دانلود کتاب کارنامه به دروغ اثر پوران فرخزاد
درباره ی ایران و تاریخ کهن و باستانی آن پژوهشگران ایرانشناس و باستان شناسان پژوهنده و سکه سازان وزیر خاکی جویان پرتوان و...
به انگیزه های گوناگون و دیدگاههای دیگرگون چه سیاسی، چه دینی، چه میهنی و چه از سررشکهای سرزمینی و فرآورده های زیرزمینی از دیربازه با خواستهایی یک سویه داستانهایی پیدا و ناپیدا و گمانهایی پر از شاید و باید و شگفت آور برای ما بسیار ساخته و پرداخته اند و سپس از روی مهرا همانها را پیش زمینه و گواهی برای نوشتارها، بررسیها و جستجوهای آینده ی خود بنام دستمایه های راستین و پیشینه های پذیرفته شده در پژوهش بکار گرفته و از آن بهره برداری کرده اند. بدانسانکه خود نیز گاه به گمان افتاده اند که نکند، راست می گوئیم!؟
و نیز برخی همچون ما را سخت شگفت زده کرده اند که اینان اینهمه داستان و افسانه را چگونه و برای چه بهم بافته اند که نمیشود راست را از دروغ باز شناخت این پژوهشگران نامداراگاه چنان چیزهایی را به زیور دفتر آراسته اند که گوتی همانروز درست همان جا بوده اند و سخنانی را که به نگارش کشیده اند خود بگوش خود شنیده و آنچه روی داده خود به چشم خویشتن دیده اند و هیچ گمانی بر آنچه رفته و گفته اند ندارند. بی پروا و بی هیچ دل نگرانی فرموده و نوشته اند و گفتار خود را نیز در پوشش و پرده ای از دوستی و بزرگواری چنان پیچیده اند که کسی از فریشان آگاه نگردد.
تا آنجا که هم میهمان زودباور و بیگناه ما نیز پس از چندی پذیرفتند و دل سپردند که اینان همه بزرگوار روشن روان و دلسوزند و کوشا و میشود به اینهمه چیزها که آنها برای ما نگاشته و میگویند و می نویسند و پژوهش می کنند، چشم بسته دل بست و آنها را بر دیده ی فروتنانه ی خود نهاد و پذیرفت و به نونهالان و فرزندان میهن آموخت و نیز پذیرفتند که اینها همه چیز را میدانند و این مائیم که چیزی نمیدانیم و بگفته ی برخی هم میهنان ساده دل و سرمان نمیشود پس بهتر است به کناری نشسته بگذاریم دست کم این پژوهندگان راستین و این کارگزاران پرتوان جهانی، اینکار را برایمان به رایگان و بگونه ای خداپسندانه انجام دهند و خدای ناکرده شتاب کارشان گرفته نشود و شوخ چشمانه پیش خود گفتند: جایی که اینهمه کننده ی دانا برای کار هست، دیگر چه نیازی به «ماهی نادان این درست همان چیزی بود که آن بیگانگان و دایگان مهربانتر از مادر میخواستند و برای آن سالهای سال - کمی پیش و پس از جنگ نخستین جهانی کوشش و برنامه ریزی کرده و هزینه های هنگفت و سرسام آور در راهش ریخته و گروه بسیاری از دانشمند، پژوهشگر و ایرانشناس را در هر گوشه ای آماده ساخته و بنام دارمغان به جان فرهنگ و گذشته های دور ما انداخته بودند.
