کتاب برف سیاه نوشته میخائیل بولگاكف ترجمه احمد پوری
در نخستين روزهاي انقلاب اكتبر در شوروي ، ميخاييل آفانسيويچ بولگاكف پزشك 26 ساله اي بود كه پس از قريب يك سال طبابت سر آن داشت كه شغل خود را رها كند و يكسره به ادبيات بپردازد چنين نيز شد. او پس از آنكه سه سال ديگر كار پزشكي را ادامه داد در 1920 رسما با آن وداع كرد و به عنوان خبر نگار با روز نامه هاي گو نا گوني به همكاري پر داخت. مقالات ، طرح ها و ياداشت هاي طنز او طرفداران بسياري پيدا كرد. ... در اين روزهاي تاريك و اندوه زا بود كه بولگاكوف شروع به نوشتن رماني به نام رمان تئاتري كرد. روز 29 آوريل رگباري، غبار از تن مسكو شست. هوا دلپذير بود و فرحبخش، و جان تازه اي در آدم مي دميد. با لباس خاكستري نو و پالتو تر و تميزم در خيابانهاي پايتخت به جستجوي نشاني ناآشنايي برآمدم، دليل اين كار، نامه غيرمنتظره اي بود كه در جيب داشتم. متن نامه چنين بود: سرگئي لئونتيه ويچ عزيز. بسيار مشتاقم شما را ببينم و درباره موضوعي كاملا محرمانه كه شياد براي شما نيز جالب باشد، با شما گفتگو كنم. اگر وقت داريد، لطفا چهارشنبه ساعت چهار، به آكادمي درام وابسته به«تئاتر مستقل» بياييد.