دانلود کتاب سرگشت ندیمه-مارگارت اتوود
سرگذشت ندیمه روایتی از دیستوپیا است که در آن مردم براساس جنسیت و طبقۀ اجتماعی شناخته میشوند. این رمان نقدی است بر خداباوری مسیحیت که در آن بدن زنانه به نام دین و با هدف اصلاحات اجتماعی استثمار میشود. این رمان جامعۀ استبدادی جلید را به تصویر میکشد که در آن افراطیون مذهبی حکومت میکنند و حاکمان با تکیه بر نگاه سنتی بر وظایف جنسیتی زنان تأکید میکنند و به سرکوب آنان میپردازند و مخالف نظریات آزادیخواهانه فمنیستها هستند. در این جامعه کاهش میزان موالید، ناباروری و هراس از اثرات مخرب انرژی هسته ای تصویری دگرگون از جهان ارائه میکند که در آن حاکمان قدرت به دنبال تشکیل مدینهای فاضله هستند که درواقع آیندهای بس وحشتناکتر برای زنان به دنبال دارد.
در سرگذشت ندیمه بدن زنانه جایگاه نشان دادن مصادیق مختلف قدرت است. بدن از راههای مختلف همواره تنبیه میشود و مورد سواستفاده و دخالت قرار میگیرد. مود زیست شناختی بدن به نابرابری ضروری جنسیتها اشاره میکند و بر تواناییهای طبیعی و ذاتی زنان مانند باروری تأکید دارد. ندیمهها با توانایی تولی مثل خود شناخته میشوند و باروری کلید نجات آنهاست.
باورهای دینی که در متن کتاب مقدس به آنها اشاره شد، نمایانگر ایدئولوژی مردسالار و دیدگاه منفی نسبت به زنان است. تلمیحهای متعدد دینی نشانگر استفاده ابزاری از بدن ندیمه برای تولیدمثل را نشان داده و بر اقتدار مردان و تبعیت زنان از مردان تأکید میکند. بافت اجتماعی رمان همچنین نگاه کالایی به بدن و نیز راههای مختلفی را که بدن توسط ابزارهای مختلف قدرت به نام اصلاحات اجتماعی تبدیل به شی شده و مورد استثمار قرار گرفته است تأیید میکند. ابزارهای مختلف قدرت مانند ماموران مراقبت، فرماندهان و پزشکان نمود جامعه خودکامه هستند. در این رمان اتوود علاوه بر نشان دادن مصادیق نظارت و کنترل بر بدن ندیمه، از سوی دیگر بدن زنان را نیرویی قدرتمند میداند که در مقابل این نظارت، توانایی مقاومت دارد.
روایت آفرد (ofred) از تجربیات اطاعت و تسلط بر بدنش، به عنوان سرپیچی از جامعه مردسالارانه جلید، میتواند امیدی هرچند کم سو را برای گسستن بندهای انقیاد و تلاش برای دستیابی به آزادی در جامعه سرکوب گر جلید نوید دهد.
در رمان سرگذشت ندیمه یکی از عوامل تعیین کننده در ارائۀ نمادین بدن زنانه، تفسیر مفاهیم براساس تعابیر سیاسی است. حبس و مراقبت بدن را میتوان از منظر اهداف سیاسی بررسی کرد. همان طور که نمودهای مختلف بدن نشان دادهاند، بدن یک عنصر واحد نیست بلکه مفهومی متأثر از بافت اجتماعی است. دیدگاههای سیاسی یکی از بخشهای اساسی مرتبط با بدن در این رمان هستند. از منظر سیاسی، بدن زنان، نمودی از ساختار قدرت حاکم است. در رمان سرگذشت ندیمه، بدن زنان توسط سیستم مردسالارانه، که آن را خطر یا تهدید تلقی میکنند، به شدت تحت مراقبت و نظارت قرار میگیرد. زنان خود را از نگاه مردان می بینند. به عبارت دیگر این خودمراقبه گری به عنوان یک اصل در وجود زنان در این جامعۀ درونی شده و زنان را تبدیل به پلیسهایی از جنس همان ساختار قدرت میکند که آنها را طرد و از بدنهایشان، که در آن اسیر شدهاند، بیگانه کرده است. حضور همیشگی مراقبت در سخن لیدیا خود را به وضوح نشان میدهد: «جمهوری جلید مرز نمیشناسد. در درون ماست »