آنها همیشه کوشیده بودند که ما خودمان را نادان انگاشته و بپذیریم که هیچگاه از آغاز آن آغازی که خودشان برایمان ساخته و پرداخته اند - چیزی نبوده، نیستیم و نمی توانیم باشیم و با اندوه بسیار این را تا اندازه ی چشمگیر هم بگونه ای برجسته و روشن در میان آنانی که همیشه همه چیز را به آسانی پذیرفته و باز می پذیرند، جا انداخته و پذیرانده اند. شما یکبار، تنها یکبار، رو در روی یک بیگانه به کشورش بد بگوئید ببینید چگونه برافروخته و خشمگین میشود و چه پاسخی به شما میدهد آنگاه خواهید دانست که برای ما چه رویداد سهمگینی پیش آمده است که نه تنها در گفتگوهای روزانه ی خویش بی پروا و نا آگاهانه از خود بد میگوئیم که میگذاریم به سادگی دیگران نیز از ما بدگوئی کنند و خشمی که نداریم هیچ ککمان هم نمی گزد. زیرا در درون خود پذیرفته ایم که کوچک و خوار و.... هستیم و یادمان داده اند و برنامه ریزی کرده اند که از همان روزگار باستان هم چیزی نبوده ایم و اگر دارند برایمان کاوش و بررسی میکنند باید بسیار هم دلمان خوش باشد که این ابر مردان ،روزگار به این خوبی گذشته ی ما را برایمان از زیر خروارها خاک و از درون برگهای پوستین و فرسوده ی گذشته ویرایش و آوانگاری شده بیرون می آورند و پیش رویمان میگذارند.
نوشته های باستانی - چه سنگ نوشته، چه خشت نوشته ها را آنگونه که دلشان میخواهد - برایمان می خوانند و بر آن گزارشهای بزرگوارانه مینویسند دیگر چه مرگمان است که خود را آزار دهیم و کوشش بیهوده کنیم.... و افزودند: هم اینها که می نویسند و به پژوهش کمر بسته اند، برایمان نه بس که بسیار هم هست؟ جز که گمان نمی بردند در این راستا، آنها به جای آنکه درباره ی تاریخ ایران و راستیهای آن سرزمین که همواره چون دری گرانبها بر تارک سرزمینهای جهانی درخشیده و پیوسته چشمهای آزمند فرمانروایان بیشماری را از کوچک و بزرگ بسوی خود کشانیده چیزی بگویند یا بنویسند، بیشتر در اندیشه و آرزوی آنند که چگونه آنرا در پوششی از تاریکی پنهان دارند تا از دید همگان دور بماند و کسی نداند که جنبشهای راستین فرهنگ جهانی در کجا مایه و پایه گرف و کوره راهی از آن میانه برای ایران و دوستداران ایرانی روشن و هویدا گردد. همچنانکه در یادمانهای باستانی و بر جای مانده در جای جای سرزمین ایران و سرزمینهایی که پیش از این ایران زمین بوده نیز آنهایی را که نمی شد جابجا کرد، هر کدامش را که میشد از آن چیزی دریافت و یا جایی از آن ما را راهی مینمود، درست همانرا بریدند و دریدند و سائیدند که نشود و نتوان برداشتی از آن کرد. روزها را پس و پیش کردند زمانها را در هم ریختند، خشت نوشته ها و سنگ نبشته ها را بردند و پنهان کردند و هر چه هم فریاد کردیم پاسخی ندادند.
و سرانجام هنگامیکه در یافتند همه کارها انجام شده بنام ایرانشناس، زبان شناسی و باستانشناس و شناسهای دیگر! دلسوزانه نوشتارها و گفتارهایی در انداختند و به گمان خویش کار تاریخ ایران را ساختند، گذشته از آن در پراکندن دوباره ی نوشتارهای خود نیز آنجاهایی را که از زیر دستشان پیشاپیش در رفته بود و چیزی بر جای مانده بود برداشتند تا کارشان کمبودی نداشته باشد و لغزشی در ی در گامهایشان دیده نشود.
در اینجا باید گفته و یادآوری شود که با اندوه بسیار برخی از دانشمندان و پژوهشگران گرانمایه ی ایرانی که بسیاری از آنان دانشگاهی نیز هستند بی هیچ بررسی و بازنگری به برگردانی این نوشتارها و پراکندن آن در کشور پرداخته و در گسترش هر چه بیشتر پراکنده گوشیهای آنها کوشیدند یا به سخن دیگر، شاید هم به آنان گفته شد که چنین کنند بدانگونه که نوباوگان و جوانان بیگناه ایران و درگیر این تاروپود سردرگم تاریخی گمان بردند که هر چه این ایران شناسان والا جایگاه میگویند درست است و آنچه مینویسند راست است.
