کتاب فلسفه فرهنگ اثر علی اصغر مصلح
کتاب فلسفه فرهنگ از گرایشهای نو و جدید فلسفه است . که درسالهای اخیراهمیتی بیشتر از گذشته پیدا کرده است.فلسفه فرهنگ عناصر و مواد اندیشه و پژوهش خودرااز سویی با رجوع به فیلسوفان بزرگ و از سوی دیگر از حوزه مطالعات و پژوهشهای علوم انسانی و حتی علوم طبیعی فراهم کرده است. فلسفه تاریخ،انسان شناسی فلسفی،جامعه شناسی،روان شناسی،زیست شناسی و انسان شناسی فرهنگی هرکدام به نحوی بسترتاملات فلسفه فرهنگ را فراهم ساخته اند.به همین جهت در فلسفه فرهنگ بیش از هر گرایش دیگر فلسفه،زمینه داد و ستد بین فلسفه و علوم انسانی فراهم شده است.تحولات جهانی در سه دهه اخیر و اهمیت یافتن هرچه بیشتر تلاقی های فرهنگی و تکثر فرهنگ ها باعث توجه بیشتر به موضوع فرهنگ درفلسفه و اخیرا موجب پیدایش فلسفه جدیدی با عنوان"میان فرهنگی"شده است. در این كتاب ضمن معرفی این رشته از اهمیت آن درجهان معاصر سخن خواهیم گفت.... دکتر علياصغر مصلح چند سالي است که بر حوزه فلسفه فرهنگ متمرکز شدهاند و در اين زمينه آثار متعددي منتشر کردهاند. يکي از اهداف ايشان اين است که باب گفتگويي بين اين حوزه نوين فلسفه و سنت فکري - فرهنگي ما باز کنند. رساله مختصر و مفيد "ادراکات اعتباري علامه طباطبايي و فلسفه فرهنگ" آخرين اثر پژوهشي ايشان نيز به همين منظور نگاشته شده است. ايشان قصد دارند که نشان دهند نظريه بديع ادراکات اعتباري علامه طباطبايي کاملا از چنين غنا و قابليتي برخوردار است که زمينه چنين گفتگويي را ايجاد کند. اما اولين و اساسيترين پرسشي که در اين باره مطرح ميشود اين است که چگونه ميتوان چنين ارتباطي ميان نظريه علامه طباطبايي و فلسفه فرهنگ پيدا کرد؟ خلاصه پاسخ دکتر مصلح اين است که قلمرو اعتباريات با قلمرو فرهنگ شباهت يا يکساني دارد. توضيح مطلب به اين صورت است که نظريه ادراکات اعتباري علامه طباطبايي را از دو منظر ميتوان بررسي کرد. از منظر نخست، اين موضوع اصلا و اساسا در حوزه معرفتشناسي است و بايد آن را به عنوان نظريهاي جديد، تنها در اين حوزه بررسي کرد؛ اما از منظري ديگر، موضوعي مربوط به انسان و فرهنگ و مبنايي براي تأمل درباره فرهنگ است. براساس برداشت دوم، درست است که ابتدا با دو دسته ادراکات روبهروييم، ولي در واقع با دو قلمرو مختلف از وجود روبهرو هستيم؛ يعني در اصل، با دو قلمرو امور حقيقي و امور اعتباري مواجهيم. بر اساس اين برداشت، در مرحله بعد، بايد ببينيم که اين دو قلمرو به کدام تقسيمبندي در فلسفههاي مدرن نزديک است. در بحثهاي فلسفي درباره فرهنگ، همه بحثها با پذيرش تقابل طبيعت و فرهنگ آغاز ميشود. در اينجا هم نزديکترين شباهتي که به ذهن متبادر ميشود، آن است که قلمرو اعتباريات را همان قلمرو فرهنگ و قلمرو حقايق را طبيعت بدانيم. خلاصه آنکه براي آغاز چنين بحثي بايد پذيرفت که قلمرو اعتباريات همان قلمرو فرهنگ است. اگر اين اصل پذيرفته شود، راه براي ادامه بحث هموار ميشود. به همين جهت مهمترين بخش در مباحث اين رساله توجه به قلمروي است که در سنت تفکر اروپايي، فرهنگ ناميده ميشود.