شکار بدست غزان گرفتار شدند بعد از این جریان سلطان سنجر ترکان نغز را به ترك حدود بلخ تهدید نمود قران از در عذر خواهی در آمده و حاضر شدند که علاوه بر پیشکشهای سالانه مبالغی خطیر بابت خون بهاء والی بلخ و پسر او تقدیم سلطان نمایند مشروط بر آنکه سلطان مانند گذشته با آنان بر افت و ملایمت رفتار نماید و با اینکه سلطان از گوشمالی آنان چشم پوشید لیکن بنابر مصلحت و اغراه درباریان تصمیم گرفت که بهر نحوی است آنان را تنبیه نماید سلطان با لشگری قریب صد هزار نفر بدفع آن طایفه همت گمارد ولی بعلت سمتی و نظاری که در بین سپاهیان آن روی داد بسختی دو چار شکست شد و همین شکست مقدمه واقعی خرابی و اضمحلال شهرهای خراسان شد بطوریکه جمع کثیری از امرای لشگر وی بقتل رسیدند و سلطان وزوجهاش بدست ترکان غز اسیر افتادند و این جماعات خونخوار بیابان نشین غارتگر شهر مرو را که در نهایت آبادی و ثروت بود.

در مدت سه شبانه روز چنان غارت و خراب نمودند که اثری از آبادی و آبادانی آن باقی نماند و در همین شهر است که عده بیشماری از فسلام و مسلمین را بشهادت رساندند بطوریکه در تمام شهرهای خراسان اثری از آبادی و قریشی نماند که از قتل وغارت و خرابی این قوم و حتی در امان باشد .

سلطان سنجر و همسرش مدت چهار سال در دست ایشان با سارت گذراندی و با اینکه گاهگاهی وسایل قرار مهیا میشد بعلت زندانی بودن ترکان خانون حاضر نمیشد که ترك اسپری نماید پس از فرت ترکان خاتون ٥٥١ سلطان سنجر با كومك امير احمد تیاج که حاکم ترمز بود بر طبق نقشه قبلی از شکارگاه قرار نمود.

و خود را از شر تركان غير مستخلص ساخت و بلافاصله با کشتی به قلعه ترمز پیاده و پس از چند روزی که در آن قلمه بود بجانب مرو بهمراهی باقیماندگان لشگریانش روانه شد . از امراه سلطان سنجی آنانی که در حین گرفتاری سلطان جانی بدر برده بودند یا تفاق و زیر سلمان خواجه ظاهر بن فخر الملك سليمان شاه پسرسلطان محمدرا بسلطنت برداشتند ولی چون این امان تاب زد و خورد باغز را نياورد وفخر الملك وزير اوهم مرد نتوانست در خراسان بماند و در سفر ٥٤٩ بمراق برگشت وفات سلطان سنجر در ۳۴ ربیع الاول ۵۵۲ هجری – اسارت سلطان سنجر وزوجه او در دست ترکان غزو تاثر او از این گرفتاری و ضعف پیری و ظهور سرکشان و خرابی شهرها و تفرقه سپاهیان و مرگ ترکان خاتون بتدریج سلطان منجر را از پای در آورد.

مخصوصاً هنگامیکه بشهر مرو پایتخت خود که شاهجهان نام گذاشته بود وارد شد و آن شهر مصور بی نظیر را تل خرابی یافت بی نهایت غمگین شد تا آنکه در سال بعد یعنی در ٢٤ ربیع الاول در مرو در سن هفتاد و دو سالگی پس از مدتی امارت و سلطنت قریب شمت و یکمال در گذشت و در همانجا مدفون گشت … سلطان سنجر یکی از بزرگترین سلاطین ایران است وی علاوه بر آنکه مردی شجاع وكريم ودعيت دوست بوده و در آبادی ورفاه حال مردم و بسط امنیت جد بلیغ داشته همواره تا آنجا که ممکن بوده است از جنگ و خونریزی پر حدد بوده و بهر کسی در فراخور حال و مقام منصبی | استاء مینمود .

سلطان سنجر بجز در دو واقعه از جمیع محارباتی که در مدت امارت و سلطنتش اتفاق افتاد پیروز در آمد و از کاشفر تا دریای مدیترانه و قیچای تا ساحل مرموز بنام او خدایه میخوانده اند و از حدود ۵۱۱ که سال جلوس اوست با هنگام مرگه سلاطین خوارزم و قرنین و عراق و تاجتك قطوان امرای کاشمر و ماوراءالنهر همه دست نشانده او بودند و پدربار او خراج میفرستادند – سرزمینهایی که این سلطان را در قزنه و ماوراء الشهر وغور و خوارزم نصیب گردید هیچیک از سلاطین ملحوقی را دست نداد. مخصوصاً در سمت مشرق و شمال شرقی با ضمیمه کردن بلاد امراه غزنوی و فوری و دره علیای سیحون حدممالک سلجوقی را توسعه داده است.