برای خرید کتاب کارنامه به دروغ نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید و برای دانلود رایگان به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
افسوس و صد افسوس جایی که دانشگاهیان و بزرگان ما چشم بسته بدام این راه بیراهه می افتند و بیراهه می پویند دانشجویان و جوانان را چه گناه! تازه اگر کسی هم سخنی میگفت با پرستی از ایشان میکرد یا او را به سختی می گوفتند و یا میگفتند که: ایرانشناسان بزرگ جهان چنین نوشته و پژوهیده اند ما هم آنرا برای شما آماده کرده ایم که یاد بگیرید ما که چیز دیگری در دست نداریم؟
آنها راست میگفت اما درست نمیگفتند. زیرا ما نمی توانیم بنده و زر خرید گفتار و خواستهای دیگران باشیم و هر چه آنان بگویند برایمان توتیای چشم باشد! آنها تنها آن چیزهایی را میگویند که میخواهند و نیاز دارند. ما هم باید که به نیازها و خواستهای خودمان بپردازیم نه آنکه خواستهای آنها را دنبال کنیم و برای سخنان آنان سینه سپر کنیم و آب به آسیاب نداشته ی آنان بریزیم مگر خودمان مرده ایم یا نیستیم خودمان نیز میبایستی جستجو کنیم و دستمایه های گذشته ی خودمان را بیابیم و ببینیم هر چه باشد خوب است. گذشتگان ما مردمان راست کرداری بوده اند میشود روی سخنان آنان ایستاد و اندیشید و آنچه را که گهگاه در نوشتارهای کهن آمده بررسی و نگاه کرد.
ما که برگی را برای کسی مهر نکرده ایم تا هر چه بگویند بپذیریم. همین «الفهرست» را ببینید، خودش یک گنجینه ی بزرگ است. هر چه را که خودش دیده نوشته با فشرده ی آنرا آورده و آنچه را که شنیده پس از بررسی و پذیرش درستی آن، در نوشته ی خود جای داده است. باید آنرا واژه به واژه ارزیابی کرد تا مبادا چیزی از زیر چشم تیزبین فرار کند. ما باید به سخن این مردمان هزار سال پیش خودمان دل ببندیم نه به گفته های یک ایرانشناس ایران خراش که در اندیشه ای دیگر میکوشد. زیرا از هر سوی که نگاه کنیم یک خاورشناس، خاوری را که خودش می خواهد میشناسد نه آنرا که ما میخواهیم. اگر راستش را بخواهید و درست نگاه کنیم.
باید بپذیریم که چرا باید بشناسد ؟؟! چرا باید کشور خودش را بگذارد و بسراغ - بگفته ی خودشان یک کشور جهان سوم برود. او خودش هزار نیاز بزرگتر از این دارد که نمیگذارد و یا نمیرسد که بکار دیگر بپردازد. پس باید یک نیاز و خواسته ی ریشه دارتر در میان باشد که نمیشود و نمیتوان از آن گذشت و رهایش کرد خدا بیامرزد «محمد قزوینی، پژوهنده ی ته و از سوی چه مردمانی آغاز شده و کانون و سرچشمه ی دین و دانش و فرهنگ خاستگاهش کدام و کجاست و نیز ندانستند که آنها - آن پژوهندگان بزرگ و ستیهندها جز دنبال کردن خواستهای فریکارانه ی خود چیزی از درون چته ی فراخ خویش بیرون نخواهند آورد، چنانکه چنین نیز کردند تا آنجا که اگر به نوشته های تاریخی - چه گذشته و چه امروزین - بنگریم، نه تنها چیزی جز همان تاریکیهای برنامه ریزی شده را نمی توانیم بیابیم که نمی توانیم به دست نوشته های باستانی و یادمانهای روشنگر دیرین خودمان نیز دسترسی داشته باشیم. زیرا همه را خریدند و بردند و پنهان کردند و باز هم بر این روش نهانی خویش پای میفشارند و آنرا دنبال میکنند که مبادا چراغی فرا راه ما باشد.