پشتیبانی از ساعت ۹ صبح الی ۱۰ شب :  ۰۹۱۲۵۳۴۳۶۴۴

کتاب سلوک

موجود
100,000 تومان
برگشت به مجموعه: کتاب رمان

کتاب سلوک اثر محمود دولت آبادی
توضیحات

موضوع این داستان راجب مردي است كه در سايه مي رود. به درستي نمي تواند او را تشخيص بدهد. بنابراين نمي تواند بداند يا بفهمد او چگونه آدمي است. فقط احساس مي كند، يا درست تر اين كه گفته شود يك حس گنگ و ناشناخته به او مي گويد آن مرد بايد برايش آشنا باشد. اما هر چه به ذهن فشار مي آورد، نمي تواند تصوير روشني از او براي خود بسازد، يا حتي چيزهايي از او در خاطرش بازسازي كند. پس چرا احساس مي كند كه بايد او را بشناسد، كه او را مي شناسد، كه مي شناخته است؟ و چرا ذهنش دمي از چالش باز نمي ماند؟ و اين كنجكاوي... قدم تند مي كند بلكه بتواند نزديك تر بشود مگر او را بجا بياورد، اما آن مرد بي آن كه به خود زحمت بدهد، به نسبت آهنگ گام هاي او، قدم هايش تند مي شود و لاجرم فاصله قيس با او در همان نواخت باقي مي ماند. پس اميدي نمي تواند تصور كند براي همبر شدن با او، و اين كه احتمالاً بتواند با آن مرد همسخن بشود، كه بتواند با دقت نگاهش كند و شايد در سلام و عليكي كوتاه صدايش را بشنود. نه،... اما ... دوستان عزيز، با تواضع تمام بگويم ادبيات كه از چشم و جان خواننده به نظر دلنشين و زندگي بخش مي آيد، در جاي شدنش از جان و دست نويسنده، بسي كه جان فرسا و هلاكت بار است. دست كم در تجربه شخصي مي توانم بگويم آنچه مرا از پاي درمي آورد، ناممكن بودن نوشتن است. وقتي به ناچار شروع مي كنم به نوشتن، چنان است كه گويي به دوزخي وارد مي شوم، شايد به اميد آن كه بهشت واري برآورم. «سلوك» روايتگر حكايتي عاشقانه است كه به قلم نويسنده اي توانا چون «محمود دولت آبادي» لحظاتي به يادماندني و لذت بخش براي خوانندگانش به وجود مي آورد. ... «تو آمدي و من با خود گفتم خجسته باد؛ طالع شد» و « او » كه طالع مي شد چه كسي بود و از كجا مي شناختش و براي چه؛ و از چه هنگام در انتظارش روز را به شب و شب را به روز رسانيده بود؟ «...چگونه باز كنم، چگونه بگشايم راز اين زاويه ازهستي آدمي را كه نمي شناسم و مي شناسم، كه مي شناسم و نمي شناسم» يك بار،بيش از يكبار به او گفته بود «در نبودت هم،من نوزاد، از آغاز به جستجوي تو بوده ام سرگردان كوچه ها و خيابان ها در يك خانه به دوشي مستمر و در سفري كه خوب به ياد مي آورم از كدام زاويه ذهنم آغاز شده بود؛ و چون طالع شدي و نفس كشيدم و با خود گفتم آي... سرانجام آمد!»... بعضي كتاب ها هستند كه تا دستشون مي گيري و چند خط ازشون مي خوني به دستات مي چسبند و تا وقتي كه آخرين كلمه شون رو نخوندي نميشه اونها رو پائين بگذاري. هيپنوتيزمت مي كنند و جلوشون ميخكوب ميشي و همينطور تا ته خط باهاشون مي روي. «سلوك» از اين دسته كتابهاي ميخكوب كننده است كه يكريز تا تهش مي روي!. «سلوك» به نوعي مانيفست دولت آبادي در رابطه با زن و عشق است. قيس كه نامش يادآور مجنون است از زن مي گويد و مرد شرقي و درك انسان از عشق و روابط عاشقانه و اين همه، نه با انديشه ي امروز و نه انديشه ي مجنون نظامي هم خواني و نزديكي دارد. مرد، بيماري است گرفتار خودشيفتگي، آن هم از نوع روستايي و قرن نوزدهمي. او زن را پاره اي از خود مي داند و در عين حال موجودي كه خدا براي خوشايند او آفريده است: «او از گوهر خودم بود كه نمي دانم چگونه گم و ناپديد شد در لايه لايه هاي دويي؟».

 

معرفی کتاب سلوک

نظرات

برای این محصول هنوز نظری ارسال نشده است.