 

کتاب تاریخ ایران
منتشر شده در

دانلود کتاب تاریخ زیدیه در قرن دوم و سوم هجری اثر فضیلت الشامی

دانلود کتاب تاریخ زیدیه در قرن دوم و سوم هجری اثر فضیلت الشامی

 

 ابو مسلم وقتی از خراسان بلند میشود شمار ملی ندارد. میگوید الرضا من آل رسول در حالی که مسلما در میان افسران ابو مسلم کسانی وجود داشتند که مسلمان نمودند اما این شمار را برای کوبیدن عرب قبول داشته و می گفتند که باید به مردم عرب و ایران گفت که علقا به دروغ خود را به اسلام چسبانده اند و در واقع ما مسلمانان حقیقی هستیم به همین دلیل مسلمان و غیر مسلمان اهم از عرب و عجم حاضر شدند که با خلیفه اسلام بجنگد و زیرا بہر حال این شوشت، خلیفه عرب را می گویید با اینکه در رکاب ابومسلم فرق و افشار متفاوتی همچون : شیعیان کیسانی ، خوارج سیستانی، زردشتیان خرمدینی، روستاییان و پیشه وران و حتی بردگان شرکت داشتند، اما اینان تنها نه بخاطر نجات از ظلم بنی امیه سلاح در دست گرفته بودند و آرمان خود را در تحقق حکومت آل محمد (ص) می دانستند؟

اما افسوس این آرزو برآورده نشد حتی خود ابوسلم ضمن توبه نامه ای به منصور که عموما ” آن را مهمترین عامل قتل وی شمرده اند، پای خود را از ایمان تایجان خویش چنین می نویسد: من رهبری از دودمان پیغمبر داشتم کام الهی را بین بیاموزد و من می پنداشتم که ” علم راستین ” را نزد نواهم یافت اما او حتی قرآن را وسیله فریب من ساخت ؟ آری ، ابو مسلم نیز آرمان اسلامی داشت و به دنبال تحقق آن در جستجوی رهبری با فضیلت بود و آن را در وجود ابراهیم امام میدید، اما در این تطبیق به خطا رفت و بعقول دکتر صاحب الزمانی: انگیزه ” مازیا رو ابومسلم را تا زمانی که همین مقدار اطلاعات پراکنده در باره آن در دست است با هیچ مینکی، با هیچ وارونه گوشی و مسیح مشقتی نمی توان همسان و یکی دانست، ابومسلم مسلمان بوده : مسلمانی واقعی و معتقد او نیز تحقق آرمان بی تعیلی اسلامی را در رهبری فردی برتر از خاندان پرهیزگار پیغمبر می جست.

او می اندیشید اگر حکومت بنی امیه که مالامال از تبعیض و سلم است برکنار شود و زاهدی چون ابراهیم امام از خاندان پیامبر بر سر کار آید، خلافتی نظیر خلافت بی تبعیاتی و عادلانه علی ، زمام امور را در دست خواهد گرفت ؟ اما افسوس که همه آنها خیال خامی بود که در سر می پرورانید و چه جنایتها که در راه آن مرتکب نشد. شمارها . در هر نهضت و قیامی شهر در باروری آن نقش مهمی را بازی می کند .

شعار احساسات مردم و انقلاب کنندگان را تهیه کرده و راه نیروها را در تحقق آرمانهای انقلاب متمرکز می سازد . شمار بیانگر اهداف و آرمانهای یک ملت انقلابی است و از طریق آن میتوان به خواسته های یک ملت می برد. در انقلاب عظیم صدر اسلام پیامبر دستور داد که مسلمانان شعر بدهند و با احساسات پاک و انقلابی خود روحیه دشمن را تضعیف کرده و اهداف خود را پیش ببرند. شمار مسلمانها در جنگ تکبیر بود و به دنبال آن ندای با منصور است را دسته جمعی بانگ میزدند و به دشمن حمله می کردند و گهگاهی نیز در جنگها در برابر سرود دشمن رجز خوانده و مقابله به مثل میکردند. در جنگ احد ابوسفیان شمار داد : زنده یاد هیل اعل خیل اصل هیل ، پیامبر به علی فرمود که بگوید. خدا بزرگ و متعالی است . الله اعلى واجل دوباره ابوسفیان نعره زد که: بابت هزی داریم و شما بت ندارید .

