مثل رودخانه روان

کتاب مثل رودخانه روان نوشته پائولو کوئیلو

وقتي پانزده سال داشتم ، به مادرم گفتم :« به استعدادم پي برده ام . مي خواهم نويسنده بشوم .» او با حالتي غمگين تكرار كرد :« پسرم ، پدرت يك مهندس است ؛ يك مرد منطقي و معقول با ديدگاهي كاملا دقيق نسبت به دنيا . تو مي داني نويسنده چه كسي است ؟» كسي كه كتاب مي نويسد . عمويت آرولدو هم كه يك دكتر است ، كتاب مي نويسد …#34; و تعدادي كتاب هم به چاپ رسانده . رشته ي مهندسي را مي گذراني ، فارغ التحصيل مي شوي و در اوقات فراغت مي تواني كتاب بنويسي .» نه ، مامان . من مي خواهم فقط يك نويسنده باشم . نه يك مهندس كه كتاب هم مي نويسد . اما ... آيا هرگز با نويسنده اي آشنا شده اي ؟ آيا هرگز با يكي از اين اشخاص برخورد داشته اي ؟ هرگز، فقط در عكس آنها را ديده ام .