ان لنا عزى و لا عزى لكم على فریاد کرد، خدا بزرگ ما است و شما مولی ندارید . الله مولا نا و لا مولی تکلم، و همین شمارها بود که باعث شد تا نیروی اندک با ایمانی قوی بر دشمن بیشمار و مسلح چیره شود و این چنین اسلام حماسه آفرید و پیروز گردید . خاطرات این شمارها و حماسه ها در ذهن مسلمانان باقی بوده و به همین جهت آنان از این حربه در نهضتها و نبردهای خود علیه حاکمان زور و ظاهرتهای زمان در تجدید اسلام ، حتى فرتها بعد از آن بهره می جستند. به اعتراف مورخان در تهشت علویان و حضرت زیدبن علی در کوفه به سال ۱۲۲ هجری، همان شعارهای اولیه تکرار شد. این اثیر می نویسد: در اول صفر سال ۱۲۲ هجری طرفداران زید در حدود ۱۵ هزار نفر بودند.

آنها قرار گذاشتند که علیه بنی امیه قیام گفتند و همان شب در مسجد کوفه جمع شدند اما متاسفانه قبل از اینکه کاری بکنند از طرف نیروهای یوسف بن عمر عامل بنی امیه در گونه محاصره شدند. در آن شب زیدین ملی در خانه حاوية بن اسحاق انصاری بود؛ زید از خانه بیرون آمد و همراه هواداران خود آتش روشن کرد. سپس همگی تکبیر گویان شعار با منصور است را بردادند و با بنی امید آماده نبرد لدند! صبحگاهان از نیروهای زید (۱۵ هزار نفر خبری نشد و تنها ۱۱۸ نفر به بسیاری تو آمدند و دیگران بی وفاقی کردند، جنگ شروع شد جنگی شرافتمندانه در راه دفاع از اسلام و سرانجام زید شهید شد ( دوم صفر ۱۲۲ هـ . ق) و چند سال بعد پسران یحیی بن زید در خراسان قیام کرد و به شهادت رسید، تا اینکه سیاه جامگان نهضت بزرگ خود را بر شد بنی امیه آغاز کردند در شیفت ابوسلم نیز همین شمارها تکرار میشدند و خاطرات جنگهای پ متن یار – تبدیل عکس به متن فارسی,  یامبر را تجدید میکردند.

 

در ۲۵ رمضان ۱۲۹ ابو مسلم همراه مبلقات بنی عباسی ، سلیمان بن کثیر و دیگر ایرانیان مرادار حکومت الرضا من آل محمد ام كه متشکل از مردم ۶۰ قربه بودند در قریه سفیدیج سروگرد آمدند. اگر اینان در واقع همان شیعیان و موالی ایرانی بودند که در قیام زیدین علی نیز شرکت داشتند آنان در حالیکه دو پرچم سحاب [ایر) و قل (سایه) را در پیش داشتند شبانگاه آتش روشن کردند و قیام خود را اعلام نمودند.

آنان شعار می دادند. با منصور است و ابومسلم آیه اذان الذین یقاتلون بأنهم ظلموا و ان الله على نصرهم لقدير را می خواند. فردای آن روز همه مردمان اطراف به او پیوستند و همه تکسیر می گفتند، روز عید فطر ابومسلم دستور داد که سلیمان بن کثیر نماز عید بگذارد. او نماز قطر را قبل از خطبه آن، بدون اذان و اقامه شروع کرد ( و این در حالی بود کند اپنی اسیه مکی آن می کردند و با شش تکبیر نماز گذارد (در حالیکه) بنی امیه با چهار تکبیر انجام می دادند؟ و بدین ترتیب نهضت بزرگ شروع شد و بعد از جنگها و پیکارهای زیاد سرانجام بساط علم و فساد و دستگاه استبداد امری ساقط گردید .

 

 

 

 

کتاب تاریخ ایران
منتشر شده در

دانلود کتاب تاریخ زندیه: جانشینان کریم خان زند اثر ابن عبدالکریم علیرضا شیرازی

دانلود کتاب تاریخ زندیه: جانشینان کریم خان زند اثر ابن عبدالکریم علیرضا شیرازی

 

 

 

در تاریخ سلطنت کریم خان زند ایمانی بان برده است امر سلطنت بلاد ایران مغشوش و هر پنج روز نوبت حکمرانی بنام یکی بلندآوازه بوده تا در سنه ۱۱۶۳ مهر منیر دولت کریم خان زند از افق پرته ملایر عراق ظاهر و در سنه ۱۱۱۳ در شیراز وفات یافت و از هنگام فوت کریم خان که مبدای طلوع آفتاب عالمتاب : دولت قاجاریه است نیز بعضی از ارباب تواريخ بضبط وقايع اموران دولت روز افزون ارتکاب ورزیده و در ذکر وقایع انقراض دولت زندیه احدی متعرض نشده بود یکی از دوستان صمیم در جاده صداقت مستقیم خواهش نمود که این غبار قدوم را دروان طریق حکایت طراری و مرحله پیمایان وادی عبارت پرداری  ابن عبد الكريم علی رضای شیرازی بذكر مجملی از وقایع اموریکه بعد از فوت کریم خان تا انقراض دولت زندیه مقتضای حکمت اولى وقدرت لم يزلى بظهور رسیده است مبادرت نماید هرچند بنابر عدم استعداد و قابلیت ماده دامن از قبول آن برچیده تا مدتی گریبان این مطلب در کشاکش گفتکو واصرار او  از حد اعتدال تجاوز نمود آخر الامر اصرارش بر انکار این خاکسار غالب و است.

رضای خاطر او را طالب و از الطاف عیب پوش مستمعان مستظهر گردیده بذكر ان جسارت ورزید در بیان خانه کار خانان علیین اشيان وكيفيت أن كريم خان زند بعد از انتظام مهام اذربایجان و عراق و دارالمرز وکیلانات مراجعت بشيراز  و بعضی از عظما وسرخیلان و اشرار ولایات مزبور را باتقان خود آورده بدریخ سیزده شهر صفر سنہ ۱۱۷۹ وارد این باده مینو مثال وب بادی و معموری مملکت مزبور اشتغال ودر اصل شهر وخارج قلعه شیراز جنت دراز بیوتات دلکشا و عمارات وسيع ومسجد وحمامات وتكيا وخانات رفيع البنا وبركهاى كوترصف القضا و بازار ة وبروج وحصار کیوان رفعت و خاکریز وخندی قلعه آن شهر در کمال ضبط و استحکام بمهندسی طبع بلند ان خديو ارجمند صورت اتمام پذیرفته در سنوات توقف شیراز کلید فتح ولایت کرمان و محل سیستان که در تصرف جماعت سیستانی وافغان بود.

و بعضی از بلاد دیگر که در اوقات غیاب انسلطان دادگر از باز زده بودند بعلاوه ام البلاد بتمره باعتمام صادق  اطاعت سر خان ونظر على خان وعلى محمد خان زند و غیره از خوانین و سرداران بتصرف اونهای آن دولت در آمد للحق در عهد ان خدیو معدلت کستر که از فرط عدل وانصاف مصدوقة اذا أراد الله برعيه خَيْرًا جَعَلَ لَهُمْ سُلطان كَرِيمًا. سمت ظهور یافته واز  فر طلعت مهرکستر طالع در پرورش پرتو بیروزی بر ساحت احوال عموم ممالان محروسه بالتخصيص اهل شیراز تافته در بسیط آن بلده طیبه بحدى بساط عدل و داد گسترد شعر  که شد بیمن عدالت مداین اوله که شد میمنت امن کعبه ژنی بجایی رسید که از اکثر بقاع ربع مسكون معمورتر و از اغلب بلاد مشهورة عالم امکان مشهورتر خلقش در کمال آرام در بستر امن و امان اسایش کزین و مکرر اوقات با شاهدان ما رخسار زهره جبین بتجرع اقداح راح ريحاني اتش عشرت و شادمانی در کانون سینه میافروختند زمانه کرد مهیا بساط عیش و نشاط .

سپهر کرد معبد مهاد امن و امان . شعر و مدت سیزده سال در شیراز بستر استراحت گسترده در سال چهارده مفاد كُل نفس ذائقه انموت ساقی اجل پیمانه حیاتش را  از باده تلخکام دور دورتك ليالي و ایام مالامال واستیلای مرت موت بر مزاجش بسرحد کمال نشأ شراب ممات علامات اتمام دور حیاترا بر مقربان و پرستاران نشان میداد از جمله عظما  واکابر ولایات کہ ان خدیو عدالت ایات باخود بشیر از آورده ان محمد خان ولد محمد حسن خان قاجار بود که از سلسله جلیله سلاطین عظام ونتيجة رفيعة خواتین کرام آثار دولت وفر اقبال از ناصیه احوالش ظاهر و خورشید روز افروز دولتش در اوج سعادت هنگام فرصترا ناظر چون بمصداى إِذَا أَرَادَ اللَّهُ شَيْئًا  هياً أسبابه بایست اسباب ان دولت دوران عدت مجتمع ومهيا کردد .